باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

بازی تازه آغاز شده است

گفتگو با نویسنده تبتی جامیانگ نوربو

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

برای باردیگر مردم تبت در برابر سرپرستی سیاسی و فرهنگی که چین بر بام

دنیا  اعمال می کند دست به شورش زده اند. در حالی که دالایی لاما

همچنان به  موعظه پرهیز از خشونت ادامه می دهد نسل جدیدی

 از تبتی ها بر عملیات جدی تاکید دارد. الیس گرون فلدر با

نویسنده تبتی جامیانگ نوربو در باره تحولات جدید

به گفتگو  نشسته است

 

 

ـ تصویرهایی از راهب های تبتی که در حال سنگ پرتاب کردن هستند به سراسر جهان ارسال شده و عموم مردم را به وحشت انداخته است. شما شخصاً در ابتدای دهه هفتاد عضوی از چریک های تبتی بودید تا بر ضد اشغال گران سرزمین خود مبارزه کنید. آیا با اعمال خشونت هم می توان به جایی رسید؟

 

ـ ابتدا مایلم به نسبی بودن آنچه به نام خشونت خوانده می شود اشاره ای داشته باشم. در خاورمیانه خشونت حاکم است اما با چنین نوعی از خشونت نمی توان وقایع تبت را مقایسه کرد. از طرف دیگر نمی توان رویدادهای فعلی در تبت را فقط با اشاره به آنچه در این چند روزه اتفاق افتاده توضیح داد، بلکه باید آنها را در زمینه تاریخی مربوط به خود تفسیر کرد. مردم جهان از شورش های دهه پنجاه که ابتدا در تبت شرقی به راه افتاد و در نتیجه آنها هزاران تبتی به قتل رسیدند چیزی نفهمیدند، و آنهم کاملاً برخلاف انقلاب مجارستان در همان سال. اما هنگامی که دالایی لاما در 1959 و پس از شورش های لهاسا که در آنها مردم شهرنشین، نظامیان سابق و کارمندان پیشین شرکت داشتند گریخت، تبت نیز به صحنه رویدادهای جهان کشیده شد. همه آنچه ما امروز در تبعید داریم به این شورش بازمی گردد. دالایی لاما نیز باید به یاد خود بیاورد که فقط به این خاطر موفق به فرار شد که تبتی های تفنگ بدست او را برای انجام این فرار کمک نمودند. او آزادی و موقعیت فعلی خود را فقط به انسان هایی مدیون است که آماده اعمال خشونت بودند و نه فقط جان او را نجات دادند که او را از ننگ و رسوایی بعدی نیز حفظ نمودند. در واقع دالایی اما بر خلاف میل خودش از تبت ربوده و به خارج آورده شد. اگر او مانده بود با او همان روی می داد که با پانتشن لاما ـ یعنی به عروسک خیمه شب بازی در دستان دولت چین تبدیل می شد.

 

ـ اما دراینجا منظور از به اصطلاح پرهیز از خشونت دیگر چیست؟

 

ـ برای رسیدن به استقلال باید راه اجتناب از خشونت را انتخاب کرد. راه به اصطلاح میانه که آن را دالایی لاما و دولت در تبعید تبت در Dharamsala تبلیغ می کند پیشنهادی به دولت چین بود که آن نیز این پیشنهاد را هرگز به طور جدی نپذیرفت و جواب مثبتی به آن نداد و به جای آن تا به امروز فقط برای مردم تبت گربه رقصانی می کند. انجام ندادن تظاهرات و فعالیت های سیاسی که خواست دولت چین بود در این سال های آخر به این دلیل توسط تبتی ها به کار گرفته شد که مقامات چینی به خشم نیایند و انجام یک گفتگو به مخاطره نیفتد. این قبیل اقدامات که از انجام آنها خودداری شده بود اشتباها با عدم خشونت یکی گرفته می شود. استراتژی دالایی لاما تا به اینجا شکست خورده است. تبتی ها باید صدای خود را بلند تر کنند، از حالت انفعال بیرون آیند و نباید بیش از این نقش قربانی را بازی کنند. راه حل های پرهیز از خشونت هنوز هم به انتهای خود نرسیده است. بازی تازه آغاز شده است.

 

ـ آیا توضیحی برای این قضیه دارید که چرا این بار این شورش ها فقط به شهر لهاسا محدود نشد بلکه به شهرهایی نیز سرایت نمود که خارج از منطقه خودمختار تبت قرار دارند؟

 

ـ واقعیت این است که این یک انقلاب « گوشی های همراه » است! حتی راهب های لهاسا با گوشی های همراه خود تصاویری را ضبط نموده و آنها را نه فقط به صومعه های مرتبط با خود در هند بلکه به مناطق تبتی Amdo و Kham فرستادند که امروزه بخشی از ایالت های همجوار دیگر در چین است. این تصاویر بیشتر از خود اینترنت برای آن که شورش اولیه مانند یک جرقه عمل کند نقش موثری داشتند. مردم تبت امکانی یافه بودند که به کمک فن آوری جدید مسائل خود را بیان کرده و به یکدیگر خبر داده و در جریان مسائل جدید قرار دهند.

