نگاهی انتقادی به عقده ی ادیپ
( پنجمین و آخرین بخش )
علی محمد طباطبایی
(تاریخ انتشار اول: سال 81)
این آخرین بخش از گفتار من در باره ی فروید و بوف کور است. خوانندگان محترم به خاطر دارند که ابتدای بحث از کجا آغاز شده بود. نقد من در باره ی محتوای بسیار غم انگیز و مایوس کننده ی بوف کور عکس العمل هایی را بوجود آورد. دوستان بیشتر با حربه ی فروید و روان کاوی او به مبارزه آمده بودند لذا من نیز به سهم خود ناچاراً از همین رویکرد وارد معرکه شدم و چنین تشخیص دادم که چاره ی کار نقد متقابل فروید و عقده ی ادیپ است.
(افتضاحی در حد یک استعفا)
علی محمد طباطبایی
لابد می پرسید این دیگر چه جور عنوانی برای یک مقاله است. سزار گربه ها و سموم جزیره سه آ . . . ؟ باورکنید خود من هم معنا و مفهوم آنها را نمی دانم. شاید بد نباشد که منظور از این کلمه های به ظاهر رمزی را از مقامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بپرسیم. آخر می دانید، این ها (و بسیاری چیزهای عجیب دیگر) در کتابی آمده است که قرار بود سالها پس از ترجمه و انتشار تاریخ تمدن ویل دورانت بار دیگر به زبان فارسی و با نگاهی بسیار ژرف بینانه تر و علمی تر تاریخ اروپا از رنسانس تا قرن بیستم را برای ما بازگو کند.
نگاهی انتقادی به عقده ی ادیپ
بخش سوم
علی محمد طباطبایی
(تاریخ انتشار اول: سال 81)
پس از انتشار بخش دوم « نگاهی انتقادی به عقده ی ادیپ » در سایت خبری ایران امروز قصد آن داشتم که بحث در باره ی بوف کور و فروید را در بخش سوم و با نقد روش روانکاوی فروید به پایان رسانم اما انتشار مقاله ی جدید آقای دکتر عباس احمدی در سایت خبری گویا با نام « عقده ی ادیپ و آیین شاه کشی » تغییر کوچکی در برنامه ی کاری من ایجاد کرد. بدین تریتب در این بخش سوم به طور بسیار اجمالی به مقاله ی ایشان پاسخی خواهم داد و در عین حال یک بار دیگر و به طور بسیار خلاصه به مرور دو بخش دیگر خواهم پرداخت و همانگونه که آمد اگر بخت یار باشد در بخش بعدی بحث را به پایان خواهم برد.
ادامه مطلب ...علی محمد طباطبایی
(تاریخ انتشار اول: سال 81)
یکی دو هفته پیش از این مقاله ای انتقادی از صادق هدایت و بوف کور نوشتم که در سایت ایران امروز درمعرض قضاوت عموم قرار گرفت. هنگامی که در لحظات آخر مقاله را از طریق پست الکترونیک ارسال می کردم تصورم بر این بود که به زودی ده ها نامه ی الکترونیکی که مقاله ی مرا به نقد کشیده اند و همچنین و مقالات متقابلی از علاقمندان مرحوم هدایت دریافت خواهم کرد زیرا عقیده ی عموم بر این است که نقد بزرگان فقط توسط بزرگان جایز است و نه توسط افراد گمنام و هدایت نیز چنان قله ی رفیعی است که دست یازیدن به آن گناهی غیر قابل بخشش محسوب خواهد شد.
ادامه مطلب ...نگاهی انتقادی به عقده ی ادیپ
بخش دوم
علی محمد طباطبایی
در آغاز بخش دوم این مقاله اجازه دهید اعتراف کنم که آنچه در درجه ی نخست باعث نوشتن این مقاله شد نه صرفاً اعتراض من به بوف کور یا ادعای فروید بر وجود عقده ی ادیپ در انسان که بیشتر موضع گیری در برابر نوعی بیماری سازی دروغین توسط روشنفکران ما است. گوئی به هر طریقی که هست باید کاری کرد تا داستان عقده ی ادیپ و تمنا برای زنان لکاته که منظور از آن همانا چیزی جز تصویر اثیری از مادر نیست درست از آب درآید، به عبارت دیگر بخشی غیر قابل تفکیک از وجود واقعی خود ما باشد نه مثلاً چیزی کسب شده از بیرون یا نوعی رفتار فرهنگی منتقل شده.
نگاهی انتقادی به عقده ی ادیپ
بخش اول
علی محمد طباطبایی
(تاریخ انتشار اول: سال 1381)
دو سه هفته پیش از این با مطالعه ی مقاله ای در باره ی صادق هدایت و رمان مشهور او بوف کور در سایت خبری گویا، من نیز به نوبه ی خود مطلبی انتقادی نوشتم به نام « نگاهی نو به بوف کور و صادق هدایت » که آن واکنش های لازمی را که می پنداشتم برنیانگیخت اما بالاخره دو مقاله ی متقابل و انتقادی را موجب شد. در اینجا قصد آن ندارم که به مقاله ی دوم جوابی بنویسم بلکه می خواهم چند پله فراتر رفته و به آنچه تصور می شود مسئله ی محوری بوف کور است، یعنی عقده ی ادیپ بپردازم. ظاهراً از نظر طرفداران پروپاقرص هدایت و بوف کور چنین به نظر می رسد که اهمیت این رمان در شیوه ی جدید پرداختن به یک معضل بسیار کهن است، یعنی مثلث عشقی که در هر خانواده و در هر جامعه ی بشری میان پسر، مادر و پدر برقرار است:
ادامه مطلب ...
علی محمد طباطبایی
شما هم یقینا این اظهار نظر کلیشه ای را بارها شنیده اید که می گوید: « به اجبار حجاب کردن بر سر زنان همان قدر بد است که به اجبار حجاب آنها را برداشتن. » منطقی که اساس این اظهار نظر را تشکیل می دهد و بسیار مدرن به نظر می رسد نیز روشن است: زنها باید خودشان آزادانه تصمیم بگیرند که می خواهند محجبه باشند یا بی حجاب و یا به عبارت دیگر در جامعه باید چنان درجه ای از آزادی حکمفرما باشد که از جهت پوشش دینی به کسی چیزی تحمیل نشود. در ظاهر امر به نظر نمی رسد که در این ادعا اشکالی وجود داشته باشد و بهتر از این دیگر چه انتظاری می توانیم از جامعه مورد نظر خود داشته باشیم. با این حال من برآنم که نشان دهم یک جای این اظهار نظر کلیشه می لنگد و یا به عبارتی برای هر انسانی با توجه به موضعی که در برابر حجاب دارد یکی از این دو وضعیت به مراتب غیر قابل تحمل تر از دیگری است و بنابراین نمی تواند برای او هر دو حالت به یک اندازه غیر قابل قبول باشد.