باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

داروین در باغ وحش

یوناتان واینر

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

آیا درستی و نادرستی اختراع انسان ها است یا این احساسات بخشی از میراث ما

از اجداد نخستی ما هستند؟ نگاهی به کتاب « نخستی ها و فیلسوفان:

اخلاق چگونه تکامل یافته است »

اثر فرانس د وال

 

 یکسال و نیم پس از انجام مسافرت دریایی معروف چارلز داروین بر عرشه ی کشتی بیگل، در یک برخورد نزدیک، میمونی نظر وی را به خود جلب نمود. در یک روز گرم در اواخر مارچ 1838 او در باغ وحش لندن در کنار جایگاه مخصوص زرافه ها ابستاده بود. آن باغ وحش به تازگی یک اورانگوتان تازه به نام جینی به دست آورده بود و یکی از نگهبان ها مشغول سربه سرگذاشتن با او بود. سیبی را به او نشان می داد، اما از تحویلش به جینی خودداری می کرد. داروین در نامه ای به خواهر خود در این باره می نویسد: « جینی بی نوا خودش را از پشت به روی زمین انداخته و درست مانند یک بچه ی شیطان مرتب لگد می انداخت و فریاد می کشید ».

داروین در دفترچه یاداشت های محرمانه ای که پس از سفردریایی نگه داشته و در آنها همچنان در باره ی تکامل از تمامی زوایای ممکن، از جمله از نقطه نظر های احساسی و عاطفی به نظریه پردازی می پرداخت، بدخلقی های جینی را نیز مورد توجه قرار داده بود. میمون ها جهان را چگونه می بینند و در باره ی آن چه احساسی دارند؟ آیا احساس سرخوردگی در یک اورانگوتان شباهتی به آنچه ما در حالتی مشابه حس میکنیم دارد؟ آیا ممکن است نوعی از احساس درستی و نادرستی در جینی هم وجود داشته باشد؟ آیا ممکن است یک میمون به این خاطر که نگهبانش قواعد بازی را زیر پا گذارده و در باره ی او انصاف را رعایت نکرده دچار احساس نومیدی شود؟ گونه ی ما انسان ها حد اقل برای مدت 50 هزار سال است که یکریز و با تمام وجود در حال صحبت کردن است و این یقیناً حدس درستی خواهد بود اگر تصور شود که استدلال ها در باره ی درستی و نادرستی در گفتگوهای انسان ها از همان آغاز جایگاه بسیار مهمی را به خود اختصاص داده بوده است. تاریخ خط و نوشتن به 5 هزار سال پیش باز می گردد و بعضی از اولین متن های موجود در واقع قواعد اخلاقیات هستند. حجم بی شمار از متن های دینی و قوانین حقوقی، دستگاه های عریض و طویل قضایی، دادگاه های عالی و جزایی در جهان جانداران بی مانند است. اما آیا ما انسان ها احساس خود از عدالت را خود ابداع کرده ایم یا این که این احساس بخشی است از بسته ی احساسات نخستین ما که از اجداد خود به ارث برده ایم؟ به دیگر سخن، آیا تکامل در اصول اخلاقی نیز موثر واقع شده است؟

فرانس د وال، متولد هلند و در عین حال روان شناس، کردار شناس و نخستی شناس زندگی حرفه ای خود را با مشاهده ی رفتار میمون ها که بیشترشان به صورت گروهی در باغ وحش های مختلف زندگی می کردند سپری کرده است. او به هنگامی که هنوز دانشجو بود شش سال تمام را بر روی یک صندلی چوبی گذراند و در باغ وحش آرنهایم گروهی از شمپانزه ها را زیر نظر گرفت. امروزه او مشاهده ی شمپانزه ها را در یک قرارگاه مطالعاتی در مرکز تحقیقات ملی نخستی شناسی در دانشگاه Emory در آتلانتا و البته سایر باغ وحش ها و مراکز تحقیقاتی انجام می دهد. تلاش های علمی او در کنار آثار جین گودال متخصص نخستی شناسی به بالاتر بردن جایگاه تصورات اولیه ی داورین در باره ی تکامل اخلاقیات به سطحی جدید کمک فراوان نموده است. او ده ها هزار نمونه از رفتار شمپانزه ها را مستند ساخته است که مشابه آنها را ما در میان خودمان انسان ها به عنوان اخلاق ماکیاولی و بعضی دیگر را به عنوان رفتار نوع دوستانه و شاید حتی بزرگ منشانه می خوانیم. او در مقاله های علمی و کتاب های همگانی اش (از جمله سیاست های شمپانزه ای، میمون درونی ما و سرشت خوب) بر این ادعا است که داروین در همان اولین نگاه کوتاهش در باره ی رفتار جینی در باغ وحش حدس درستی زده بوده است. شفقت، همدلی، درستی و نادرستی همگی احساساتی هستند که ما در آنها با حیوانات شریک هستیم. حتی بهترین بخش از سرشت انسانی ما، یعنی آن بخشی که به اخلاقیات و عدالت اهمیت می دهد نیز بخشی از طبیعت است. آخرین کتاب د وال یعنی نخستی ها و فیلسوفان بر سخنرانی هایی مبتنی است که وی در بنیاد Tanner در دانشگاه پرینستون در 2004 برگزار نمود. وی در این کتاب همچون بسیاری مواقع دیگر قبل از آن، سعی می کند که آن کاریکاتور عوامانه از داروینیسم را ابطال کند. بسیاری از انسان ها بر این باور هستند که برای خوب بودن و با دیگران به خوبی رفتار کردن و با آنها کنارآمدن لازمه اش فراتر رفتن از آن طبیعت حیوانی است که در هر انسان وجود دارد. در جهان ما هرکس فقط به فکر خویش است، یا آن گونه که رومی ها بیان می کردند انسان گرگ انسان است (ضرب المثلی عجیب برای انسان هایی که اسطوره ی بنیان گذاری شان شیرخوردن برادر های دوقلوی رومولوس و روموس از پستان یک گرگ بود).

