باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

یخچالها و کتابها (۱)

در حاشیه ی پانزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

علی محمد طباطبایی

بخش اول

تاریخ انتشار اولیه، 13 اردیبهشت 1381

 

 

1 ـ نوشتن متنی انتقادی در باره ی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انصافاً که کار ساده ای نیست، بخصوص برای کسی که از کودکی نزدیک ترین دوست و مصاحبش کتاب بوه است و شاید تا حدودی از این جهت که به نظر می رسد در شرایط و حال و هوای کشوری درحال توسعه چه چیز می تواند برای پیشرفت و رفاه عمومی مفید تر و

کارساز تر از افتتاح نمایشگاه های کتاب باشد، بخصوص از نوع بین المللی اش. پس چرا نقد و چرا خالی کردن زیر پای اصلاح طلبانی که بزرگترین حامی چنین تبادلات فرهنگی و علمی هستند؟ شاید برای کسانی که تاکنون از چنین به اصطلاح نمایشگاه هایی بازدید به عمل نیاورده باشند مقاله ی من نوعی کفرگویی و ناشکری به حساب آید (و چه بسا برای بسیاری نیز که هر ساله از مشتریان پروپاقرص آن هستند )، اما حقیقت آن است که « نمایشگاه » بخصوص از نوع بین المللی اش در کشور ما دیرزمانی است که منظور و مفهومی سوای کشورهای صنعتی یافته است، یعنی آنجا که اداره ی امور بر اساس عقل و دوراندیشی و منافع عموم تنظیم می گردد. همچون هر نهاد دیگر غربی، « نمایشگاه » نیز در میهن ما در درجه ی اول جنبه ی فرمایشی و نمایشی یافت و تا به امروز همچنان بر همین منوال نیز باقی مانده است. 

 

2 ـ اگر به تاریخ مراجعه کنیم به ما می گوید که اولین نمایشگاه بین المللی (بازرگانی) در سال 1851 و در شرایط اوج گیری نظام سرمایه داری جهانی در هاید پارک لندن و در عمارتی برگزار گردید که به همین بهانه ساخته شده بود، عمارتی منحصر و مدرن و برافراشته از فلز و شیشه که منتقدین آنرا قصر کریستال  (Crystal Palace ) (1) خواندند. بانی این نمایشگاه پرنس آلبرت همسر ملکه ویکتوریا (از تبار آلمانی) بود که همزمان در راس انجمن سلطنتی هنر نیز قرار داشت. تعداد بازدیدگنندگان این اولین نمایشگاه را بیش از شش میلیون نفر برآورد کرده اند، نمایشگاهی که گفته می شود بالغ بر 750 هزار دلار (در سال 1851) منافع اقتصادی در بر داشت و در اهداف خود جهت آشناسازی مصرف کنندگان ملل صنعتی با کالاها و روش های تولیدی نوظهور و همچنین انعقاد قراردادهای جدید تجاری موفقیت های کاملی بدست آورد. با توجه به چنین دستاوردهایی بود که طی سالیان بعد نمایشگاه های مشابهی در پایتخت سایر کشورهای صنعتی چون  فرانسه و آلمان برگزار گردید. بد نیست اشاره شود که پیش از برگزاری این اولین نمایشگاه بین المللی اولین نمایشگاه ملی ظاهراً در سال 1756 در انگلستان و توسط انجمن هنر برگزار شد که در آن جوایزی نیز برای بهترین محصولات تولیدی کشور در نظر گرفته شده بود. سپس در 1798 در پاریس اولین نمایشگاه ملی فرانسه افتتاح گردید. همانگونه که روشن است اهداف برپایی چنین نمایشگاه هایی که با حمایت و همکاری دولت ها انجام می پذیرفت تبلیغ حکومتی و سرگرم کردن مردم نبود، بلکه در چنین مواردی منظور از صرف هزینه های بسیار و تلف کردن زمان های بسیار بیشتر بدست آوردن بازارهای بزرگتر و فروش بالاتر و تهییج رقابت برای کیفیت بهتر کالا و شاید کاهش قیمت ها و کلاً هدف های اقتصادی بود، یعنی اهدافی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به بهبود و بالاتر رفتن کیفیت زندگی در این کشورها  منجر می گردید. اصولاً یکی از مهمترین انتقاد های متفکرین سوسیالیست (آن زمان) از سرمایه داری جوان بر نیاز دائمی و بدون وقفه (ماشین) به تولید و فقط تولید متوجه بود. یا به عبارت دیگر و برخلاف آنچه گاندی بعدها عنوان کرد « تولید انبوه و نه تولید برای انبوه (مردم) ». از نظر منتقدین سوسیالیست یکی از بهترین روش های ایجاد نیاز کاذب برای تولید بیشتر و تحریک و تهییج مردم برای خریدن کالاهایی که به آنها نیاز واقعی و فوری نداشتند همین نمایشگاه ها بود. هرچند می دانیم سالها بعد و پس از برقراری اولین دولت سوسیالیستی برای حاکمان متفکر و فلسفه دان آنها چشم پوشی از چنین نمایشگاه هایی دشوار بود و آنها نیز ظاهراً به بهترین وجه ممکن از خاصیت نمایشگاه برای قدرت نمایی و تبلیغ دولتی استفاده می کردند.

