باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

غفلت های انقلاب 1918 آلمان

گفتگوی ولت آن لاین با پروفسور هاینریش آگوست وینکلر

برگردان علی محمد طباطبایی 

 

  

  

 

90 سال پیش از این در 9 نوامبر 1918 جنگ اول جهانی خاتمه یافت، شعله های یک انقلاب شاه و اشراف زادگان را جارو کرد و اولین دموکراسی آلمان بوجود آمد، اما مدت کوتاهی پس از آن به شکست انجامید. تاریخ نگار آلمانی هاینریش آگوست وینکلر در گفتگو با ولت آن لاین دستاوردهای شورشیان را مورد بررسی قرار می دهد.   

 

  

 ولت: به نظر می رسد که در میان رویدادهایی که در 9 نوامبر در تاریخ آلمان بوقوع پیوسته، روز « انقلاب نوامبر » تا اندازه ای به فراموشی سپرده شده است. به عقیده شما علت آن چه می تواند باشد؟

 

وینکلر: واقعیت این است که انقلاب 1918 در سایه رویدادهای مربوط به شکست آلمان در جنگ جهانی اول قرار گرفته است. وانگهی این یک انقلاب به مفهوم متداول آن نبود. در جمهوری وایمار روز 9 نوامبر اصلاً تعطیل نبود. فقط برای سوسیال دموکرات ها این تاریخ بیانگر یک رویداد مثبت بود. کمونیست ها و دست راستی های ناسیونالیست هرکدام با دلایلی متضاد حزب سوسیال دموکرات آلمان را به خیانت متهم می کردند. هیتلر حتی از جنایتکاران ماه نوامبر سخن می گفت. 

 

ولت: از آنجا که می توان این رویداد را به عنوان نمونه مناسبی برای نشان دادن بسیاری از واقعیت های آلمان آن روز به کار برد، پس قاعدتاً باید دلایل به مراتب بیشتری هم برای یادآوری سیاسی این روز وجود داشته باشد. 

 

وینکلر: یقیناً همین طور است. مثلاً تصمیم بزرگ آن روز برای برقراری یک جمهوری که همچنان تا امروز ادامه یافته و یا بسیاری دلایل قابل توجه دیگر برای یادآوری مجاهدت ها برای برپایی اولین دموکراسی آلمان و آنهم چنانچه به خاطر آوریم که آنها در چه شرایط دشواری مجبور به فعالیت بودند. این واقعیت که در آلمان دموکراسی به عنوان محصول شکست در جنگ و به عنوان نظامی که متعلق به فاتح جنگ بود تلقی می شد به معنای بزرگترین فشاری بود که پیشاپیش به این جمهوری نوپا وارد می آمد و در حقیقت یکی از عمده ترین دلایل شکست آن بود.     

 

ولت: نقش اصلی در نوامبر 1918 قسمت سوسیال دموکراسی گردید که طی اصلاحات ماه اکتبر در کابینه ی دولت رایش شرکت داده شده بود. سپس هنگامی که سرآمد قدیمی آلمان بدون آن که آشکار کنند از مسئولیت کناره گرفتند قدرت سیاسی هم نصیبش شد. در چنین وضعیتی اشتباه سوسیال دموکراسی چه بود؟

 

وینکلر: قبل از آن که از اشتباهات سخن گوئیم باید شرایط این انقلاب را روشن کنیم. در آن زمان نیم قرن می شد که تمامی مردان در آلمان حق شرکت در انتخابات رایش را به دست آورده بودند. در کشوری که سنت انتخابات چیز تازه ای نبود در 1918 صرفاً ایجاد دموکراسی بیشتر می توانست مطرح باشد. یعنی مثلاً دادن آزادی به زنان برای شرکت در انتخابات، برقراری دموکراسی در حق رای در ایالت ها و همچنین ادامه دادن آن تا سطح بخش ها و بخشداری ها و پارلمانتاریزه کردن نظام حکومتی [تغییر نظام حکومتی کشور از سلطنت مطلقه به یک نظام مبتنی بر دموکراسی که در آن قدرت زیر نظر پارلمان قرار دارد. مترجم]. در اکتبر 1918 به توسط انجام تغییراتی در قانون اساسی کشور از یک نظام مشروطه سلطنتی به نظام مشروطه سلطنتی پارلمانی تبدیل شده بود. این در واقع گام اول و تعین کننده برای تغییر نظام سیاسی کشور بود و در انتظار حتمی شکست در جنگ و با این امید که به این ترتیب بتوان به شرایط مناسب تری برای صلح رسید تصمیم به انجام آن گرفته شد.    

