باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

آیا ایران هدف بعدی است؟

یوشکا فیشر

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

آیا سیاست قادر است از تاریخ درسی هم بیاموزد؟ یا آن که سیاست همواره محکوم به تکرار ویرانگر اشتباهی واحد است، آنهم علی رغم درس های مصیبت بار گذشته؟ استراتژی جدید پرزیدنت بوش برای عراق این پرسش بسیار قدیمی فلسفی و تاریخی را دوباره مطرح ساخته است.

آن گونه که به نظر می رسد پرزیدنت بوش یک استراتژی سیاسی و نظامی جدید برای عراقی که در اثر جنگ داخلی پاره پاره شده است در پیش گرفته. مسیر جدیدی که بوش در نظر دارد را می توان تحت سه سرفصل خلاصه نمود: نیروهای نظامی بیشتر آمریکایی، مسئولیت بیشتر برای عراقی ها و آموزش بیشتر نیروه های عراقی توسط تعداد بیشتری از نیروهای آمریکایی.

اگر این طرح جدید را فقط برای عراق به کار بندیم بلافاصله دو نکته جلب توجه می کند: تقریبا تمامی پیشنهادهای گزارش بیکر ـ همیلتون در آن نادیده گرفته شده و خود طرح ـ با توجه به هرج و مرج شدید فعلی در عراق ـ بسیار ساده انگارانه است. در پرتوی ناکامی تمامی « استراتژی های جدید » قبلی برای ایجاد ثبات در عراق، امید چندانی برای موفقیت بیشتر این جدیدترین « استراتژی جدید » وجود ندارد، آنهم علی رغم 21 هزار نفر نیروی اضافی که قرار است به منطقه اعزام شوند.

آنچه در خط مشی دولت ایالات متحده که اخیرا اعلام گردید جالب توجه و حقیقتا جدید است شیوه ای است که آمریکا از عراق فراتر رفته و به ایران، سوریه و کشور های خلیج (فارس) می پردازد. در این مورد تصمیمات کاملا جدید و غیر منتظره ای اعلام گردیده است: یک گروه دیگر از ناوهای هواپیما بر به خلیج فارس اعزام خواهد شد، موشک های پدافند هوایی پاتریوت در کشورهای خلیج (فارس) نصب می شوند و 21 هزار سرباز اضافی که بسیار بیشتر از حد انتظار ژنرال های آمریکایی است به منطقه فرستاده می شوند. به این ترتیب انسان از اهداف این تقویت نیروی نظامی دچار تعجب می شود و به این تصور می افتد که گویا صدام هنوز هم زنده است و به قدرت بازگشته و قرار است که دوباره همه چیز برای به زیر کشیدن او آماده گردد.

مسئله ی شگفت انگیز در باره ی خط مشی جدید بوش جابجایی کانون سیاسی از عراق به نزدیک ترین همسایگان آن کشور است. بوش سوریه و ایران را متهم به دخالت در عراق، تهدید تمامیت ارضی آن کشور و به خطر افکندن جان نیروهای آمریکایی و به طور کل اتهام برای تلاش جهت تضعیف متحدین امریکا در منطقه می کند. اگر به آن توقیف « دیپلومات های » ایرانی در شمال عراق در شهر اربیل توسط نیروهای آمریکایی و به دستور مستقیم خود بوش را اضافه کنیم، یک تصویر کاملا جدید از طرح پرزیدنت آشکار می گردد: « استراتژی جدید » توصیه های گزارش بیکر ـ همیلتون را دنبال نمی کند بلکه به استراتژی فاجعه بار نئو ـ کون ها باز می گردد. ایران اکنون در دیدرس ابرقدرت قرار گرفته و رویکرد ایالات متحده فاز مقدماتی برای جنگ عراق را به خاطر می آورد ـ حتی تا کوچکترین جزئیات آن.

اما پیامد همه ی این ها چه خواهد بود؟ اساسا دو احتمال یکی مثبت و دیگری منفی می تواند مطرح باشد، لیکن بدبختانه به نظر می رسد که برای به وقوع پیوستن احتمال مثبت احتمال کمتری وجود دارد. 

اگر هدف اصلی تهدید این نیرو ـ نیرویی که ایالت متحده کاملا به وضوح در حال فراهم آوردن است است ـ آماده ساختن زمینه های مذاکره جدی با ایران باشد، هیچ گونه مخالفتی نمی تواند و نباید با آن مطرح باشد. اما چنانچه از طرف دیگر این تجمع نیروها نشانگر تلاش برای آماده ساختن مردم آمریکا برای جنگ با ایران و یک تصمیم جدی برای آغاز کردن چنین جنگی باشد، آنهم هر هنگام که موقعیت مناسب دست دهد، پیامد آن فاجعه ای بی کم و کاست است.

بدبختانه خطر چنین جنگی بیش از حد تصور واقعی به نظر می رسد. از آنجا که دولت بوش برنامه ی هسته ای ایران و اشتیاق و آرزوی هژمونیک این کشور را به عنوان یک تهدید اصلی برای منطقه می نگرد، استراتژی جدید آن مبتنی است بر یک اتحاد به تازگی شکل گرفته و اعلام نشده ی ضد ایرانی با کشورهای سنی و عربی و البته با اسرائیل. برنامه ی هسته ای ایران در این میان همان عامل ایجاد تحرک است زیرا در واقع برای اقدامات خصمانه ی آمریکا حکم یک ضرب الاجل را پیدا می کند.

