باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

2ـ انقلاب و نهضت رمانتیک

 

تصویری از یکی دیگر از آثار بسیار مشهور کاسپار دیوید فریدریش

به نام « دورافتاده از راه بر روی دریایی از ابرها »

 

   

     بین دوران روشنگری و عصر رمانتیک نقطه ی عطف انقلاب فرانسه به سال 1789 قرار دارد. انقلاب آمریکا که بیش از یک دهه پیش قبل آن به وقوع پیوسته بود نبردی روشنگرانه برای اصول و روش های عقلانی و سرنگونی دولتی سرکوبگر بود، اما نه برای ایجاد تغییرات در نظم اجتماعی. اما انقلاب فرانسه امیدواری زیادی برای رهایی مردم معمولی از ستم اشراف، دولت و کلیسا در دل ها برانگیخت. ابتدا انقلاب فرانسه با انتظاراتی خوش بینانه و دیدی مثبت مورد استقبال واقع شد و چنین انتظار می رفت که این انقلاب می تواند خود را به موازات تجربیات گرانبهای انقلاب آمریکا تکامل بخشد. اما معلوم شد که این انقلاب دگرگونی های بسیار عمیق و گسترده تری در نظم کهن به دنبال دارد و یا در در اصل این یک انقلابی واقعی بود. تلاش شجاعانه و اولیه ی اشرافِ لیبرال و شهروندان برای برپایی دولتی مبتنی بر یک قانون اساسی، قتل عامِ حکومت وحشت را به دنبال داشت. نظم اجتماعی فقـط توانسـت از طـریق حکومتـی جدید اما جبار، خطرناک و خودکامه دوباره برقرار گردد. خشونت رخدادها مابین خِرَد و خیال پردازی رخنه ای عظیم ایجاد کرد. بدین ترتیب نهضت رمانتیک قرن نوزدهم از رمانتیک خردگرای دوره ی روشنگری متمایزگردید. نهضت رمانتیک از تمایلات پرشور و احساساتی قرن هژدهم بوجود آمد، با این وجود از 1800 به بعد نهضتی انقلابی بود که با خردگرایی و میانه روی قطع رابطه کرد و ادعای اصلی آن تلاش برای آزادی فردی و خیال پردازی بود.  

   

     هنر رمانتیک را نمی توان در سبکی منفرد خلاصه نمود، بلکه باید آن را مجموعه ی متنوعی از تلاش های هنرمندان در مضمون های مختلف دانست که حتی در شعر و فلسفه ی آن سده نیز بازتاب پیدا کرده بود. هنرمندان رمانتیک اشتیاق شدیدی برای اعتقادات مذهبی قرون وسطی ابراز می کردند، با این وجود نمی توانستند در دیانت خردگرای کاتولیسیسم و پروتستانیسم ارزش های مورد نظر خود را بیابند. ناتوانی مذاهب رسمی و موجود در ارضای ضرورت های اجتماعی از طریق دریچه های اطمینان عاطفی و ناکامی در برقراری عدالت اجتماعی، خود را در شورش ها و ناامیدی هایی جلوه گر ساختند که در تمامی سرتاسر قرن نوزده وجه غالب بودند. و البته نارضایتی این عصر خود را در ستایش غلو آمیز از قرون وسطی ـ به عنوان دوره ای  که در آن مذهب، نیاز عاطفی مردم و ثبات را تضمین می کرد ـ و در جایگزینی تجربه ی دینی با بصیرتی خلاق متجلی می ساخت. خردگرایی خشک کلیسا با اشتیاق شدید برای برانگیختگی عمیق احساسات انسانی مطابقت نداشت، از این رو رمانتیک خدای خود را در طبیعت یافت. رمانتیک های پس از انقلاب فرانسه در میان دو حد نهایت در حرکت بودند. خدای وحدت وجودی شان همزمان نیک صیرت و مهیب، یعنی الهه ی هنر و شعر و رب النوعی ویرانگر بود:

 

    همچون sphinx ( مجسمه ی ابوالهول ) طبیعت نیز جذابیتی زنانه و

    آسمانی دارد، لطیف است، بارخسار و سینه های یک فرشته، اما با پیکر و

    پنجه های یک شیر. دارای زیبایی ملکوتی . . . اما در خود

    تاریکی نیز دارد، و همینطور وحشی گری و تقدیری از جهنم را. . .

    طبیعت،جهان، سرنوشت، وجود، هرچه هم این حقایق بزرگ

    را نام گذاریم، که در آن زندگی می کنیم و نبرد،

     برای افراد زیرک و شجاع طبیعت عروسی  است آسمانی و پیروزی،

    وقتی که آنها فرمانش

    را به جا آورند و اجرا کنند،

    وگر نه دشمنی است ویرانگر.  

                                          توماس کارل لایل، گذشته و اکنون

 

     رمانتیک ها خیال پردازی را در راس همه ی امور قرار می دادند، و در هنرهای تجسمی فقط نقاشی بود که می توانست آن ناپایداری خوفناک شکل ها را جامه ی عمل بپوشاند که رمانتیک ها همان را با خیال پردازی هایشان در جریان اصلی نهضت رمانتیسم پیوند داده بودند. مجسمه سازی در شکل و محتوی کلاسیسم باقی ماند، درحالی که معماری به دوره ی احیاء عالمانه ی سبک های گذشته وارد گشت که با تعلقات تاریخی رمانتیسم به هم آمیخته بود، اما با این وجود در تاکید رمانتیسم بر خیال پردازی خلاق سهمی نداشت.

