باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

سخنرانی محرمانه ی خروشچف و پایان کمونیسم

روی مدودف

برگردان علی محمد طباطبایی

تاریخ انتشار اولیه پنج شنبه 18 اسفند 1384

 

 

 

بعضی رویدادها در تاریخ بشر وجود دارد که که ابتدا به نظر کم اهمیت می آیند یا اهمیت آنها بتدا نهفته و ناپیدا است، اما با گذشت زمان در ردیف رویدادهای بسیار تکان دهنده قرار می گیرند. یک چنین لحظه ای در تاریخ، درست پنجاه سال پیش از این روی داد، یعنی هنگامی که به اصطلاح « سخنرانی مخفیانه » خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی بر گزار گردید. به باور من این رویداد در نگرش به مهمترین لحظات سرنوشت ساز قرن بیستم تقریباً پس از انقلاب بلشویکی 1917 و آغاز جنگ دوم جهانی در 1939 قرار می گیرد.

در آن زمان به نظر می رسید که جنبش کمونیستی بر فراز حرکت تاریخ به سوی جلو در پیشرفت است، و البته آنهم نه فقط برای مردمی که در خود اتحاد شوروی زندگی می کردند. در اواسط دهه ی 1950 کمونیسم در اروپا و همچنن در کشورهای جهان سوم که تازه در حال ظهور بودند در وضعیت حمله (on the offensive)  قرار گرفته بود و چنین به نظر می رسید که سرمایه داری در حال احتضار است. چنین تصور می شد که تمامی عیب و ایرادهای کمونیسم موقتی است، یعنی صرفاً ناهمواری هایی در مسیر سازندگی جامعه ای عادلانه که تازه متولد شده است. یک سوم از جمعیت جهان اتحاد شوروی را به عنوان قدرتی که جهان را به سوی سوسیالیسم بین المللی هدایت می کند می پنداشتند

اما بیستمین کنگره حزب کمونیست به همه ی این ها خاتمه داد. این لحظه ای از حقیقت بود، شستشوی سبعیت و درنده خویی استالینیسم از درون. سخنرانی خروشچف در کنگره در جنبش کمونیستی جهان باعث ایجاد تردید و تزلزل گردید.

انگیزه های خروشچف هنگامی که او در صبح روز 25 فوریه 1956 به جایگاه سخنرانی می رفت جنبه ی اخلاقی داشت. پس از خلع وی از قدرت او در انزوای خانه ی ییلاقی اش چنین وشت: « دستان من به خون آلوده بودند. من همه ی آنچه را انجام دادم که دیگران نیز انجام می دادند. اما حتی همین امروز اگر قرار باشد به آن جایگاه برای سخنرانی جهت گزارش در باره ی استالین بروم دوباره همان سخنان را بر زبان خواهم آورد. باید بالاخره روزی می رسید تا همه ی این ها پشت سر گذارده می شد ». 

البته خروشچف بخشی درونی از سرکوب های استالین محسوب می شد، اما حتی خود او نیز فقط از نیمی از آنچه به واقع روی داده بود با خبر بود. کل نظام حکومت استالینیستی بر پنهان کاری مطلق تکیه داشت که در آن فقط خود دبیر کل از همه ی ماجرا ها با خبر بود. این ترور و وحشت نبود که مبنای قدرت استالین را تشکیل می داد بلکه انحصار اطلاعات چنین جایگاهی را برای او فراهم کرده بود. برای مثال خروشچف هنگامی که پی برد در دهه های 1930 و 1940 نزدیک به 70 درصد از اعضای حزب معدوم شده اند شدیداً مبهوت و حیرت زده شد.

در ابتدا خروشچف هیچ طرحی برای پنهان نگاه داشتن نکوهش هایش از استالین نداشت. پنج سال پس از کنگره بیستم، سخنان او برای تمامی رهبران کشورهای سوسیالیستی ارسال شد و در سراسر اتحاد شوروی در جلسه های حزبی قرائت گردید. اما مردم نمی دانستند که چگونه باید این موضوع را مورد بحث قرار دهند. علت وجود چنین ابهامی در ذهن های مردم البته کامل روشن است، زیرا معضل استالین زدایی در واقع این بود که، با وجودی که حقایق تا حدی آشکار شده بودند، اما هیچ پاسخی داده نمی شد که قدم بعدی چه باید باشد.

