باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

یخچالها و کتابها (۲)

در حاشیه ی پانزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

علی محمد طباطبایی

بخش دوم

تاریخ انتشار اولیه، 27 اردیبهشت 1381

 

 

بخش دوم:

طی دو هفته ی گذشته بعضی از دوستان از طریق نامه های الکترونیکی و یا گفتگوی مستقیم انتقادهایی به بخش اول مقاله ی من در باره ی پانزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران وارد نموده اند، مقاله ای که در تاریخ جمعه 13 اردیبشهت در سایت ایران امروز در معرض قضاوت عموم قرار گرفت. از جمله ی انتقاد ها یکی این بود که من به اهمیت این نمایشگاه جهت تشویق و تاکید بر امر کتاب خوانی بی توجه بوده و از نقش و اهمیت نمایشگاه در نزدیکی نویسنده و مخاطب غفلت کرده ام. همچنین بعضی گفته اند که بر خلاف نظری که من داده بودم در آن نمایشگاه موفق به خرید کتابهای خارجی با قیمت بسیار نازلی شده اند، کتابهایی که تصور می کنند برایشان بسیار خوب و مفید واقع خواهند شد. 

حقیقت این است که اگر دوستان به درستی به خاطر بیاورند بنده در آن مطلب کوتاه به طور خلاصه اما بسیار روشن و کلی به نقش و اهمیت نمایشگاه ها و تاثیرشان بر تهییج و تشویق خریداران کالاها اشاره نمودم اما اعتقادم بر این بود که کلیه ی نمایشگاه های بازرگانی  بخصوص نمایشگاه کتاب در ایران (همچون بسیاری از نهاد ها و سنت های دیگر غربی) دردرجه ی نخست در خدمت تبلیغات دولتی قرار دارند و نوعی سرگرمی ارزان و سالم برای مردم معمولی محسوب می شوند لذا نمی توانند (به دلایل مختلف) به اهدافی که در کشورهای صنعتی برای نمایشگاه هایی از این دست در نظر گرفته شده است دست یابند. گذشته از آن همانگونه که یکی از مسئولین خارجی به مصاحبه گر روزنامه نوروز گفته بود در کشورهای صنعتی مردم عادی معمولاً کمتر به بازدید نمایشگاه کتاب می روند و دلیلی هم برای چنین وقت تلف کردنی ندارند زیرا هر کتاب یا کاتالوگی را که بخواهند می توانند به راحتی از نزدیکترین کتابفروشی ها تهیه کنند. نمایشگاه های کتاب در درجه اول برای ترتیب یافتن ملاقات های تجاری میان عمده فروشان و انتشاراتی ها به جریان می افتد و به مقدار زیادی هم در چنین موقعیت هایی امکان تبلیغ کتابهایی که به تازگی قرار است روانه ی بازار نشر شوند از طریق خود نویسنده فراهم می آید. اما در خبر ها آمده بود که بیش از دو ملیون و دویست هزار نفر از پانزدهمین نمایشگاه کتاب تهران بازدید به عمل آوردند، لیکن اعداد و ارقامی در مورد قراردادهای تجاری بسته شده و یا حتی برآوردی در باره ی تعداد جلد کتب فروخته شده در نشریات مشاهده نمی گشت و همینکه نمایشگاه با سخنرانی اختتامیه ی مسئولین به پایان رسید روزنامه هایی که طی ده روز برگزاری نمایشگاه صفحات و مقالاتی را به این رویداد اختصاص داده بودند به ناگهان دیگر هیچ علاقه ای به نوشتن مقاله و یا بررسی انتقادی در باره ی نتایج این رویداد نشان ندادند. در میان آن همه مقاله هرگز کسی به این مطلب عجیب نپرداخت که در کشوری که تیراژ کتابهای جدی در آن بیشتر از دوهزار جلد نیست چگونه بیش از دوهزار و دویست ناشر فعالیت می کنند. چگونه است که امکانات بعضی از این ناشرین محترم از همان کتاب فروشی کوچکشان تجاوز نمی کند و گویا حتی بعضی هاشان فاقد همان مغازه ی کتاب فروشی هستند، نه دفتری، نه تشکیلاتی و نه امکانات چاپی. حالا به این شایعه هم کار نداریم که انگیزه ی مدیران آنها بیشتر نوعی استفاده ی غیر مجاز از یارانه های دولتی کتاب است، به قول امروزی ها نوعی رانت خواری بسیار کوچک و محقرانه. بله، از عرضه ی نزدیک به هشتاد هزار عنوان کتاب فارسی در نمایشگاه خبرداده شد، اما هرگز بررسی نشد که از این میان چند درصد به کتاب های کمک آموزشی و کنکور ارتباط دارد، و چه تعداد از آنها کتابهای بسیار سطحی کودکان است و چه مقدار شعر شاعران جوان معاصر و تازه کار است که با هزینه ی شخصی و به امید اینکه در این اوضاع و احوال ناامید کننده انگیزه ای برای ادامه زندگی بیابند اشعارشان را به چاپ میرسانند، و خلاصه ی کلام مشخص نشد که درصد کتاب های جدی چه مقدار است. ضمناً لازم به یادآوری است که بخش اول مقاله ی من  بیشتر متوجه ی مشکلات و تنگناهای تهیه ی کتب خارجی برای فرهنگ دوستان و اهل مطالعه در ایران بود و در آنجا چنین ابراز عقیده کردم که برپایی چنین نمایشگاه هایی کمک چندانی به تهیه و تامین کتب مورد لزوم نمی کند زیرا هر شخص باید کتاب مورد نظر خودش را به شخصه معین و سپس سفارش دهد و بسیار بعید است که بتواند میان چند هزار عنوان کتابی که با سلیقه و اهداف دیگری در نمایشگاه گردآوری شده اند کتاب مورد نظرش را بیابد. وانگهی ما در ایران غالباً فراموش می کنیم که در عصر اینترنت جستجو، سفارش و خرید کتاب برای عموم مردم در کشورهای صنعتی بسیار سهل و آسان شده است و اکنون حتی لزومی ندارد که کسی برای تهیه کتاب های مورد نیازش به مرکز شهر رفته و تک به تک کتابفروشی ها را جستجو کند، یعنی روشی که در کشور ما بسیار معمول است، حالا از مشکلات تهیه ی کتاب های داخلی در شهرستانها دیگر صحبت نمی کنم. مطلب مهم دیگر اینکه نگرش ما به کتاب هنوز هم بسیار ابزاری است. گویا کتاب نیز ابزار و وسیله ای است بسیار لازم و مفید چون یخچالها و یا کالا های مصرفی دیگر.