 

ـ از عنوان « قتل عام فرهنگی » که دالایی لاما از آن شکوه می کند چه می توان فهمید؟ مگر نه این که طی 20 سال گذشته صومعه های بسیاری بازگشایی شده اند؟ جهانگردان غربی و چینی مانند گذشته مسحور فرهنگ کهن تبت هستند.

 

ـ من این اصطلاح قتل عام فرهنگی را به کار نمی برم و برای من آنچه در تبت در حال روی دادن است یکGenozid  نیست. به عقیده من آنچه آنها در تبت انجام می دهند یک Ethnozid است، یعنی تلاش برای محو کامل هویت و فرهنگ تبت بدون از بین بردن کسانی که تبتی خوانده می شوند. یعنی آنها نمی خواهند تبتی ها را واقعاً از بین ببرند، بلکه هدف آنها اطمینان حاصل کردن از آن است که هیچ چیزی که بتوان آن را تبتی نامید دیگر وجود نخواهد داشت. آنها می خواهند که تبت همچون یک دیسنی لند باقی بماند و تبتی ها هم شاید اجازه داشته باشند که خود را نشان دهند اما نقش آنها به شهروندان درجه دوم تقلیل می یابد. و با تمامی این ها تبتی ها هنوز هم به تاریخ خود اعتقاد دارند، به ملت خود و به بودیسم. شاید چینی ها بتوانند پس از سالهای طولانی فرهنگ تبتی ها را کاملاً محو کنند و آنها در هر حال تلاش می کنند که هویت ما را از خود ما جدا کنند، لیکن شورشی که اخیراً در تبت به وقوع پیوست نشان داد که آنها موفق نخواهند شد.

 

ـ قبل از این روشنفکران تبتی چه نقشی داشتند و امروز چه نقشی می توانند به عهده بگیرند؟

 

ـ البته تبت در گذشته یک جامعه مدرن نبود، لیکن بر اساس آموزشی که در صومعه ها داده می شد درصد سواد در مقایسه با کشورهای همجوار نسبتاً بیشتر بود. از این رو باید نقش روشنفکران تبتی را در گذشته در یک زمینه و متن مذهبی دید. در قرون میانه در اروپا نیز فیلسوفان و دانشمندان در صومعه ها بود که بوجود آمدند. تعداد انبوه شرح حال های تبتی ها در تبعید انسان را شگفت زده می کند، چه توصیفاتی از شرح زندگانی خانم های اشرافی یا مبارزین پیشین گروه های چریکی، کارمندان معمولی یا زندانیان سابق.

من نیز خودم را با مقاله هایم بخشی از این سنت می دانم، چرا که راهب ها همیشه متن ها، تفسیرها و تاویل هایی می نوشتند. به عبارت دیگر شکل های پیشینی و اولیه از همین مقاله های امروزی خود ما، هرچند با کمی تسامح. نوشتن و منتشر کردن در فرهنگ تبتی چیز تازه ای نیست، بلکه همیشه وجود داشته است. با این وجود، ما نویسندگان جوان که می توانیم با فراست و صداقت ـ که اگر دردناک است اشکالی ندارد و یا اصلا باید دردناک باشد ـ باید با واقعیت روبرو شویم و از اینترنت نیز به طور فعال بهره گیری کنیم.

 

ـ این رویارویی میان داوود و جالوت به کجا ختم خواهد شد؟

 

ـ من برای تمدن چین احترام بسیار زیادی قائلم، به ویژه برای ادبیات آن. یکی از الگوهای ادبی من نویسنده چینی Lu Xun است. ملت چین برای دهه های طولانی است که تحت فشار و سرکوب قرار دارد و چنان با آنها رفتار شده است که عملاً همدردی با دیگران از آنها گرفته شده و جای آن را نفرت، حسادت و بدخواهی گرفته است. جدا از آنچه در تبت روی می دهد ما باید وارد رویارویی با فرهنگ چین شویم، زیرا چین برای صلح جهانی نقش اساسی بازی    می کند. آن قسم از ماتریالیسمی که در حال حاضر در چین مورد تجلیل قرار می گیرد با گذشت زمان تاثیر ویرانگری از خود به جای خواهد گذاشت. غرب نیز چین را برای منافع خود مورد بهره برداری قرار می دهد که این نیز باید خاتمه یابد.

مسئله مهم این است که باید این پرسش مطرح شود که ملت چین چه می خواهد. همه چینی ها که نمی توانند میلیاردر شوند و حتی بهترین دستمزدها هم نمی تواند جبرانی باشد برای هوای آلوده ای که تنفس می کنیم و آب مسمومی که می نوشیم. در چین همه چیز باید دوباره به حالت تعادل آورده شود. اما این دستگاه بسیار عظیم حکومتی چگونه می خواهد بر تمامی این مشکلات غلبه کند؟ در واحد های کوچک بسیار بهتر از این می توان بر مشکلات غلبه کرد. دولت های ایالتی باید تقویت شوند و چین می تواند به عنوان یک ساختار فرهنگی این واحد ها را در خود بگنجاند. و آنگاه چین می تواند دوباره بر ارزش های فرهنگی خودش تامل کند و بیش از این به نقشی که فعلا به عنوان یک ابر قدرت اقتصادی در صحنه جهانی به عهده گرفته تقلیل نخواهد یافت.

 

http://www.nzz.ch/nachrichten/kultur/aktuell/

das_spiel_hat_erst_begonnen_1.696097.html 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.