باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

سالهای نابودی

دن دینر

برگردان علی محمد طباطبایی

دن دینر تاریخ سه جلده ی سائول فریدلندر در باره ی هولوکاوست را

مورد بررسی قرارمی دهد

 

 

 

در 29 سپتامبر 1941 در تنگه ی Babi Yar در نزدیکی های شهر کیف، آلمان ها 33700 یهودی را با گلوله به قتل رساندند. هنگامی که شایعه ی آن قتل عام پخش شد، بعضی از مردم اوکراین در باره ی صحت آن دچار تردید گردیدند. در همان روز، ارزنا خوروشنوا در خاطرات خودش چنین نوشت: « من همین اندازه می دانم که عمل هولناک و مخوفی روی داده است. عملی غیر قابل باور که نمی توان آنرا به درستی درک نمود، به [انگیزه های ] آن پی برد یا آن را توضیح داد ». چند روز بعد تردیدهای او برطرف گردید: « یک زن روسی کوچک اندام همراه با دوستش به قبرستان می رفتند (درست در محل ورود به آن تنگه)، اما از زیر حصار به آن طرف خزیده و انسان های برهنه ای را می بیند که به Babi Yar  برده می شوند و آنگاه صدای آتش مسلسل ها را می شوند. هرچه می گذشت از این قبیل شایعه ها و گزارش ها بیشتر و بیشتر به گوش ما می رسید. آنها به قدری فجیع بودند که باور آنها غیر ممکن می نمود. اما ما مجبور به باور به آنها بودیم، زیرا به گلوله بستن یهودی ها یک واقعیت بود. واقعیتی که دارد کار ما را به دیوانگی می کشاند. زندگی با یک چنین جنونی غیر ممکن است. زنان در اطراف ما مویه می کنند. و ما؟ در 19 سپتامبر هنگامی که فکر کردیم که آنها را به اردوگاه های کار اجباری می برند ما نیز گریستیم. اما اکنون؟ آیا به واقع می توانیم فریاد بکشیم؟ من اینجا نشسته ام و می نویسم اما از ترس مو بر تنم سیخ شده است. در این بیم جنگ در جبهه ی شرق به چهارمین ماه خود رسیده است ».

تاریخ نگار سائول فریدلندر بخش دوم از اثر حجیم، پردامنه و سه جلدی خود در باره ی هولوکاوست با عنوان « سال های نابودی » را به این ترتیب آغاز می کند. این جلد از کتاب « قتل عام » نامگذاری شده است و به دوره ی زمانی تابستان 1941 تا 1942 می پردازد. عنوان جلد اول « ترور » است و به حوادث دوره ی پائیز 1939 تا 1941 باز می گردد. به جلد سوم عنوان نمادین Shoah [یا به عبری قتل عام] داده شده است و از تابستان 1942 تا 1945 را دربر می گیرد. این سه جلد عظیم در مجموع به ده فصل تقسیم می شوند که هرکدام به یک دوره ی کوتاه زمانی مانند ژوئن و سپتامبر 1941 باز می گردند. خاطرات ارزنا خوروشنوا آغازگر همین فصل چهارم کتاب است و علت قراردادن آن در ابتدای این فصل نشان دادن هیبت و اندوه قتل عامی است که در شرف وقوع است.

این مدخل آغازین [یعنی خاطرات ایرزنا خوروشنوا] یکی پس از دیگری شهادت نامه های بیشتری را به صفحات کتاب می افزاید. اصالت و حقیقی بودن این قسمت های جداگانه از هم شدیداً قابل اعتماد است. در این کتاب چشم اندازهای متفاوتی به هم آمیخته شده و برداشت های قربانی ها، عاملین و ناظرینی که به طرزی ماهرانه بر روی هم سوار شده اند به روشنی کامل آن رویدادهای هولناک را به تصویر می کشند.