وقتی وسیله ای را با عنوان یخچال طبقه بندی می کنیم دقیقاً می دانیم که چه کاری از آن ساخته است و ما چگونه می توانیم از مزایای آن بهره بریم. همه ی یخچالها بالاخره فرق چندانی با یکدیگر ندارند، بعضی بزرگتر و بعضی قوی تراند و از این قبیل. اما تمامی آنها کارکرد و نقشی یگانه دارند، زیرا آنها ابزارند و این دقیقاً همان خاصیتی است که کتابها فاقد آن هستند. کتابها معمولاً ابزار و وسیله نیستند، هرچند که می توانند گاهی همچون ما انسانها به جای ابزار اداء تکلیف هم بکنند. همچون کتاب های راهنمای تلفن یا کتابهای جداول لگاریتم یا خودآموزها و از این قبیل که نیاز از پیش تعریف شده و معینی را پاسخ می دهند. اما در سایر موارد هر عنوان کتاب برای خودش یک دنیای یگانه و جدا از سایر عناوین کتابهای چاپ شده است، شاید به این دلیل ساده که آنها ابتدا بخشی از جهان انسانهایی بوده اند که آنها را نوشته یا به عبارت دیگر خلق کرده اند و یا شاید بدین خاطر که ابتدا باید توسط انسانهای دیگر خوانده شوند یا به قولی از طریق مطالعه به درون ذهن آنها نفوذ کنند. همینجا این مطلب را هم اضافه کنم که ممکن است بعضی دوستان بین کتابها و برنامه های نرم افزاری شباهتی ببینند. درست به همانگونه که باید یک برنامه ی کامپیوتری درون رایانه قرار داده شود تا معلوم شود که چیست کتاب هم باید ابتدا خوانده شود تا به هنگام عمل خواندن و اندیشیدن برنامه ای که نویسنده از قبل در آن گذاشته بود در ذهن خواننده روشن شود. البته شباهت بسیاری بین برنامه ی رایانه ای و یک کتاب وجود دارد اما فرق بزرگش این است که یک برنامه ی رایانه ای همیشه همانی که هست می ماند و همان برنامه ای را اجرا می کند که از پیش معین شده است اما یک کتاب با هر نیت و هدفی هم که نوشته شده باشد در ذهن افراد گوناگون تاثیرات مختلفی می گذارد، حتی در ذهن یک انسان ثابت در لحظات متفاوت، زیرا آنچه در اینجا در درجه ی اول اهمیت قرار می گیرد انگیزه های خواننده نیز هست و این دقیقاً همان چیزی است که در برپایی و اجرای اینگونه نمایشگاه های کتاب مورد توجه قرار نمی گیرد. بالاخره اینکه انگیزه ی هر کس از خرید یک یخچال امر ثابتی است، یعنی خنک نگه داشتن و دور از فساد نگه داشتن چیزی، حالا هیچ فرق نمی کند که چه چیز. اما انگیزه ی افراد از مراجعه به یک کتابفروشی یا حتی خرید یک کتاب معین مسلماً با یکدیگر بسیار متفاوت است. و برای همین هم هست که من در بخش قبلی نوشتم که هیچ کس نمی تواند برای دیگری معین کند که چه کتابی را بخواند و کدام را نه. از طرف دیگر باید توجه داشته باشیم که هر عنوان کتاب صرفاً از این جهت که بر روی کاغذ و توسط مرکب چاپ شده است با سایر کتابها در چیزی مشترک است و نه بیشتر از این، زیرا بالاخره هر عقیده و نظری را می توان در کتاب نوشت (و البته می نویسند)، از زشت ترین تا زیبا ترین و از انسانی ترین تا ددمنشانه ترین سخن ها و تصورات. همانگونه که اشاره رفت با صرف نظر از اهداف نمایشگاه جهت تبلیغات وسیع در جهان برای توجه دیگران به امروزی بودن و همسو بودن ایران با ارزش های جهان مدرن مانند کلیه ی کشورهای پیشرفته مشکل دیگر همان نظر ابزاری به کتاب است. همانگونه که مثلاً یخچالها بخشی از ملزومات امروزین برای زندگی راحت تر هستند و بدون آنها دیگر نمی توان دقیقه ای سر کرد و هر جامعه ای که در آن از یخچال خبری نباشد عقب افتاده به حساب می آید، کتابها نیز ابزاری بسیار لازم و ضروری اند که بدون آنها نیز امکان ساختن جامعه ی نوین و امروزی غیر ممکن است و یا به همانگونه که نرخ تولید فولاد یا مایه کوبی نوزادان معیار تقریباً گویایی برای معین ساختن وجود پیشرفت و توسعه در نقطه ای از جهان است آمار و ارغام چاپ کتاب و نشریات نیز به همین نحو عمل می کنند. البته چنین رویکردی به کتاب شاید بتواند برای کارشناسان سازمان ملل و متخصصین وزارت فرهنگ یا علوم معنا و مفهومی در بر داشته باشد. دراینجا نیز آنچه از قلم افتاده انگیزه های انسانی برای نوشتن، جستجو کردن و خواندن کتابهاست.

