باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

فرضـیه ی زیـبائی شــناسی (2)

اثر کــلایو بل

بخش دوم و پایانی

برگردان علی محمد طباطبائی 

 

  

 

 

     اغلب کسانی که در باره ی هنر توجه بسیار مبذول می دارند در بخش اعظم آثاری که آنها را بیش از بقیه تحت تاثیر قرار می دهد چیزی می یابند  که محققین به آن اصطلاح ‹ بدوی › (primitive) داده اند. البته آثار بدوی بدی هم وجود دارد. برای مثال به خاطر می آورم که سرشار از شور و حرارت به دیدن یکی از اولین کلیساهای رومانسک در Poitiers رفتم به نام نوتردام لاگراند و آنرا در ابعادی نامتناسب، بیش از اندازه تزئین شده، خشن، قطور و سنگین همچون هر ساختمان والامرتبه تری یافتم که توسط آن مهندسین معمار بیش از حد متمدن که یا یک هزار سال زودتر شکوفا شده اند و یا هشتصد سال دیرتر ساخته می شوند. لیکن چنین استثنائاتی نادرند.

ادامه مطلب ...

فرضیه زیبایی شناسی

اثر کــلایو بل

بخش اول

برگردان علی محمد طباطبائی 

 

 

 

 

آشنایی با کلایو بل:

آرتو کلایو هوارد بل در سپتامبر 1881 در Berkshire در لندن چشم به جهان گشود. پس از پایان کالج ترینتی در کمبریج در سال 1902 فارع التحصیل گشت و چندین سال را به مطالعه و بررسی هنر در پاریس گذراند. سپس در سال 1907 به لندن بازگشت و در این هنگام با خانم Stephan Vanessa ازدواج نمود. ونسا خواهر نویسنده ی معروف ویرجینیا وولف بود که البته پس از ازدواج با لئونارد وولف این نام خانوادگی را به رسم اروپائی ها پذیرفت. این چهار شخصیت هسته ی حلقه ای از نویسندگان و هنرمندان انگلیسی را به نام گروه بلومزبری  (Bloomsbury)  بوجود آوردند. همچنین از سال 1910 بین او و راجر فرای (Roger Fry) منتقد مشهور انگلیسی دوستی قابل توجهی شکل گرفت. آنها توانستند با یاری یکدیگر دومین نمایشگاه بسیار برجسته ی پُست امپرسیونیست ها را در 1912 در لندن برگذار کنند.    

ادامه مطلب ...

در باره هنر مفهومی

جوزی آپلتون

برگردان علی محمد طباطبایی 

 

  

 

 

 مقدمه ی مترجم:

چند هفته پیش از این در صفحه ی آخر یکی از روزنامه های صبح تهران مطلب کوتاهی آمده بود در باره ی جدیدترین مسابقه ی بنیاد ترنر در گالری تیت لندن (بخش مدرن). در آنجا ضمن نام بردن از برادران چاپمن به عنوان معروف ترین شرکت کنندگان و کسانی که شاید جایزه ی امسال را به خود اختصاص دهند ادعا شده بود که ویژگی آثاری که به این نمایشگاه راه پیدا می کنند گذشته از جنجالی بودن، فلسفی بودن آنهاست. خواندن چنین ادعایی برای من که هم به هنر بسیار علاقه مند هستم و هم به فلسفه بسیار گران آمد. من که مدت ها بود از بررسی جدید ترین جلوه های هنر غرب عقب مانده بودم بلافاصله روی سایت بی.بی.سی رفتم تا از آثار راه یافته به مسابقه ی امسال و بخصوص آثار برادران چاپمن مطلع گردم. اولین تصویری که دیدم (و شما هم می توانید ببینید) (1) یکی از جدیدترین آثار برادران چاپمن در تیت لندن بود. یک تشک بادی به رنگ آبی تند و دو پیکره ی برهنه و مونث روی آن که در حال عشقبازی بودند. البته پیکره ها در ظاهر امر از آن عروسک های پلاستیکی و بادی بودند که معروف است در جنگ ویتنام به سربازهای آمریکایی می دادند تا دوری از خانه و کاشانه را بهتر تحمل کنند. اما نکته ی اصلی این اثر به اصطلاح هنری و آنچه شاید منظور آن روزنامه از فلسفی بودن است این بود که آنها نه از جنس پلاستیک که همگی (حتی تشک بادی) از جنس برنز بودند (که مشاهده گر در نظر اول و بدون لمس کردن آنها چنین چیزی را نمی تواند دریابد). خوب اگر فلسفی بودن این است دیگر کار فلسفه را باید تمام شده به حساب آورد.

ادامه مطلب ...

عروسک های روسی مارک شاگال

برگردان علی محمد طباطبایی 

  

 

مارک شاگال که حتی قادر به یک شب نگهداری از خود نبود به شدت به مادرش، دخترش و به زنان و معشوقه هایش وابسته بود. جکی والشلاگر نویسنده زندگی نامه جدید او توضیح می دهد که چگونه این هنرمند بزرگ هرگاه که همسر جدیدی انتخاب می کرد سبک نقاشی خود را نیز تغییر می داد.