بازنمود سائول فریدلندر از هولوکاوست حقیقتاً استثنایی و در واقع از جهت استانداردهای این ژانر جسورانه است. « برداشت » های کوتاهی که او با آن متن را شکل می بخشد مانند روش های یک کارگردان سینمایی است و تاثیر آن به شکل فزاینده ای در طول اثر بیشتر می شود. سبک و طرز بیان منطقی گزارشات او خود را در پس زمینه نگاه می دارند و به طرزی ملایم شده اند که گویی موضوع کتاب نمی تواند چیزی بیشتر از کلمات درگوشی را تحمل کند. نویسنده در پس زمینه باقی می ماند، با این حال به توسط ایجاز و کنایه ی به کار رفته در متن هر چه بیشتر و قدرتمندتر در همه ی صفحه های کتاب حاضر است. محدودیت وقایع نگار از درون او به سخن در می آید.

سبک نوشتاری کتاب از وقایع نامه ها الهام گرفته شده است، اما این وقایع نامه ای است که بر خلاف نمونه های معمول نه در ابتدای بررسی یک موضوع تاریخی که در انتهای آن قرار می گیرد. با وجود روشنی و سهولت ظاهری اش، سبک وقایع نگاری روایت نشان می دهد که شکل ادبی به کار رفته در آن بی نظیر است، یعنی از این جهت که به منبع آگاهی تاریخی باز می گردد و تمامی تفسیر های روی هم انباشته شده ی چندین دهه ی گذشته را نادیده می گیرد. شاید پس از تمامی سال های برداشت پرطمطراق از هولوکاوست، این تنها شکل ممکن است که با آن می توان موضوع را به نحو مناسب توصیف نمود، زیرا در آن شفافیتی اصیل به تصرف نویسنده درآمده است.

فصل چهارم کتاب که قبلاً به آن اشاره شد، احتمالاً روشن ترین نمونه ای است که روش انتخابی فریدلندر را به خوبی بازتاب می دهد. در کنار توصیفات فشرده ی شاهدین هولوکاوست که نگاهی بسیار دقیق به جنایت های سازماندهی شده می افکند، موقعیت و شرایط وسیع تر جهانی و همچنین شرح مبسوطی از پیشرفت تصمیم ها و اعمال نازی ها نیز در آن عرضه می شود. در شیوه ی نگارش او روند ریز و درشت رویدادها به طرزی ماهرانه در هم ادغام می شود و چشم اندازهای مربوط به هر دوره ی زمانی بخصوص، گام به گام در برابر خواننده قرار می گیرد: ورود قریب الوقوع ایالات متحده به جنگ، اقدامات جنایتکارانه گاردهای مخصوص یا جوخه های مرگ نازی ها در تمامی نواحی شوروی که اکنون به تسخیر درآمده است، همکاری مردم محلی در قتل عام همسایه های یهودی خود، عکس العمل های مطیعانه ی یهودی ها در سرتاسر مناطق از بالتیک گرفته تا دریای سیاه ـ سربه راهی که پیامد ترور و عدم درک اوضاع در انسان های کتک خورده، به آتش کشیده شده، تیرخورده و زنده به گور شده بود. فریدلندر تا آن اندازه که برای درک شرایط تاریخی ضرورت دارد به گذشته ی دور باز می گردد، البته بدون افتادن در دام فراخ تر کردن غیرضروری محدوده ها. « برش » های ناگهانی در مسیر روایت، جابجایی های سریع صحنه ها را طی زمانی واحد سهولت بخشیده و تغییر مکان از لهستان به فرانسه، از هلند به مجارستان، از بلغارستان به دانمارک و از اوکراین به لیتوانی را تسهیل می کند. با توجه به تنوع عملاً بی پایان از شرایط و موقعیت ها این برش ها و جابجایی ها به نوبه ی خود وحدت آنچه دهه ها پس از اصل رویداد تحت برچسب نمادین « هولوکاوست » مشهور می شود را وضوح بیشتر می بخشد.    