 

 3 ـ اصولاً منشا نمایشگاه ها را باید در همان جمعه بازارهای خودمان دید که البته در تمامی نقاط جهان عمومیت و رواج داشته است. تولید کننده به دنبال یافتن بازار فروش برای محصول خود است و مصرف کننده در جستجوی کالای مورد نیاز و البته تاجر در تعقیب اجناسی که بتواند آنها را با سود بیشتر در مکان دیگری بفروشد. البته امروزه در کمتر نمایشگاهی فروش مستقیم کالا وجود دارد. نمایشگاه یا خاصیت اطلاع رسانی و معرفی کالاهای جدید و تلاش تولید کننده در بازاری شدیداً رقابتی را دارد یا همزمان جایگاهی است برای آشنایی تولید کننده و توزیع کننده (یا همان تاجر). همانگونه که اشاره گردید از دیر باز روشن شده بود که برپایی نمایشگاه ها و جمعه بازارها در بالا بردن میل مردم به خرید موثر واقع می شده است اما در جوامع سرمایه داری فقط یکی از اهداف نمایشگاه های بین المللی فروش بلاواسطه و مستقیم کالا است. آنها نه فقط براهداف کوتاه مدت که در تعقیب نتایج طولانی مدت تر نیز هستند. در چنین جوامعی به قدر کفایت امکانات تفریحی وجود دارد و به یمن مطبوعات آزاد، کمتر دولتی جرئت دارد تا از چنین موقعیت هایی برای تحکیم قدرت دولتی و شاید برای سرگرمی و پوشاندن کمبودها استفاده کند. بنابراین این خود شرکت ها و کمپانی های بزرگ هستند که هزینه ی برپایی نمایشگاه ها را تقبل می کنند، هزینه هایی که یقیناً با سودی بسیار بیشتر به جیب آنها باز می گردد و اگر محیط عمومی چنین مکانهایی اغوا کننده است و میل به خریدن کاذب کالا را تشویق می کند به خاطر اهداف سیاسی نیست.

 

