راجر اسکروتن
برگردان علی محمد طباطبایی
اعتبار و شهرت نوام چامسکی دین چندانی به جایگاه رفیعی که او در جهان اندیشه ها اشغال کرده است ندارد. این جایگاه سالها پیش در علم زبان شناسی به دست آمد و به باور من هیچ اهل فنی در این تخصص شهرت او را مورد تردید قرار نمی دهد.
چامسکی با یک ضربه تلاش های فردیناند دسوسور و پیروانش را برای مورد شناسایی قرار دادن معنا از طریق ساختار ظاهری نشانه ها به کلی از میان برد و همین طور این عقیده را که زمانی میان کردارشناسان حیوانی بسار متداول بود مبنی بر آن که امکان دارد زبان توسط ارتباط های تدریجی میان نمادها و اشیاء به دست آمده باشد. استدلال چامسکی بر این مبنا قرار داشت که زبان یک قضیه ی همه یا هیچ است که ما حین تکامل خود و با مقوله هایی که برای کسب آن ضروری بوده است به آن مجهز شده ایم و این که این مقوله ها « ساختار عمیق » کلام ما را تعین می کند، آنهم بدون وابستگی به یک زبان خاص. جمله ها در عملیات تکراری از یک « دستور زبان گشتاری » که ساختار عمیق را به زنجیره ی ظاهری تبدیل می کند نمود می یابد: در نتیجه همه ی ما انسان ها قادر هستیم بسیاری جمله را به طور نامحدود درک کنیم، یعنی هرگاه که ما توانایی مقدماتی زبان شناختی را کسب کرده باشیم. مهارت های زبانی اساساً خلاقه اند و قلمروی نامحدود ادراک ما نیز از قلمروی نامحدود آنچه می توانیم در ذهن خود بپرورانیم حکایت دارد.
با وجودی که بعضی از این اندیشه ها توسط پیشگامان منطق جدید پیشگویی شده بودند، اما پروفسور چامسکی آنها را با یک قوه ی تشخیص مبتنی بر تخیل قوی به تکامل رساند که کاملاً مدیون خلاقیت و تلاش های خود او است. چامسکی دارای توانایی علمی راستین برای ترجمان نظریه ی انتزاعی به مشاهده ی عینی است و برای دریافت و حل معضلات روشنفکرانه، آنهم جایی که دیگران فقط داده های معمولی را تشخیص می دهند. البته اگر می گفتم که وی در گذشته دارای چنین خصوصیاتی بود سخن دقیق تری گفته بودم. مدت ها پیش از این پروفسور چامسکی جامه ی دانشگاهی اش را دور انداخته و ردای یک پیغمبر را به تن کرده است. اکنون چندین دهه است که او قدرت و توان خود را وقف تقبیح کشور مادری اش می کند و معمولاً در برابر سالن های انباشته از طرفدارانش، کسانی که برای نظریه ی نحو او پشیزی ارزش قائل نیستند. و البته بسیاری از حضور به هم رسانی های او در آمریکا است: در واقع آمریکا تنها کشوری در تمامی جهان است که منتقدین خود را با افتخارات و موقعیت ها مناسب پاداش می دهد و در عمل تقبیح کردن را به شیوه ی پاداش دادن در زندگی تبدیل می کند. شاهد زنده ی آن این که سخنان انتقاد آمیز و تلخ او در باره ی آمریکا توسط ناشرین آمریکایی در سراسر جهان پخش می شود، به طوری که بالاخره به دستان منتقدین آمریکا در همه جای دنیا می رسد ـ که از جمله ی آنها یکی هم هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا است.
نوام چامسکی در چشمان حامیانش قهرمانی دلیر و صریح الهجه برای دفاع از ستمدیدگان در برابر طبقه ی فاسد و جنایتکار است. اما برای مخالفینش وی معرکه بگیری است خودبزرگ بین، کسی که دیدگاه یک جانیه نگر و مغرضانه اش جوری انتخاب می شود که با استعداد ویژه ای که او دارد خودش را در مرکز توجه عموم قرار دهد. و البته نمی توان انکار کرد که عادت او به توجیه و یا نادیده گرفتن عیب و نقص های دشمان آمریکا برای آن که تمامی تقصیرها به گردن کشور مادری خودش انداخته شود حکایت از آن دارد که او وقت و دقت خود را بیشتر صرف اتهام بستن می کند تا بررسی خود واقعیت.