آیا هدف فریدلندر از این تاریخ همه جانبه ی نابودی یهودیان اروپا صرفاً توصیف و گزارش است؟ یا چون این اثر با توجه به کتاب هایی که قبلاً در باره ی این رویداد نوشته شده است و تنها کتاب در نوع خود نیست چیزی همچون منظور و هدفی به ویژه تاریخ نگارانه را با خود منتقل می کند؟ نویسنده در مقدمه ی طولانی خود حقیقتاً موضع گیری کرده و آشکارا چشم انداز خودش را آشکار می سازد. چشم انداز او در باره ی رویدادهای هولناگ دقیقاً بر برخورد و نگرش خصومت با یهودی ها متمرکز می شود، بدون نیاز به آن که همچون گولدهاگن هر موردی را ابتدا از جهت یهودستیز بودنش به اثبات برساند.

شاید چنین نگرشی با توجه به مسلم بودن آن تعجب برانگیز باشد، زیرا غیر از این واقعیت که آنها یهودی بودند چه چیز دیگری می توانست علت کشتار یهودیان باشد؟ لیکن این بدیهی بودن را نمی توان بدیهی دانست. در سال های گذشته این قبیل کتاب ها در باره ی هولوکاوست که به محبوبیت بسیاری دست یافتند ـ و تقریباً فروش فوق العاده ای در مقایسه با سایر کتاب های تاریخی به ثبت رساندند ـ بیشتر گرایش داشتند به آن که خصومت با یهودیان را به عنوان انگیزه ی اصلی نابودی آنها در اروپا نادیده بگیرند. این واقعیت که یهودی های به قتل رسیده به واقع یهودی بودند، به عنوان یک مسئله ی فرعی تنزل یافت و تبدیل به علت ثانوی قتل عام ها گردید. یک چنین رویکردی به این خاطر پرطرفدار است که توجه و تمرکز بر تاملات مادی را میسر می سازد: یعنی توجه و تمرکز بر دزدی و چپاول، بر طمع ورزی و برآوردهای اقتصادی. در یک چنین نگرشی این گونه ضعف های انسانی برای همه قابل درک است، و بر مبنای چیزی مانند یک « انسان شناسی منفی » که بدیهی می نماید ایستاده است. وسعت هولوکاوست در حدی است که می تواند تمامی حد و مرز ها را پشت سر گذارد، اما در تحلیل نهایی مسئله ی مورد بحث ما در اینجا جریانی است که کمتر بصیرت های به سختی به دست آمده در مسیر تجربه ی جهانی را به چالش می گیرد تا انگیزه هایی که فراتر از فایده گرایی صرف قرار دارد. در هر حال، یک گرایش قطعی و مسلم برای بازسازی هولوکاوست بدون یهودی ها وجود دارد.

تاریخ سائول فریدلندر در باره ی هولوکاوست درست بر خلاف چنین مسیری سیر می کند. به جای بر ملاکردن پدیده های جانبی و نامعمول به طریقی که گویی آنها واقعاً همه چیز را توضیح می دهند، او بر ضروریات متمرکز می شود، بر جریان های وجودی که درست در ریشه حوادث قرار داشتند. در میان تمامی چشم اندازهای متعدد کتاب، تاکید بیشتر بر قربانی ها به آن رویدادهایی وضوح بیشتر می بخشد که در سال های اخیر به نحوی فزاینده به توسط جابجایی تاکید ها بر موضوعات ثانوی از دست رفته بودند. در تحلیل نهایی، قصد فریدلندر در این اثر بیشتر مرئی ساختن چیز هایی است که هولوکاوست را در برابر زمینه ای از فرهنگ هنوز هم معتبر روشنگری برجسته می سازد.

 

The Years of Extermination. Dan Diener reviews Saul Friedlaender’s three-part history of the Holocaust.

The article originally appeared in german in Die Welt on September 30, 2006.

  

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.