 این کارل پوپر بود که « نظریه ی دلوی ذهن » یا همان bucket theory of the mind را در تقابل با « نظریه ی نورافکنی ذهن » یا searchlight theory of the mind ابداع نمود. خلاصه ترین شکل آنرا سر ارنست گمبریچ بزرگترین تاریخ نگار هنر قرن بیستم در کتاب بسیار معروفش حس نظم یا The Sense of Order چنین صورت بندی می کند: « اعتقاد من به حس نظم، از همان نظریه در باره قوه ی فاهمه مشتق می شود که من در آن به تحلیل بازنمائی رسیده بودم. بطور خلاصه، این نظریه اندیشه ادراک کردن آدمی را به عنوان یک فرآیند کنش پذیر و منفعل رد می کند، یعنی نظریه ای که سیر کارل پوپر به عنوان ‹ نظریه دلوی ذهن › نام گذاری کرده بود. همچون او من نیز به آنچه آنرا به درستی ‹ نظریه نورافکنی ذهن › می نامید اعتقاد دارم، یعنی به استنباطی که بر فعالیت ثابت سازواره به هنگامی که محیط اطرافش را مورد جستجو و پویش قرار می دهد تاکید می کند. الفاظی که من در آنها این نظریه را هم اکنون تدوین کردم باید برای خواننده روشن کند که آنها بر اساس دیدگاهی تکامل گرایانه از ذهن بنا شده اند. به همراه پوپر من نیز معتقدم که چنین دیدگاهی در زمانی که داروین ظهور کرده دیگر غیر قابل اجتناب است. با این وجود اغلب متن های روان شناسی هنوز هم نشان از تصوری دارند که در نهایت به دوقرن پیش از داروین و به نظریات تجربه گرایانه جان لاک باز می گردد. این جان لاک بود که برای اولین بار نظریه ‹ دلوی ذهن › را با اصل قرار دادن اینکه ذهن کودک را باید به عنوان یک لوح سفید نگریست  مطرح نمود. بر اساس چنین دیدگاهی هیچ چیز نمی تواند به ذهن وارد شود مگر از طریق اندام های حسی. فقط و آنگاه که این ‹ تاثرات حسی › در ذهن با یکدیگر مرتبط گردند می توانیم تصویری از جهان خارج بسازیم. ‹ اندیشه های ذاتی › وجود ندارند. انسان هیچ آموزگاری مگر تجربه هایش ندارد » (1).