توصیف این موضع و نگرش به این عنوان که حکایت از « نوجوانی » دارد شاید غیر منصفانه باشد. مگر نه آن که در سراسر جهان به اندازه ی کافی انسان های کاملاً بالغ وجود دارند که معتقداند سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم بر درک نادرستی از نقش این کشور در جهان استوار شده است. و البته این هم حقیقت دارد که ما انسان ها همگی دچار اشتباه می شویم ـ به طوری که حمایت پیشتر پروفسور چامسکی از رژیم هایی که هیچ کس در بازنگری نمی تواند یر آن ها صحه گذارد، مانند رژیم پول پوت، اثباتی بر شرور بودن وی نیست، همانگونه که اشتباه های سیاست خارجی آمریکا هم نمی تواند دلیلی بر شرارت این کشور باشد.
این بسیار اهمیت دارد، زیرا استعداد ویژه ی او نه فقط در ایجاد تحریک و برانگیختن تحقیر سیاست خارجی آمریکا که در ایجاد مفهومی هیجان انگیز است که توسط نوعی تبانی تبهکرانه هدایت می شود و پایه و اساس انگیزه های پروفسور چامسکی را در انتقادهای تند و بی وقفه اش تشکیل می دهد و همینطور توضیحی است برای تاثیر و نفوذ زیادی که او در همه جا دارد. جهان پر است از انسان هایی که آرزوی بدخواهی آمریکا را دارند و هیچ اشکالی هم ندارد که بیشتر آنها اصلاً آمریکایی باشند. خاورمیانه می جوشد از این قبیل افراد و پروفسور چامسکی هم دقیقاً به همین احساسات حسادت آمیز متوسل می شود و همچنین به آزردگی و رنجش رهبرانی مانند پرزیدنت چاورز که تحمل چشم انداز آزادی را ندارند یا اصلاً هیچ نمی دانند که چگونه می توان چنین چیزی را ایجاد کرد یا حداقل چگونه می توان از آن پیشی گرفت.
موفقیت با خود آزردگی و رنجش را نیز به همراه می آورد و آن آزردگی و رنجشی که فاقد یک شیر ایمنی باشد تبدیل به اشتیاق برای نابودکردن می شود. بهترین دلیل بر این ادعا در 11 سپتامبر ابراز گردید و البته توسط هر اظهار نظری که توسط اسلام گرایان از آن زمان تا به امروز بیان شده است. اما آمریکایی ها نمی خواهند این را باور کنند. آنها در لذت بردن از موفقیت هایی که خودشان به دست آورده اند به دیگران متکی هستند که آنها نیز به نوبه ی خود همان لذت را در موفقیت دیگران می برند. لیکن این لذت بردن از موفقیتی که از آن دیگران است و فضیلت بزرگ آمریکا است در کسانی که آمریکا را محکوم می کنند مشاهده نمی شود. تنفر آنها از آمریکا به خاطر اشتباهات آمریکا نیست بلکه برای هنرها و فضیلت هایش است، آنچه نوری تحقیر کننده بر آن کسانی می افکند که نمی توانند خود را با جهان مدرن سازگار کنند یا این پیشرفت ها را به نفع خود غنیمت شمرند.
پروفسور چامسکی انسانی هوشمند است و همه ی آنچه در انتقاد از کشور مادری خودش می گوید اشتباه نیست. هرچند اهمیتی که حامیانش برای او قائل هستند نه به خاطر حقایقی که افشا می کند که به خاطر خشم های اوست که خشم مریدان او نیز نتیجه ی آن ها است. او خود ـ برحق بینی دشمنان آمریکا را تغذیه می کند، یعنی کسانی که به نوبه ی خود خوراک خود ـ برحق بینی پروفسور چامسکی را تامین می کنند. و اگر انفجار بزرگ دیگری روی دهد چیز قربانی می شود، از جمله انتقاد های سازنده ای که آمریکا شدیداً محتاج آنها است و این که اکنون آمریکا ـ بر خلاف دشمنانش و از جمله خود پروفسور چامسکی ـ حد اقل آماده ی شنیدن آنها شده است.
Who is Noam Chamsky? By Roger Scruton.
Opinion Journal