باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

آخرین تبتی

یان بوروما

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

آیا مردم تبت به همان سرنوشت سرخپوستان آمریکایی محکوم شده اند؟ و آیا آنها نیز یکروز به موضوعی برای جلب نظر جهان گردان تقلیل یافته و به شغل دستفروشی یادگاری های ارزان قیمت از فرهنگ بزرگی که زمانی داشتند تبدیل خواهند شد؟ این فرجام تاسف آور اکنون که طعم شیرین بازی های المپیک جدید با تلاش های دولت چین برای سرکوب مقاومت آنها به تلخی گرائیده است بیش از پیش محتمل به نظر می رسد.  

دراین خصوص مسئولیت زیادی متوجه چینی ها است. هرچند سرنوشت تبت صرفاً موضوعی از سرکوب و فشار شبه استعماری نیست. غالباً فراموش می کنیم که بسیاری از مردم تبت به ویژه تحصیل کرده های آنها در نیمه قرن بیستم و در شهرهای بزرگ برای نوسازی جامعه خود بسیار مشتاق و علاقمند بودند و کمونیست های چینی را به عنوان متحدین خود در برابر حکومت راهبان مقدس و مالکین نظامی مبتنی بر نظام سرف داری می نگریستند.

لیکن افسوس که کمونیست های چینی سرانجام به جای اصلاحات در فرهنگ و جامعه تبت آنها را نابود کردند. دین در نام الحاد رسمی مارکسیستی درهم کوبیده شد. صومعه ها و معابد طی انقلاب فرهنگی تخریب شدند (البته اغلب به کمک گاردهای سرخ تبت). کوچ نشینان مجبور به اسکان و زندگی در ساختمان های بتونی و بدقواره شدند. هنرتبت به سمبلی فولکلور در یک « خرده فرهنگ » که به طور رسمی از بالا ترتیب می یافت از حرکت بازایستاد. و دالایی لاما و اطرافیانش مجبور به فرار از تبت شدند.

البته هیچ کدام از این ها صرفاً به تبت محدود نبوده است. نابودی سنت ها و سختگیری های تحمیلی فرهنگی در همه جای چین به انجام رسیده است. حتی می توان گفت که با تبتی ها در مقایسه با اکثریت مردم چین از بعضی جهت ها با سرسختی و بی رحمی کمتری رفتار شده است. ژنرال چیانگ کای چک در 1946 به طور رسمی اعلام نموده بود که تبتی ها چینی هستند و چنانچه ناسیونالیست های او در جنگ داخلی به پیروزی رسند او یقیناً حاضر به پذیرش خودمختاری آنها نیست.

اگرچه ممکن است که بودیسم تبتی خسارت های سنگینی دیده باشد، اما کمونیسم چینی هم صدمات غیر قابل جبرانی را در ویرانی های قرن بیستم از سرگذرانیده است. درهر حال تحول سرمایه داری برای تبتی ها بنیان کن تر از کمونیسم بوده است. چین نیز مانند بسیاری از قدرت های امپریالیستی مدرن می تواند با اشاره به دستاوردهای مادی بسیاری که به دست آورده مدعی مشروعیت برای خط و مشی های سیاسی خود باشد. تبت پس از دهه ها نابودی و کوتاهی از منابع سرشار پول و انرژی چین جهت نوسازی بهره مند شده است. تبتی ها نمی توانند ادعا کنند که در تحول و دگرگونی که چین از سر گذرانده و از جایگاه قبلی خود به عنوان یک کشور جهان سومی اکنون به معجزه ای از پیشرفتی که از بالا حمایت می شود رسیده است از بقیه قسمت های چین عقب تر مانده اند.

لیکن هزینه هایی که تبت برای آنها پرداخته است بیشر از نقاط دیگر بود. در تمامی چین هویت محلی، تنوع فرهنگی و آداب و رسوم و هنرهای سنتی درزیر بتن، فولاد و شیشه مدفون شدند. و تمامی مردم چین به سختی در هوای آلوده تنفس می کنند. اما حداقل آنهایی که در چین زندگی کرده و نژادشان چینی است می توانند اکنون با بازگشت شکوفایی به کشور خود احساس افتخار کنند. آنها می توانند از احیای قدرت و از ثروت مادی لذت برند. اما تبتی ها برعکس در این احساسات فقط تا آن اندازه می توانند سهیم باشند که کاملاً چینی بشوند. در غیر این صورت فقط می توانند سوگوار از دست دادن هویت خود باشند.       