 4 ـ در این میان شاید بتوان به نمایشگاه های کتاب جایگاهی ویژه اختصاص داد زیرا کتاب کالایی است با مشخصه ها و ویژگی های منحصر به خودش که به دشواری می توان آنها را با سایر کالاهای تولیدی مقایسه کرد. معمولاً هر کالای دست ساخت (یا ماشین ساخت) خواصی دارد که از قبل توسط سازنده در آن تعبیه شده است. این همان اهدافی است که قرار است به ارضای نیاز خریداران آن کالا ها بینجامد. هرکس به هنگام خرید مثلاً یک یخچال یا یک جاروی برقی می داند که از یک چنین دستگاهی دقیقاً چه انتظاراتی دارد و یا به عبارت دیگر یک جاروی برقی چه نیازهایی را باید برآورد سازد تا کالایی خوب و به درد بخور باشد. مثلاً باید هم قوی و هم کم سروصدا بوده، شکل زیبایی داشته، ارزان و بادوام نیز باشد. حال هیچ فرق نمی کند که این جارو ساخت کدام کشور و کدام کمپانی است. اصل اهدافی است که خریدار تصور می کند آن مارک بخصوص از عهده ی انجام آنها بر می آید و از قبل در کاتالوگ ها و فیلم های تبلیغاتی ادعا شده است. به قول فریدریش فون هایک یک شیء دست ساخت چیزی نیست جز آن انتظاری که ما از آن شیء داریم تا برای ما برآورده سازد. یک دوربین عکاسی برای کمپانی سازنده همان شیء نیست که برای فروشنده ی آن دوربین است، و برای یک خبرنگار یک دوربین چیزی است بسیار متفاوت تر از تصوری که سازنده و فروشنده آن دوربین عکاسی دارند. لزومی هم ندارد که به دنبال اندیشه های هایدگری باشیم تا بتوانیم بدانیم که هر شیء دست ساخت چیست. اما آنچه گفتیم در باره ی کتاب نیز صدق می کند؟ آیا کتاب نیز شیء بخصوصی است که قرار است نیاز خاصی را در انسان برآورده سازد؟ هم بله و هم خیر. مثلاً در مورد کتابی در باره ی دستورات آشپزی ما به خوبی می دانیم که چه انتظاری می شود از آن داشت یا در مورد کتابی در خصوص آموزش کامپیوتر. اما آیا انتظار ما از یک کتاب شعر، از یک رمان خوب یا یک کتاب فلسفی و اجتماعی نیز به همین گونه است؟ بالاخره هرکس که روش طبخ فلان غذای بخصوص را به درستی نوشته باشد نباید چندان فرقی داشته باشد با هر نسخه ی دیکر در این خصوص. اما وقتی ما غزلیات حافظ را می خوانیم انتظار نداریم که با همان جهان هنری و معنوی روبرو گردیم که در غزلیات سایر شعرای ایرانی می توانیم با آنها عجین شویم. به عبارت دیگر در بسیاری از مواقع کتاب کالایی نیست که برای منظور کاملاً مشخص و ارضای نیاز کاملاً تعریف شده ای تولید شده باشد. دو نسخه از یک کتاب به درد یک نفر نمی خورد، زیرا هرچه در اولی هست عیناً در دومی نیز یافت می شود اما دو جاروی برقی چطور؟ یا دو تلویزیون یا دو یخچال؟ دلیل آن نیز روشن است. چه شما باشید یا نباشید آن یخچال یا تلویزیون کار خودش را می کند و خدمت خودش را می رساند، خدمتی که برای آن برنامه ریزی شده است. اما کتاب را باید خواند، کتاب را باید با انگیزه ی کاملاً خاصی خواند، به عبارت دیگر باید جستجو گر بود. هر بار که کتاب خوبی را می خوانیم در لابلای جملات آن با نکات تازه ای روبرو می شویم که قبلاً از نظر ما مخفی مانده بودند و گاهی همینکه به خط کشی زیر یک جمله از خودمان بر می خوریم که مربوط به دفعات گذشته ی مطالعه ی آن کتاب است شاید هیچ نکته ی مهمی در آن نبینیم و از توجه و تاکیدی که زمانی بر آن جمله ی بخصوص گذارده ایم تعجب کنیم زیرا هر بار ممکن است آن کتاب را با انگیزه ی دیگری بخوانیم. یک کتاب تا باز نشود و خوانده نشود هیچ نیازی را پاسخ نمی گوید. چه بسا کتابهایی که با یک دنیا اشتیاق آنها را می خریم و بعداً از بابت پولی که برای آنها پرداخته ایم پشیمان می گردیم زیرا می بینیم که منظور ما را برآورده نمی سازند، یعنی دقیقاً همان کتابی که پیش از آن طرفدارانی بسیاری داشته و انتظارات بسیاری را برآورده ساخته است. بنابراین شباهت چندانی بین کتاب ها و ماشین ها دیده نمی شود زیرا ارزش یک کتاب را خواننده باید تعیین کند اما ارزش یک ماشین دقیقاً در برنامه ای است که برای آن ساخته شده و باید آنرا به طور صحیح اجرا کند. برای همین هم هست که می گوییم نمایشگاه کتاب نمی تواند شباهت زیادی به نمایشگاه کالاهای مصرفی و روزمره داشته باشد.