 

ادامه مطلب ...

گوگن در تاهیتی

برگردان علی محمد طباطبایی 

 

  

     میل شدید و رنج آور برای هرچیز بیگانه و ناشناخته و آرزوی یافتن سرزمین هایی که هنوز هم در همان وضع و حال نخستین و طبیعی خود باقی مانده اند گوگن را وادار نمود که در سال 1891 با کشتی به تاهیتی عزیمت کند. وی اکنون به سن 43 سالگی رسیده بود.   

ادامه مطلب ...

میراث کاندینسکی

 نشریه ی اینترنتی آریستوس

برگردان علی محمد طباطبائی

 

 

 

مقدمه ی مترجم: هنگامی که این مقاله در سال 78 برای اولین بار در روزنامه ی توقیف شده ی بهار به چاپ رسید، ظاهراً مسئولین محترم آن نشریه چنین ترجیح داده بودند که قسمتی از متن مقاله را که مربوط تاثیر پذیرفتن نقاش بسیار معروف سبک انتزاعی یعنی آقای واسیلی کاندینسکی از غیبگویی روسی به نام مادام بلاواتسکی بود حذف کنند، زیرا برای آنها (و برای چه کسی نه؟) تصور وجود روابط معنوی و فکری میان هنرمندان مشهوری چون کاندینسکی و موندریان با شخصیت های مرموزی چون مادام بلاواتسکی بیش از اندازه مشکوک می نمود. حقیقت این است که برای پی بردن به درستی وجود چنین روابطی نیاز به مراجعه به کتابهای بیشماری که از چنین ارتباطات متقابل پرده بر می دارند نداریم، کتابهایی که متاسفانه به فارسی نیز ترجمه نمی شوند. و البته نیازی به جستجوی نام خانم بلاواتسکی در شبکه ی جهانی اینترنت نیز نداریم، یعنی آنجا که به مقالات بسیاری در سایت های مربوط به صوفیگری و علوم مکنونه (و البته سایت خود خانم بلاواتسکی) بر می خوریم که به روشنی و به دفعات رابطه میان خانم بلاواتسکی، نظریات صوفیگرانه ی او و هنر مدرن (و بخصوص شخص کاندینسکی و موندریان) آشکار می گردد، بلکه فقط کافی است که به کتابی از خود کاندینسکی به نام « در باره معنویت در هنر » مراجعه کنیم که اتفاقاً به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در ترجمه ی این کتاب از خانم  اعظم نوراله خانی و در صفحه ی 61 می خوانیم: « . . . خانم بلاواتسکی بعد از اقامت کوتاهی در هند اولین کسی بود که میان این نوع تمدن و « تمدن» ما پیوندهای محکمی مشاهده کرد. از آن هنگام جنبش معنوی عظیمی آغاز گشته که امروز افراد زیادی را در بر می گیرد و . . . تئوری عرفانی که مبنای این جنبش است، توسط بلاواتسکی به صورت یک سوال و جواب دینی تنظیم شده و در آن شاگردی برای پرسش هایش پاسخ های عرفانی صریحی در یافت می کند. به عقیده ی بلاواتسکی عرفان مترادف است با حقیقت جاودانی. مشعل دار جدید حقیقت، اذهانی خواهد یافت آماده ی پذیرش پیامش، زبانی مهیا برای بیان حقایقی که وی مبشر آنهاست و . . . » . 

ادامه مطلب ...

تخته ی رسم

اما تننت

نگاهی به کتاب « کسوف هنر » نوشته ی جولیان سپالدینگ

برگردان علی محمد طباطبایی 

جولیان سپالدینگ بیش از سی سال از عمر خودش را به عنوان مدیر یک گالری سپری کرده و اکنون پس از گذشت این سال ها به این نتیجه رسیده که هنر راه خود را گم کرده است، یعنی مانند مسافری راه گم کرده در تاریکی، همچون در کسوف کامل خورشید که وی در کورنوال و به سال 1999 تجربه کرده بود. او توصیف می کند که چگونه تاریک شدن آسمان، ساکت شدن پرندگان و افت ناگهانی دما بر لحظه ی تاریکی مطلق پیشی گرفته بودند. تاریکی « مانند سایه ی پرنده ی عظیم و شکاری که نادیده رد می شود» . او این استعاره را به عنوان مضمون کتابش مورد استفاده قرار می دهد، با سرفصل های « کسوف زبان »، « کسوف آموزش »، « کسوف قضاوت » و سپس همچون آن روز بیادماندنی در 1999، که باریکه ای از نور بر سطح افق ظاهر شد، به عنوان آخرین فصل کتابش « پایان کسوف » انتخاب شده است.

ادامه مطلب ...

عبارت های پرافاده

کریستین دماند

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

بیشتر متن هایی که هنر معاصر را همراهی می کنند چنان پیچیده و

مغشوش اند که  می توانند به سهولت به عنوان هجو خود گوینده

 آنها تلقی شوند. کریستین دماند یک مرثبه سیصد ساله

را مورد بررسی  قرار می هد

 

ادامه مطلب ...