تامس هنری هکسلی سگ بولدوگ خودخوانده ی داروین این نادانی را در سخنرانی مشهورش « تکامل و اخلاق » مورد تاثیر قرار داد. او اظهار داشت که « پیشرفت اخلاقی جامعه نه به تقلید از جریان کیهانی وابسته است و نه به گریختن از آن، بلکه به مبارزه طلبیدن آن باز می گردد ». در برادران کارامازوف اثر داستایوفسکی، ایوان همین را به طرز دیگری بیان می کند « اگر خدایی وجود نداشته باشد ما در یک هرج و مرج اخلاقی غرق می شویم ». « همه چیز مجاز است ». د وال نام این اندیشه را « نظریه ی روکشی » گذاشته است. در این دیدگاه، اصول اخلاقی انسانی یک پوسته ی نازک است بر روی سماور متلاطم از وحشت در حال جوش ».

د وال به یاد ما می آورد که در جهان واقعی سگ ها، گرگ ها، شمپانزه ها و میمون های ماکاکو اجتماعی اند و ما خود نیز تا مغز استخوان چنین هستیم. د وال می نویسد « خوبی، بزرگ منشی و مهربانی اصیل در انسان همانقدر طبیعی است که احساسات نازل تر. شفقت و غمخواری اختراع ما انسان ها نیست. هنگامی که اجداد ما آغاز به نوشتن اولین قواعد رفتاری، دستورات اخلاقی، قوانین و فرامین دینی کردند، آنها احساساتی را بسط می دادند که هزارها و بلکه میلیون ها سال قبل از تولد آنها تکامل یافته بود. در این جریان به جای آن که همدلی نقطه ی پایانی باشد، احتمالاً نقطه ی آغازین بوده است ».

د وال اشاره می کند که در بازگشت به دهه های 1950 و 1960 هنگامی که روان شناسان حیوانی در باره ی « دلسوزی » و « همدلی » صحبت می کردند آنها همیشه این واژه ها را در میان دو گیومه قرار می دادند. و حالا او می خواهد که این گیومه ها را کنار گذارد. او یکی از مشهورترین آزمایش هایش را که در آن حیوانات به عدالت واکنش نشان می دهند توصیف می کند. در این آزمایش او به چندین جفت میمون کاپوچین وظایف ساده ای را برای انجام دادن در قفس می دهد. آنها برای انجام موفقیت آمیز هر وظیفه پاداشی دریافت می کنند، گاهی یک برش خیار و گاهی انگور. همه ی میمون ها می توانند برای به دست آوردن خیار فعالیت کنند و آن را بخورند، اما آنها در عمل انگور ها را ترجیح می دهند. اگر یک میمون که مرتب برای انجام وظایفش فقط چند خیار دریافت کند، و ببیند که شریکش در قفس کناری انگور گرفته است، درست مانند جینی داروین بسیار عصبانی می شود. میمون مورد نظر یا پس از مدتی از خوردن خیار خودداری می کند و یا خیارها را به بیرون از قفس پرتاب می کند.

آیا د وال در این موارد درست می گوید؟ در بخش دوم از کتاب « میمون ها و فیلسوفان » استدلال های او توسط مجموعه ای از مفسرین مورد انتقاد قرار گرفته است، کسانی که همگی تحقیقات علمی چندی در باره ی اخلاق تکاملی به رشته ی تحریر درآورده اند. آنها نقل قول هایی از فروید، کانت، هیوم، نیچه و آدام اسمیت را به شهادت می گیرند و بیشتر به آن جفت از میمون های کاپوچین گیر می دهند.

کریستیان ام. کورسگارد پروفسور فلسفه از دانشگاه هاروارد می نویسد « یک کاپوچین هنگامی که به جفت او انگور داده می شود از گرفتن خیار امتناع می کند. آیا او با این عمل خود بر علیه بی عدالتی اعتراض می کند، یا صرفاً برای بدست آوردن انگور پافشاری می کند ؟ ».

فیلیپ کیچر پروفسور دانشگاه کلمبیا می نویسد « البته اگر کاپوچین خوش شانس حاضر می شد انگورهایش را زمین انداخته و تا وقتی شریکش هم همان پاداش را دریافت نمی کرد همچنان به لجاجت می پرداخت، آن وقت موضوع بسیار جالب توجه می شد ». 

آنها با یکدیگر مخالفت، بگومگو و جر و بحث می کنند، درست به مانند تمامی نخستی ها و فیلسوفان. آنها نه تنها پرسش های همیشگی در باره ی اخلاق را وضوح می بخشند، که همچنین نگرانی های فعلی مانند کنوانسیون ژنو را و همانگونه که د وال نیز در پاسخ خود به انتقادها می نویسد « به این دلیل است که همدلی جهانشمول تا این اندازه طرحی شکننده است » . در انتهای کتاب به نظر روشن می آید که دیگر ما نمی توانیم اخلاقیات را به مثابه نوعی روکش متمدنانه بر روی یک حیوان بی تفاوت و خودخواه بنگریم،  حتی چنانچه آن دیدگاه به دوره ای به مراتب دورتر از زمانی باز می گردد که داروین به باغ وحش رفته بود. منشا آن به مفهوم غربی از گناه نخستین باز می گردد، هنگامی که آدم و حوا اولین سیب خود را گاز می زدند. 

 

 

 

Darwin at the Zoo by Jonathan Weiner.

Scientific American 2006.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.