 

5 ـ اما همه ی اینها برای این بود که نشان داده شود کتاب کالایی نیست که کسی بتواند مفید بودن آنرا برای دیگری معین کند. کتاب یخچال یا ماشین کهنه شویی نیست که چند مدل از آن برای پرکردن یک نمایشگاه در کشوری عقب افتاده کافی باشد. در هیچ کشور عقب افتاده ای هر اندازه کتاب باشد کافی نیست (2). کافی بودن کتاب را باید من تعیین کنم و تو. عنوان کتاب مورد نیازش را هر انسانی فقط خودش می داند و بس.  پس چگونه باید در میان چند هزار کتابی که با سلیقه های خاص و از انتشارات و کشورهای مختلف گردآوری می شود بیهوده بگردیم و چون لطف فرموده و کارت خرید کتاب خارجی ارزانی داشته اند دست خالی بیرون نرویم؟ و اگر شما حاضرید که تحقیرشدن به هنگام خروج از چنین سالنهایی را بپذیرید         بسم الله (3) . ارزش و اهمیت اصلی نمایشگاه کتاب تهران به خاطر بین المللی بودن و فروش کتاب های خارجی با ارز مناسب تر است و عرضه ی کتابهای داخلی بخش فرعی قضیه است زیرا اینها کتاب هایی هستند که در اکثر کتابفروشی های داخلی نیز یافت می شوند و هجوم دانشجویان و علاقمندان کتاب در درجه ی اول برای خرید همان اندک کتاب های خارجی گلچین شده است. اما همانگونه که اشاره شد هر شخص خودش به تنهایی می داند که دقیقاً به چه کتابی نیاز دارد و به دنبال چه عنوانی باید بگردد. اما کجا؟ میان آن چند هزار عنوان آنهم در شرایطی که از هر عنوان فقط چند تایی نسخه عرضه می شود؟ بنابراین مسئولین باید بدانند (و از کجا که ندانند؟) که این روش درست و معقولی برای عرضه ی کتاب های خارجی برای فرهنگ دوستان و اهل و مطالعه نیست. اگر در این مملکت بینوایی پیدا شود که به جای هر کار دیگری بخواهد به هر دلیل یک کتاب خارجی بخصوصی را بخرد باید به کجا مراجعه کرده و آنرا چگونه تهیه کند؟ سالی یکبار در نمایشگاه بین المللی آنهم در بین این چند هزار عنوان کتاب گزینش شده؟ و حال اگر مدرک دانشکاهی معتبر نداشت یا داشت اما حاضر نبود ساعتها در صف های طولانی منتظر بماند چه؟

همانگونه که مشاهده می شود این نمایشگاه نیز همچون سایر نمایشگاه های سالیانه بیشتر نمایشی و فرمایشی است و با اهدافی که عنوان می شود هیچ تناسبی ندارد. اگر قرار است که برای فرهیختگان و اهل فرهنگ و مطالعه ی کشور امکاناتی تدارک دیده شود تا بتوانند در اسرع وقت کتاب مورد نیاز خود را بدست آورند این راهش نیست، هرچند بعیداست که در شرایط فعلی اهل ذوق دلسوزانی هم در رده های بالا داشته باشند زیرا برای بالایی های ما از هر جناح هم که باشند درها همیشه باز است و هرآنچه را که اراده کنند دیرتر یا زودتر بدست می آورند. طی سالهای گذشته بارها مقالاتی از این دست برای نشریات دوم خردادی ارسال کردم اما روشن بود که هرگز مایل نیستند انتقادی به نمایشگاه سالیانه ی کتاب از جانب آنها منتشر شود اما جای شکرش باقی است که بالاخره اینترنت بداد ما رسید.    

 

  

ــــــــــــــــــــــــــــــ

1: قطعات این ساختمان بین سالهای 1852 تا 1854 از یکدیگر باز شده و به مکان دیگری انتقال داده شده و از نو قصر کریستال درست مانند نمونه ی قبلی در اینجا بر پا گشت، یعنی جایی که تا 1936 همچنان باقی بود. قصر کریستال بالاخره در شب 30 دسامبر 1936 در اثر حریق به کلی ویران شد و بقایای آن هنوز هم تا اوایل جنگ جهانی دوم باقی مانده بود.

 

2: خواننده ی محترم توجه دارد که در اینجا منظور من کتابهای خارجی است.

 

3: بنده سالهاست که به عنوان اعتراض به گشتن کیف های بازدیدکنندگان به هنگام ترک غرفه های خارجی پایم را در چنین مکانهای ضدفرهنگی نمی گزارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.