چینی ها نسخه خود از پیشرفت و تکامل جدید را به تبت آوردند و نه فقط در خصوص معماری و زیر ساخت های کلی که حتی در مورد خود مردم و آنهم از هر نوعی که بتوان فکرش را کرد: بازرگانان از سیشوان، روسپی ها از هونان، فن سالاران از پکن، مقامات رسمی حزبی از شانگهای و مغازه داران از یونان (Yunnan) . اکثریت جمعیت امروز لهاسا دیگر تبتی اصیل نیستند. بیشتر مردمی که در نواحی روستایی زندگی می کنند تبتی هستند. اما شیوه زندگی آنها نمی تواند در برابر امواج مدرنیزاسیون چین دوام آورد، درست به همانگونه که شیوه زندگی سرخپوستان آپاچی نیز در ایالات متحده دوامی نداشت.

از آنجایی که زبان چینی در مدارس و دانشگاه های تبت در نقش زبان درسی و آموزشی است، هرکس که بخواهد بیش از یک کشاورز فقیر، یک صدقه جمع کن، یک فروشنده دوره گرد بدلی جات باشد باید خود را با معیارهای چین سازگار سازد، یا به عبارت دیگر یک چینی بشود. حتی روشنفکران تبتی که می خواهند ادبیات کلاسیک خود را مورد تحقیق و بررسی دانشگاهی قرار دهند باید آنها را در ترجمه هایی به زبان چینی پیگیری نمایند. در این میان جهان گردان چینی و خارجی لباس های سنتی مردم تبت را به تن می کنند تا در برابر قصر سابق دالایی لاما عکس یادگاری بگیرند.

اکنون در تبت نیز اعتقادات دینی مانند نقاط دیگر چین تحت شرایط کاملا کنترل شده تحمل  می شود و صومعه ها و معابد آنها به عنوان نقاط دیدنی برای جهان گردان مورد سوء استفاده قرار می گیرد. و این همه در حالی که ماموران دولتی کوشش زیادی به خرج می دهند تا راهب ها را در محدوده تعین شده نگاه دارند. اما همانگونه که از رویدادهای اخیر می دانیم در این وظیفه خود موفقیت زیادی به دست نیاورده اند. آزردگی و انزجار میان تبتی ها بسیار عمیق است. در چند هفته گذشته این خشم و آزردگی به جوش آمد، ابتدا در صومعه ها و سپس در خیابانها و آنهم در برابر مهاجرین چینی تبار که هم خود عامل مدرنیزه کردن سریع بودند و هم کسانی که از این فرآیند بیشترین منافع را به دست آوردند.

دالایی لاما پی در پی گفته است که او خواهان استقلال تبت نیست. و دولت چین هم یقیناً اشتباه می کند که او را برای خشونت های روی داده محکوم می کند. هرچند تا زمانی که تبت بخشی از چین باقی ماند به دشواری می توان تصور نمود که هویت فرهنگی متفاوت اش بتواند دوام آورد. نیروهای مادی و انسانی که در برابر تبت صف آرایی کرده اند مقاومت ناپذیرمی نمایند.  در این صحنه تعداد تبتی ها بسیار اندک و چینی ها بسیار زیاد است.

هرچند خارج از تبت با داستان دیگری روبرو هستیم. اگر چینی ها مسئول منقرض شدن شیوه کهن زندگی در تبت هستند، آنها ناخواسته باعث شده اند که این شیوه زندگی در خارج از منطقه به حیات خود ادامه دهد. با مجبور ساختن دالایی لاما در انتخاب راه تبعید آنها تاسیس یک جامعه آواره از تبتی ها را تضمین کردند و می دانیم که معمولاً چنین جوامعی که در تبعید زندگی می کنند احتمال بیشتری دارد تا بتوانند در همان شیوه های سنتی به حیات خود ادامه دهند. در مورد تبت می توان حدس زد که در صورت وجود یک کشور مستقل اصولاً چنین چیزی ممکن به نظر نمی رسید. فرهنگ های آوارگی بر رویای نوستالژیک نشو و نما می یابند. سنت ها معمولا به دقت و با احساساتی آتشین مانند میراث آبا و اجدادی محافظت می شوند و تا زمانی که آن رویا همچنان باقی است این سنت ها به نسل های بعدی واگذار می گردند.

و چه کسی می تواند بگوید که این رویا هرگز به واقعیت نخواهد پیوست؟ در هر حال یهودی ها تقریباً 2000 سال توانستند در انتظار به حقیقت پیوستن رویای خود صبر پیشه کنند.  

 

The Last of the Tibetans by Ian Buruma

Project Syndicate, 2008

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.