ادراک شباهت سیماشناختی در زندگی و هنر
ای.اچ. گمبریچ
بخش سوم
برگردان علی محمد طباطبایی
آن شباهت سیماشناختی که به همجوشی و بازشناختن میانجامد، اینگونه شهرت یافته است که برای معین گردیدن و بررسی شدن چندان مورد ساده ای نیست و به آنچه اصطلاحاً برداشت کلی [یا تاثیر کلی] گفته میشود وابسته است، یعنی نتایجی از بسیاری از عوامل که در کنش های متقابل در عین حال به یک کیفیت بسیار ویژه منجر میشوند.
بسیاری از ما برای توصیف ویژگی های شخصی نزدیکترین دوستانمان ناتوانیم، مثلاًاینکه رنگ مو یا چشم ها، یا شکل دقیق بینی آنها چگونه است. اما این ناتوانی به هیچ وجه احساس آشنائی ما با ویژگی های چهره ی آنها را خدشه دار نمیکند. یعنی ویژگی هائی که ما میتوانیم آنها را از میان هزاران ویژگی دیگر جدا کنیم، زیرا ما به طرز حالت و بیان اختصاصی آنهاست که واکنش نشان میدهیم. مسلماً نباید این تجربه را با ادراک حالت های متضاد چهره ی یک شخص اشتباهی گرفت. به همان نحوی که ما از آهنگ صدا یا نحوه ی نگارش یک شخص از میان تمامی گوناگونی های آهنگها و خطوط، یک برداشت کلی بدست میآوریم، احساس میکنیم که بعضی حالت و بیان های غالب وجود دارد و اینکه حالت های شخصی و لحظه ای در افراد مورد نظر فقط جرح و تعدیلی از آن ها است. در اصطلاح ارسطوئی این همان ماهیت یا جوهر اوست که تمامی جرح و تعدیل هایش فقط از روی تصادف اند، اما همین جوهره است که میتواند در تجربه ی شخصی شباهت خانوادگی فرد را از اجدادش مشخص کند، یعنی آنچه که پترارک (Petrarca) در یک نامه به طرزی شگفت آور توصیف کرده است. در آنجا پترارک مسئله ی تقلید سبک از نویسنده ی ای بزرگ را مورد بررسی قرار میدهد و میگوید که شباهت باید به درجه ای باشد که بین پدر و پسر حکم فرماست، حالتی که در آن ویژگی های شخصی هرکدام اغلب اختلاف بزرگی را نشان میدهد « و با این وجود یک سایه یا آنچه نقاشِ ما آنرا حال و هوا (aria) میخواند هرگاه که به پسر نظر اندازیم ما را به سرعت به یاد پدر میاندازد، واگر کار به اندازهگیری بکشد، دیده میشود که تمامی قسمت ها اندازه های متفاوتی دارند » (10).
تصویر 5 و 6: روت دراپر یکبار به عنوان همسر بازرگان (سمت چپ) و بار دیگر منشی
همان مرد (سمت راست)
ما همگی با چنین مثالهائی از شباهت خانوادگی آشنائی داریم. اما با این وجود ما نیز همگی توسط این سخن عمه خانم ها به هنگام بازدیدشان آزرده شدهایم وقتی ادعا کردهاند که کودک کاملاً شبیه عمو تام یا عمو جان است، ادعاهائی که برحسب موقعیت با این نکته پاسخ داده میشود: « من که نمیتوانم چنین شباهتی ببینم ». برای پژوهشگر ادراک آدمی چنین مباحثاتی هرگز ملالآور نیستند، بلکه این عدم توافق در باره ی اینکه چه چیزی رویت میشود است که آبی است به آسیاب آنهائی که ادراک را به عنوان کنش تقریباً خودکار از مقولهبندیکردن براساس کلی ها مورد توجه قرار میدهند. آنچه انسانها به عنوان شباهت تجربه میکنند بر مقولات ادارکی روشنی میبخشد. یقیناً همگی ما احساس یگانه ای از حال و هوا (aria) یا چهره ی خاص یک شخص نداریم. ما آنها را در شیوه های متفاوتی میبینیم، یعنی بر حسب مقولاتی که با آنها انسانهای اطراف خود را مورد بررسی قرار میدهیم. شاید این واقعیت علت تناقض گوئی اصلی در قلمروی ادراک سیماشناختی را بیان کند، یعنی آنچه توسط تمایز [یامقایسه ی] نقاب و چهره به طور ضمنی بیان میشود: تجربه ی ثابت های مبنائی در چهره ی یک شخص ـ که چنان قوی عمل میکنند که تمامی تغییر حالت های احساسی و مربوط به سن و سال را از سر میگذرانند و حتی میتوانند نسلها را بدون تغییر اساسی پشت سرگذارند ـ با این واقعیت عجیب در تعارض قرار میگیرند که از چنین بازشناختنی به سادگی و توسط آنچه مایلم آنرا نقاب بنامم می تواند جلوگیری به عمل آید. در اینجا موضوع بر سر شکل دیگری از بازشناختن است، یعنی نوع ابتدائیتری از شباهت که میتواند کل سازوکار ادراک سیماشناختی را دچار سردرگمی کند. هنری که با نقاب دست به تجربه میزند هنر پوشیدن جامه ی مبدل [یا تغییر قیافه دادن] است، یعنی هنر بازیگری. تمام نکته ی اصلی مهارت یک هنرپیشه دقیقاً در همین مسئله ی خلاصه میشود: که ما را مجبور سازد تا او را به عـنوان یک انسان دیگر و بر حسب نقشی که بازی میکند ببینیم. هنرپیشه ی بزرگ حتی به نقاب آرایش نیز نیاز ندارد تا این تغییر حالت و چهره را واقعی جلوه دهد. یک هنرپیشه ی بسیار ماهر مانند روت دراپر (Ruth Draper) این توان را داشت که با ساده ترین وسایل از یک صحنه به صحنه ی دیگر تغییر حالت و چهره دهد. تصاویر 5 و 6 او را در ظاهر دو زن در زندگی یک بازرگان نشان میدهند، یعنی یک بار در نقش همسر خودخواه و بار دیگر به عنوان منشی با ایمان. شال، تن پوش و کلاه گیس قطعاً موثر واقع میشوند، اما آنچه در واقع تغییر حالت را باعث میشود، طرز ایستادن و قرار گرفتن بدن و کشیدگی طبیعی عضلات در شخصیت های به نمایش در آمده است.
ادامه دارد . . .
پانوشت ها:
10 ـ Francesco Petrarca,Le famigliari XXIII,19,78-94 . برای متن کامل آن نگاه کنید به مقاله ی من به نام “The Style all” antica” در کتابم ملاک و شکل یا Norm and Form ، لندن 1966.
با سلام
از شما دعوت می شود در نمایشگاه طراحی هنرمندان هرمزگانی حضور به عمل آورید.
حضور شما در اولین نمایشگاه مجازی طراحی باعث خوشحالی ماست.
نظرهای شما نیز باعث موفقیت است.
مکان:
http://kargahonar.blogsky.com