 

ولت: اما چطور شد که اصلاً کار به یک انقلاب کشید؟

 

وینکلر: اصلاحات مورد نظر همچنان فقط بر روی کاغذ وجود داشتند. هنگامی که رهبری نیروی دریایی دستور اعزام ناوگان دریایی را به سوی انگلستان صادر کرد در واقع دولت پارلمانتاریستی پرنس ماکس فن بادن را نادیده گرفته بود. در دو بندر کیل و در ویلهلمزهاون ملوانان بر علیه چنین دستوری شورش کردند و از همین جا بود که انقلاب تمامی آلمان را فراگرفت. سوسیال دموکرات ها تنها کسانی بودند که قادر بودند انقلاب را در مسیر یک تحول هدایت کنند. نظر آنها این بود که از ایجاد یک جنگ داخلی در آلمان و ادامه یافتن جنگ با کشورهای متخاصم جلوگیری کنند، زیرا هر نوع انقلاب با شکل و ظاهر کمونیستی می توانست همان چیزی باشد که متفقین منتظرش بودند.    

 

ولت: برای آن که سوسیال دموکرات ها بتوانند این راه تازه را بپیمایند مجبور به نوعی هم پیمانی با ارتش بودند. و این منجر به آن گردید که درگیری هایی مشابه با یک جنگ داخلی ایجاد شود که در آن سوسیال دموکرات ها که نماینده جنبش کارگری بودند به طرف خود کارگران شلیک کنند.

 

وینکلر: برای بخشی از کارگران یا در واقع بخش کوچکی از آنها به هیچ وجه بحث ایجاد دموکراسی پارلمانی در آن زمان مطرح نبود، بلکه آنها خواهان انقلابی مانند آنچه سال قبل از آن در روسیه اتفاق افتاد بودند. شعار « تمامی قدرت برای شورا ها » به دیکتاتوری پرولتاریا می رسید. اکثریت کارگران یک چنین گسست از سنت های خودشان را رد می کرد. آنها خواهان آلمان دموکرات و البته سوسیالیستی کردن معادن ذغال سنگ بودند. یک درخواست اصلی دیگر آنها نظارت پارلمانی بر ارتش بود. مهمترین چهره های سوسیال دموکرات ها که به دور فریدریش ابرت جمع شده بودند ـ کسی که رئیس « دولت انقلاب نوامبر » از نوامبر 1918 تا فوریه 1919 یا همان Rat der Volksbeauftragten بود ـ البته بر این عقیده بودند که اکثریت مردم آلمان هستند که باید قانون اساسی جدید را معین کند اما تصمیمی برای پیش دستی بر آن نداشتند بلکه بر روی انتخابات مجمع ملی قانون اساسی در آینده نزدیک کار می کردند.  

 

ولت: آیا به تعویق انداختن تصمیم نهایی در مورد توزیع قدرت سیاسی در کشور یک غفلت بود؟

 

وینکلر: سوسیال دموکرات ها در ارزیابی خود در این خصوص که در یک کشور نسبتاً دموکرات مانند آلمان یک دیکتاتوری تأدیبی و انقلابی در حد چیزی غیر ممکن است درست می گفتند. برای یک دولت جدید ممکن نبود که بتواند بدون یک تفویض قدرت به شکل دموکراتیک ادعایی در قدرت داشته باشد. با این وجود این پرسش همچنان مطرح است که آیا میان سرنگونی سلطنت در 9 نوامبر 1918 و انتخابات مجلس ملی قانون اساسی در 19 ژانویه 1918 نمی توانست دخالت های پیش گیرانه ای نیز در جهت منافع یک دموکراسی پارلمانی که در آن زمان به شدت مورد نظر بود به انجام رسد؟ در اینجا منظور بیشتر نظارت و کنترل بر ارتش و تغییراتی در پست های کلیدی خدمات عمومی است، به ویژه مناطق شرق رودخانه البه (Elbe) در پروس را باید مورد توجه قرار داد، جایی که حتی تا سطح بخشداری ها این سلطنت طلب ها بودند که هنوز قدرت واقعی را در اختیار داشتند.    

 

ولت: منظورتان این است که سوسیال دموکرات ها می بایست بی طرفی در اعمال قدرت سیاسی را اندکی کمتر رعایت می کردند؟

 

وینکلر: در واقع خودآگاهی بیشتر در برابر سرآمدان نظامی و اجرایی.

 

ولت: در هر روستای آلمان می توان یک خیابان به نام فریدریش ابرت را پیدا کرد. اما فراتر از اولین رئیس جمهور رایش به ندرت کسی دیگر بنیان گذاران نخستین دموکراسی آلمان را به خاطر می آورد. برای مثال آنچه امروز از اتو باوم (Otto Braun) یا همان نخست وزیر سوسیال دموکرات و سازش ناپذیر پروس باقی مانده یک خیابان رنگ و رو رفته در پشت آلکساندرپلاتس در برلین است.