پس از آن کنگره، روشن گردید که اصول کمونیسم اشتباه است و به طرز مهلکی فاسد. لیکن هیچ ایدئولوژی جایگزین دیگری عرضه نشد و زوال آهسته ی نظام که طی دوره ی رکود همه جانبه ی حکومت لئونید برژنف دیگر آشکار شده بود ـ و البته آغاز آن به همان سخنرانی معروف خروشچف باز می گشت ـ همچنان برای مدت 30 سال دیگر نیز ادامه یافت تا آن که میخائیل گورباچف وظیفه ی دگرگونی آن را خود به عهده گرفت.

شاید تردید و تزلزل های ایجاد شده در اثر بیستمین کنگره تازه و خام بودند، اما با این وجود آنها بذر نارضایتی و آشوب را افشاندند. طی اولین ناآرامی ها و تظاهراتی که جهان کمونیستی را در 1956 به لرزه درآورد جمعیت  عظیمی در گرجستان خواستار خلع خروشچف از قدرت و احیاء خاطره ی استالین شد. اما شورشی در لهستان و انقلاب به مراتب عنان گسیخته تر مجارستان درست عکس آن را می خواست. لهستانی ها در طلب نظام کمونیستی با چهره ی انسانی تر بودند و مجارستانی ها پس از تلاش های ایمره ناگی برای ایجاد اصلاحات در نظام کمونیستی دیگر به هیچ وجه کمونیسم را نمی خواستند.

لیکن همه ی این اعتراض ها به نحو وحشیانه ای در هم شکسته شد و پیامدهای آن بیرون آمدن بسیاری از کمونیست ها در سرخوردگی کامل از احزاب اروپای غربی بود. سخنرانی خروشچف همچنین آتش میان چین مائو و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را مشتعل تر ساخت زیرا این امکان اکنون برای مائو فراهم شده بود که خود را در جایگاه رهبر انقلاب جهانی منصوب کند.

اما خروشچف که از تظاهرات به راه افتاده در جهان کمونیستی مضطرب شده بود سعی نمود که آتش اقدامات ضد استالینی را سردتر کند. آزادی زندانیان گولاگ پس از آن سخنرانی معروف همچنان ادامه یافت اما همه چیز در سکوت می گذشت. عضویت در حزب دوباره به بازماندگان تصفیه های استالین باز گردانده شد و به آنها شغل های جدیدی واگذار گردید، اما آنها از سخن گفتن علنی در باره ی روزگار سختی که متحمل شده بودند منع گردیدند.

آن سکوت تا 1961 ادامه یافت، هنگامی که خروشچف با افشاگری های جدیدی از جنایت های عصر استالین موافقت نمود. این جنایت ها به طور علنی گزارش شده و در تلویزیون به بحث گذاشته شدند. جنازه استالین از میدان سرخ به جای دیگری منتقل شد، تندیس های او تخریب گردید و شهرها دوباره نام قبلی خود در شوروی را دریافت کردند. استالینگراد از نو ولگوگراد شد. خاطرات گولاک با رمان « یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ » اثر آلکساندر سولژنیتسین به ادبیات روسیه وارد شد. این اقدامات بعدی ضد استالینی دو سال به درازا کشید، هرچند آنها برای تغیر دادن ذهنیت و روحیه مردم روسبه کافی نبودند.   

بیستمین کنگره، جنبش کمونیستی جهان را به لرزه درآورد و روشن گردید که درزگرفتن ترک های آن دیگر غیر ممکن است. اتحاد شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی با یک بحران در ایمان مردم خود به کمونیسم روبرو شدند، زیرا تهدید اصلی برای کمونیسم نه امپریالیسم بود و نه مخالفین ایدئولوژیک بلکه دشواری اصلی فقر تفکر روشنفکرانه و سرخوردگی در خود نهضت بود.

به این ترتیب، باوجودی که امروزه در روسیه متداول شده است که خروشچف و سپس بوریس یلتسین را برای فروپاشی اتحاد شوروی سوسیالیستی نکوهش کنند، اما این سرزنش ها بی فایده و نامنصفانه است. موضوع اینجاست که نظام خود پیش از آن مرده بود . این افتخاری برای یلتسین بود که توانست روسیه را صحیح و سالم از آن خرابه ها نجات دهد. با وجودی که آینده ی روسیه مبهم است، اما تاریخ آن اکنون روشن تر شده است، تا حدی از این جهت که ما اکنون می دانیم کنگره بیستم جریانی را آغاز کرد که پایان خودکامگی شوروی را موجب گردید.

 

 

روی مدودف تاریخ نگار و یکی از مخالفین در شوروی بود و نویسنده ی کتاب های بسیاری از جمله « بگذار تاریخ قضاوت کند » و « سالهای خروشچف در قدرت » .

 

 

 Khrushchev’s Secret Speech and End of Communism by Roy Medvedev

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.