باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

پس از جذب

رالف داهرن دورف

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

داستان مهاجرت انسان ها به همان قدمت خود تاریخ است. حتی می توان گفت که مهاجرت به مکان هایی بسیار دور دست و فرهنگ های کنارافتاده چیز های جدیدی نیستند. در قرن نوزدهم میلیون ها اروپایی در جستجوی آزادی و خوشبختی راهی قاره ی آمریکا شدند، به ویژه به ایالات متحده ی آمریکا. آنچه امروز در واقع جدید است، میزان مهاجرت است که اغلب برفراز خطوط مرزی فرهنگی به وقوع می پیوندد ـ و غالباً بدون یک هدف معین.

کسانی که از قاره ی آفریقا و توسط قایق بر فراز دریای مدیترانه با نیت مهاحرت به سوی اروپا می آیند حتا اغلب نمی دانند که خواهان سکنی گزیدن در ایتالیا، آلمان، اسپانیا یا برینانیا هستند. حتا کسانی که در این مورد یقین دارند و می دانند که به کدام کشور می روند، مانند اهالی آفریقای جنوبی که بیشتر علاقمند رفتن به اسپانیا و فرانسه هستند، یا ترک هایی که معمولاً آلمان را انتخاب می کنند، بازهم الویت را به گریختن از یاس و ناامیدی موجود در کشورهای خود می دهند و نه به وارد شدن به یک مقصد معین. 

این شکل جدید از مهاجرت برای کشورهایی که مقصد نهایی مهاجرین هستند باعث ایجاد معضلات بسیار زیادی می گردد. در اروپا احتمالاً اکنون این جدیدترین و مطرح ترین بحث اجتماعی است، زیرا هیچکس تصور روشنی در این خصوص ندارد که چگونه می توان این برخورد فرهنگی ایجاد شده را مهار کرد.

زمانی آمریکای شمالی، به ویژه ایالات متحده به نظر می رسید که پاسخ این مشکل را یافته است. این پاسخ همان داستان معروف « آش در هم جوش » بود: مردمی با فرهنگ های مختلف هرکدام سهم خود را نسبت به فرهنگ آمریکایی به جا می آوردند، اما مهمتر از هر چیز دیگر، آنها تلاش های بسیاری به خرج می دادند تا آنچه را که به دست می آورند و در هم می آمیزند مورد پذیرش عموم قرار دهند. زنان روسی که در اوایل قرن بیستم به آمریکا می آمدند در پاسخ نوه های خود که می پرسیدند آیا اجداد مادربزرگشان همراه با کشیشان زائر در کشتی می فلاور (1) به آمریکا آمده است پاسخ منفی می دادند. پاسخ آنها این بود که « کشتی ما نام دیگری داشت، اما اکنون ما همگی آمریکایی هستیم ». 

لیکن در این اواخر تغییراتی در این موضوع به وقوع پیوسته است، یعنی آن چه باعث ایجاد دعوای حقوقی شد که توسط آرتور شلینگر تاریخ نگار مشهور و مشاور پیشین رئیس جمهور فقید آمریکا جان اف کندی در کتابش « آمریکای دچار تفرقه شده » توصیف شده است. مطابق با نظریه ی وی دیگر مدت ها است که تمامی شهروندان ایالات متحده آمریکا، آمریکایی به معنای دقیق کلمه نیستند. آنها را می توان با اصطلاح هایی توصیف کرد که در کنار نام آمریکا نام یک ملیت دیگر نیز می نشیند: ایتالیایی ـ آمریکایی، هیسپانیک ـ آمریکایی و امثالهم. ترکیبات آش در هم جوش در حال جدا شدن از یکدیگر است. 

حتی در اسرائیل، آخرین کشور واقعی مهاجر نشین ـ حد اقل برای یهودی ها ـ جذب شدن در جامعه دیگر به این سادگی ها هم نیست. تازه وارد هایی که از روسیه می آیند دارای حزب سیاسی مخصوص به خود هستند، و اروپایی های قدیمی تر دیگر به یک اقلیت کاملاً آشکار تبدیل شده اند. آمریکا و اسرائیل هنوز هم به سازوکارهایی برای ادغام مهاجرین جدید ادامه می دهند. هرچند که زبان یک عامل اساسی و مهم در همبستگی ملی است، اما در اسرائیل نقش آن را ارتش به عهده گرفته، و در آمریکا ارزش هایی که به قانون اساسی تجسم بخشیده اند هنوز هم معرف یک ایمان مشترک و سکولار هستند.

لیکن این سازوکارها در همه جا در حال ضعیف تر شدن است، و در کشورهای اروپایی تقریباً دیگر نمی توان آنها را یافت. ویژگی جوامع مدرن امروزی معضلات حاد « احساس تعلق کردن » است. این جوامع دیگر نمی توانند آن پیوندهای ناخودآگاه ضمنی را که مردم در جوامع گذشته احساس می کردند در اختیارشان گذارند. در نتیجه مردم به هویت های دیگر قومی که به مراتب ابتدایی تر هستند چنگ می اندازند. آنها در برابر جذب شدن در جامعه ی جدید مقاومت می کنند و از این که شاید با جذب شدن در جامعه ی جدید هویتشان ربوده شود آنهم بدون آن که هویت جدیدی کسب کرده باشند در هراس اند.