      اهداف نقاشان رمانتیک در آغاز توسط هنرمندان آلمانی صورت بندی شد، نقاشانی که با اشاره ی تلویحـی به قصـه های بازمـانده درباره ی شـوالیه های قرون وسطا یا داستان های عاشقانه ( رومانس ) خود را رمانتیک می نامیدند. با این حال درک و تصور رمانتیک در همه جا تقریباً در یک زمان به شکوفه نشست. آنچه شعرا، نقاشان و متفکرین اروپا و آمریکا را با هم متحد می ساخت، کمتر روابط مستقیم بود بلکه از اشتیاقی مشترک برای جستجوی زمان گذشته، کلاسیک و قرون وسطا، احساس گرایی فزاینده و واکنش بر علیه نظام رسمی سرچشمه می گرفت که در پی  انقلاب فرانسه و جنگ های ناپلئون ظاهر شدند.

     باوجودیکه هنرمندانِ رومانتیک اعتقاد و باورِ خود بر مشترک بودن کلیه ی هنرها را اظهار می داشتند، اما تبادلات فکری ـ عقیدتی واقعی بین نقاشان، شعرا و موسیقیدانان بیشتر استثنا بود تا قاعده. بین نقاشان و شعرا، با وجودیکه با کارهای یکدیگر آشنا نبودند خطوط موازی قابل توجهی وجود داشت، و چنانچه بستگی ها و تماس هایی موجود بود ـ همچون بین کونستابل و وردزورث که حداقل یکبار همدیگر را ملاقات کرده و عملاً به ستایش از کار دیگری اعتراف کرده بودند ـ خویشاوندی دیدگاه ها نه بر اساس افکار مشترک، بلکه بر اساس خاستگاه مشترکی از نقاشی گونگی ( پیتورسک )، بلندمرتبگی و فلسفه ی قرن هژدهم قرار داشت که بر توانایی های فطری انسان توجه و تاکید بیشتری مینمود تا بر تربیت و تجربه.

     هنر رمانتیک نهضتی بود با مجموعه ی متنوعی از سبک ها اما با مضمون های مشترک. شعرا، نقاشان و موسیقیدانان در مقابل ازخودراضی بودن جامعه ای به طور فزاینده بورژوازده با گوشه نشینی و منزوی کردن خود واکنش نشان می دادند. برای آنها آفریدن اثری هنری تبدیل به بیان دیدگاه فردی گردید که از میل و انگیزه ای ذاتی تبعیت می نمود. یک تابلوی نقاشی یا قطعه ای موسیقی تلاش هنرمندانی را بیان می کرد که می خواستند فراتر از جهان ملموس و چیزی از بیکرانگی و سرمدیت آن را نظاره کنند.

     هنرمند نابغه خود را به دست روح خلاقش می سپارد تا الهام بخش او

     گردد و حجابی را می شکافد که وجود را از امکانات جدا کرده است،

     او به درون تاریکی می نگرد و شکلی، نشانه ای یا رنگی را در اشعه های

     بازتابیده از فولاد شکار می کند.

                                   هنری فوسلی ( هاینریش فوسلی ) کلمات قصار 51

     برای تحریک خیال پردازی روش های گوناگونی وجود داشت: وقایع حقیقی زمان گذشته یا زمان حال، فضا ها، مکان ها و محله ها، قصه های عاشقانه و افسانه ها. تمامی این تجربیات در یک جریان اصلی و واحد به حرکت افتادند: استنباط خداگونگی از طبیعت، هماهنگی که بر اساس این استنباط و احساس گمگشتگی و شکنندگی مرد و زن هنگامی که از آن محروم شده اند بوجود آمده است:

     نه چندان ناگهانی

     و نه کاملاً برهنه

     اما در پی عظمت و زیبایی ابرها

     می آئیم از سوی خدا به کلبه ی مان

     در کودکی آسمان بر فراز ماست!

     سایه های زندان پایان می پذیرند

     در اطراف پسر زیباروی

     اما او به خود خیره می شود و وقتی نور جریان دارد

     او با شادی می نگردش

     مرد جوانی که هر روز از سمت شرق

     باید دور شود، کاهنی است از طبیعت

     و بصیرت تابندگی

     او را در راهش بدرقه می کند

     مرد او را می بیند که به همراه زمان به آرامی تحلیل می رود

     در نور روزمرگی غروب می کند

                                      ویلیام وردزورث، نشانه های جاودانگی

   

 یک چنین مضمونی از هماهنگی از دست رفته در طبیعت هنرمندان صاحب سبک را با هم ترکیب نمود، شخصیت هایی چون ویلیام بلیک، جان کونستابل، جی . ام . دبلیو . ترنر، اوژن دلاکروا و کاسپار دیوید فریدریش.

نظرات 2 + ارسال نظر
بهرامی سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ق.ظ

بسیار عالی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ق.ظ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.