به عبارت دیگر هیچ کس بدون پیش داوری و بدون انگیزه های شخصی نه به کتابی احساس نیاز می کند و نه تمایلی برای خرید آن خواهد داشت. آنجا که توجه به انگیزه از اهمیت و منزلتی برخوردار باشد دیگر برای چنین نمایشگاه هایی که شرحشان گذشت تلاش نمی شود، به جای آن سعی می شود تمهیداتی در نظر گرفته شود که هرشخص بتواند در اسرع وقت کتاب مورد نظرش را سفارش داده و بدست آورد. کارل پوپر خود در این رابطه در کتابش با نام شناخت عینی به ترجمه شادروان احمدآرام و درصفحه ی 381 می نویسد: « در علم پیش از ادراک ملاحظه و مشاهده است که نقش قطعی را ایفا می کند. ولی مشاهده فرآیندی است که ما در آن نقشی بسیار فعال داریم. یک مشاهده عبارت از یک ادراک و دریافت است، ولی دریافتی که طرح ریزی و آماده شده است. ما یک مشاهده نداریم بلکه یک مشاهده را می سازیم و انجام می دهیم. بر مشاهده همیشه یک علاقه ی خاص سبقت دارد، یا یک پرسش یا یک مسئله، یا به صورت خلاصه چیزی نظری . . . به هر صورت چیزی بر آن تقدم دارد که علاقه ی ما را برانگیخته، چیزی که جنبه ی نظری و پژوهشی دارد » . البته در اینجا پوپر در باره ی فلسفه و نحوه ی بوجود آمدن علم صحبت می کند، لیکن جستجوی کتاب برای مطالعه نیز از همین قانون تبعیت می کند. شکی نیست که در نمایشگاه مورد نظر کتاب های بسیار آموزنده و خوبی به زبان اصلی برای خرید عرضه شده است و بسیاری از علاقمندان  آنها را با علاقه خریده اند و چه بسا میان آنها نکته های مفید زیادی بیابند. چنین مسئله ای قابل رد و انکار نیست. من با نقد خود تمامیت آن نمایشگاه و کتابهای عرضه شده را که زیر سوال نبردم، بلکه چنین ابراز عقیده کردم که انسان خودآگاه تمایل برای خرید و جستجوی کتاب را با ذهنی همچون لوح سفید آغاز نمی کند، بلکه پیوسته مسائلی در ذهن دارد که می خواهد با خریدن و خواندن کتاب بلکه راه حلی برایشان پیدا کند. وانگهی بخش قابل توجهی از خریداران کتابهای خارجی در نمایشگاه های بین المللی تهران را دانشجویان تشکیل می دهند. ما می دانیم که این عزیزان به دلایل مختلف حتی حوصله ی خواندن کتاب های درسی خود به زبان فارسی را هم ندارند، بنابراین کتابهایی خریده می شوند اما به گمانم که هرگز خوانده نمی شوند. مسلماً رفتن به نمایشگاه وبازدید از غرفه های خارجی بسیار بهتر از وقت گذرانی های بیهوده و بیمارگون است و شاید یک روزی هم آن کتابهای خریداری شده بالاخره خوانده شوند اما بازهم برای جلوگیری از هر گونه سوء تفاهمی اضافه می کنم که من به تصور خوش خیالانه ی مسئولین انتقاد دارم که گمان می کنند بدین ترتیب توانسته اند گام های جدی و موثری برای کمبود منابع مطالعاتی خارجی بردارند و اگر بعد از این اشکالی هست در مردم است.    

 

______________________

1: E.H.Gombrich, The Sense of Order – Phaidon 1984, p. 1.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.