پس با این حساب بدیل مناسب برای جذب چیست؟ « کاسه ی سالاد » به اصطلاح تعدد فرهنگ ها (مالتی کالچرالیسم ) یک جایگزین حقیقی نیست، زیرا آن چسب لازمی که جوامع را به یکدیگر پیوند می زند نمی تواند عرضه کند. تمامی ترکیبات آن از همان ابتدا جدا از یکدیگر باقی می مانند. 

تنها جایگزین ممکن و شدنی که برای آن نمونه هایی هم وجود دارد احتمالاً بدیل لندن یا نیویورک است. مشخصه ی اصلی این جایگزین هم زیستی درون یک حوزه ی عمومی است که برای هرکس در آن نقش و سهمی در نظر گرفته می شود و همچنین درجه ی قابل ملاحظه ای از جدایی فرهنگی درون حوزه ی « خصوصی » است، به ویژه در نواحی مسکونی. فضای عمومی از نظر آنچه به تجربیات و سوابق مردم باز می گردد چند فرهنگی است، اما توسط ارزش هایی که مورد توافق همگان قرار گرفته کنترل و نظارت می شود، حتی توسط یک زبان مشترک، آن هم در حالی که زندگی خصوصی انسان ها ـ در عبارتی نه چندان برازنده ـ در مکان های ویژه (گتو) جای داده می شود.    

به لحاظ نظری، این یک راه حل آشکارا درجه ی دوم برای پیامدهای فرهنگی حاصل از مهاجرت است، لیکن در عمل بهترین پاسخی است که می توان یافت. اما بالاخره هرچیزی هم برای خود بهایی دارد که باید پرداخت شود. حتا کمترین لازمه ی یک زبان مشترک تلاشی دانسته و از روی عمد است، حالا بعضی قواعد بخصوص رفتار اجتماعی به کنار. 

من به عنوان شخصی مقیم لندن، از راه و روشی که ما لندنی ها با فروشگاه های خانوادگی هندی و با شیوه های حمل و نقل عمومی کنار می آئیم که توسط مردمی با منشاء هند غربی اداره می شوند بسیار متحیر هستم، در حالی که به ندرت در باره ی مناطقی از شهر که در آنها مردمی از بنگالدش یا چین سکونت دارند پرسشی مطرح می شود. هنوز هم هیچکس نامی برای این نسخه ی جدید مشرب « جدا اما همانند » پیدا نکرده است که بعضی از ما در دهه ی 1960 با سرسختی تمام با آن می جنگیدیم: زندگی های خصوصی و مجزا در فضای عمومی و مشترک که هرکس در آن از حق و حقوق برابر برخوردار است. 

چنین چیزی در لندن یا نیویورک با سهولت بسیار بیشتری قابل اجرا است تا در شهرهای کوچک یا حتا پایتخت های کشورهایی که در آنها زبان بین المللی انگلیسی به کار نمی رود. جامعه ی متشکل از مردم ترک زبان در برلین و جامعه هایی از اهالی آفریفای شمالی در اطراف شهر پاریس به نظر می رسد که به نحو فزاینده ای در حال مجزا شدن از محیط پیرامون خود هستند، و آنچه برای آنها در درجه ی اول اهمیت قرار دارد گستره ی عمومی خودی و اغلب زبان مادری است. هرجا که چنین چیزی روی دهد، احتمال وقوع یک وضعیت انفجاری بسیار زیاد است، یعنی قسمی جدایی طلبی درونی ـ آن نوع از جدایی طلبی که میان گروه هایی که به لحاظ تاریخی از یکدیگر جدا شده اند روی نمی دهد، بلکه میان تازه وارد ها و در برابر افراد بومی همان محل به جریان می افتد.

چنانچه مجبور شویم که امید برای جذب جامعه شدن را کنار گذاریم، تلاش های ما باید بر ایجاد فضاهای عمومی که در آن همه شرکت کننده هستند و از این رو از آن متمع می شوند متمرکز گردد. در یک وضعیت مطلوب و آرمانی چنین چیزی باید همان فضای عمومی و در حال توسعه باشد، چرا که بالاخره عنصر اتحاد در یک جامعه ی مدرن تضمین آزادی برای شهروندان خود است.

 

 

رالف داهرن دورف نویسنده ی کتاب های مورد تحسین قرار گرفته ی بسیاری است و تماینده ی پیشین اروپا از کشور آلمان و همچنین عضوی از مجلس عوام انگلیس و مدیر پیشین مدرسه ی اقتصادی لندن و رئیس قبلی در کالج سنت آنتونی در آکسفورد می باشد. 

 

 

After Assimilation by Ralf Dahrendorf

Project Syndicate September 2004.

 

2: نام کشتی مهاجران پیوریتان که در سال 1620 با آن وارد آمریکا شدند. مترجم.

نظرات 1 + ارسال نظر
فرزاد جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:14 ب.ظ http://delshodehgan.blogsky

سلام موضوع جالبی رو انتخاب کردید
خیلی حال کردم
ممنون میشم از بلاگ من هم دیدن کنید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.