 

وینکلر: بازهم جای شکرش باقی است که کمیسیونی که در 1994 به دعوت وزیر حمل و نقل هازه (Haase) از حزب دموکرات مسیحی برای تغییر نام بعضی از خیابانها تشکیل شد بالاخره با خیابانی به نام اتو باوم موافقت کرد. امروزه چیزی که مثلاً به نام وزیر دارایی رایش رودولف هیلفردینگ (Rudolf Hilferding) و یا ادوارد برنشتاین (Eduard Bernstein) ناقد بزرگ مارکس باشد ـ شخصی که تا 1919 عضوی از سوسیال دموکرات های مستقل و میانه رو بود و بعداً دوباره به حزب سوسیال دموکرات آلمان (SPD) پیوست ـ وجود ندارد و همین را می توان در باره ماتیاس ارتسبرگراز حزب مرکز (Deutsche Zentrumspartei) نیز ادعا کرد.

 

ولت: نظر شما در باره چهره ای چون گوستاو نوسکه (Gustav Noske) چیست، نماینده دولت حاصل از انقلاب نوامبر در ارتش که بعداً به مقام وزیر دفاع رایش رسید و کسی که هرگز از شر مثال بارزی بودن از یک سگ شکاری (به گفته خودش: « یک نفر بالاخره باید نقش سگ شکاری را به عهده بگیرد ») خلاص نشد.

 

وینکلر: برای نوسکه خشونت در حکم راه حل نهایی نبود بلکه وسیله ای که آن را به کار می برد تا یک سرمشق بازدارنده را نشان داده باشد. هرچند باید این مسئله را به نفع دولت انقلاب نوامبر در نظر داشته باشیم که آنها اگر می خواستند انتخابات مجلس ملی را به هر شکلی هم که بود به پیش برند مجبور به سرکوب شورش ژانویه 1919 کمونیست ها بودند. در روسیه گروه منتخب برای تعین قانون اساسی (Konstituante) توسط بلشویک ها از هم پاشانده شد. در آلمان تندرو ترین چپ ها می خواستند از انتخاب نمایندگان مسئول تعین قانون اساسی جلوگیری به عمل آورند. این انتقاد به نوسکه وارد است که او در به اجرا گذاردن تقدم سیاست در ارتش کوتاهی کرد. این گونه بود که سپاهیان داوطلب توانستند آزادی کاملی برای اعمال خشونت انگیز خود به دست آورند.  

 

ولت: آیا چنانچه در طرف فاتحین جنگ شرایط ویژه جمهوری نوپای آلمان بیشتر مورد توجه قرار می گرفت امکان پیروزی و بقای آن وجود داشت. در اینجا بیشتر منظورم به معاهده ورسای است.

 

وینکلر: در مباحثه های آلمانی ها در باره ی قرارداد ورسای معمولاً این قضیه مورد توجه قرار نمی گیرد که آلمانی ها نیز به سهم خود در قرارداد صلح برست لیتووسک در آغاز 1918 به روسیه شرط های نابرابر دشواری را تحمیل نموده بودند. گذشته از آن، آلمانی ها و از جمله سوسیال دموکرات ها ـ حتی شخصیت هایی چون برنشتاین و کائوتسکی که در آن زمان به مستقلین میانه رو تعلق داشت ـ از یک مباحثه علنی در مورد نقشی که آلمان در به راه انداختن جنگ اول داشت خودداری کردند. در نتیجه مردم آلمان قرارداد ورسای را به عنوان بی عدالتی آشکار تلقی کردند. در این جا ما عملاً با اهمال کاری های نخستین ماه های جمهوری وایمار روبرو هستیم. دلیل اصلی برای بیزاری سوسیال دموکرات ها از پرداختن به این مسئله و آنهم با دیدگاهی خودانتقادانه البته در حمله های شدید نیروهای چپ به موافقت آنها با وام های جنگی و آنچه اصطلاحاً Burgfrieden (1) خوانده می شود بود که به لحاظ تاریخی نیز تصمیم های سوسیال دموکرات ها قابل درک است. 

 

1: منظور از این اصطلاح آتش بس سیاسی حزب سوسیال دموکرات آلمان و احزاب دیگر در موافقت با جنگ جهانی اول است. به این ترتیب اتحادیه های کارگری از اعتصاب خود داری می کردند، حزب سوسیال دموکرات در رایشتاگ به وام های جنگی رای موافق می داد و احزاب موافقت خود را با پرهیز از انتقاد از دولت طی دوره جنگ اعلام می داشتند. مترجم.

 

http://www.welt.de

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.