لیکن حمله های هوایی به ایران که شاید آمریکا آنها را به عنوان راه حل نظامی تلقی می کند عراق را ایمن نخواهد ساخت، بلکه نتیجه ی کاملا معکوسی به بار می آورد و کل منطقه نیز به این ترتیب بی ثبات خواهد شد و رویای « تغییر رژیم » در ایران نیز به واقعیت نخواهد پیوست، بلکه برعکس مخالفین دموکرات در درون ایران هزینه ی سنگین آن را خواهند پرداخت و رژیم دینی است که در این میان فقط قوی تر می شود.

راه حل های سیاسی برای ایجاد ثابت در ایران و البته برای کل منطقه و به همین ترتیب برای تضمین طولانی مدت توقف برنامه ی هسته ای ایران هنوز هم به پایان خود نرسیده است. وضعیت فعلی برنامه ی هسته ای ایران در حالتی نیست که اقدامات نظامی بلاواسطه ای را لازم گرداند، بلکه کانون آن باید بر تلاش های دیپلوماتیک جهت جدا کردن سوریه از ایران و انزوای رژیم تهران متمرکز گردد. اما این برنامه نیازمند  آمادگی آمریکایی ها برای بازگشت به دیپلوماسی است و گفتگو با تمامی طرف های درگیر. تهران از انزوای منطقه ای و بین المللی بسیار بیمناک است. علاوه بر آن انتخابات شوراهای شهر در ایران نشان داد که می توان بر دیپلوماسی و دگرگونی ایران از داخل خود به عنوان یک انتخاب واقع گرایانه حاسب باز نمود. بنابراین تهدیدات فعلی بر ضد ایران به چه معنی می تواند باشد؟

فاجعه ی عراق از همان آغاز قابل پیش بینی بود و شرکا و دوستان متعدد آمریکا به روشنی آن را در هشدارهای خود به دولت بوش خاطر نشان کرده بودند. اشتباهی که ایالات متحد فعلا نیز در حال انجام آن است کاملا قابل پیش بینی است: جنگی که اشتباه است با طولانی تر کردنش درست نمی شود ـ این همان درس ویتنام، لائوس و کامبوج است.

استراتزی مبتنی بر ایدئولوژی در تغییر دادن رژیم ها به توسط نیروی نظامی ایالات متحده را به فاجعه ی جنگ عراق هدایت نمود. رفتن به داخل عراق و شکست دادن صدام ساده بود. اما امروز آمریکا در آنجا گیر افتاده و نه می داند که چگونه باید به پیروزی رسد و این که چگونه می تواند از آنجا آبرومندانه بیرون آید. یک اشتباه با تکرار دوباره و دوباره ی آن اصلاح نمی شود. پافشاری در اشتباه، اشتباه را اصلاح نمی کند، بلکه فقط آن را تشدید می نماید. ادامه ی خط مشی جدید آمریکا آن پرسش قدیمی را که آیا سیاست می تواند از تاریخ درسی بیاموزد در خاورمیانه پاسخ خواهد داد. این که پاسخ قطعی چه باشد ـ خوب یا بد ـ در هر حال پیامدهای بسیار گسترده و پردامنه ای به همراه خواهد داشت.    

 

Is Iran Next? By Joschka Fischer.

Project Syndicate 2007.

 

ارزش ها در زمانه ی طغیان

امیر طاهری

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

امیر طاهری کتاب جدید پاپ بندیکت « ارزش ها در زمانه ی طغیان »  را بررسی می کند

 

ادامه مطلب ...

عدالت فاتح به سبک عراقی

شلومو آوینری

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

صدام حسین به دار مجازات آویخته شد، اما همه ی مردم عراق این واقعه را جشن نگرفتند. برعکس، شیوه ای که گروه های متنوع دینی و قومی در عراق به این رویداد واکنش نشان دادند، نشانگر دشواری حفظ وحدت عراق به عنوان یک واحد منسجم بود.

برای اکثریت شیعه ی کشور که سالهای طولانی توسط صدام و تمامی رژیم های قبلی که در آنها سنی ها غالب بودند سرکوب شده اند، مرگ صدام نمایانگر دستیابی آنها به تفوق سیاسی کشور است. علاوه بر آن شادمانی حاصل از پیروزی آنها یادآوری بی رحمانه ای است از آن که چنانچه ستمدیدگان آزاد گردیده و خود به قدرت رسند می توانند به سهولت به ستمگران تبدیل شوند.

برای اقلیت سنی که با دخالت نظامی آمریکا از قدرت به زیر کشیده شده و اکنون خشم و سرخوردگی خود را در حمله های روزانه به جمعیت شیعه و به مکان های مقدس آنها خالی می کند، صدام برای سالها همچنان به عنوان یک قهرمان باقی خواهد ماند. کردها ـ که مانند شیعیان توسط صدام برای چندین دهه قربانی خشونت های او بودند ـ اکنون بی سر و صدا در شمال کشور استقلال موجود خود را چسبیده و اطمینان می دهند که دیگر به هیچ وجه حاضر به پذیرش حکومت عرب ها نیستند.

نخست وزیر عراق نوری المالکی که مظهر ائتلاف شیعی ـ کرد است ابراز امیدواری نموده که مرگ دیکتاتور به نزدیک تر کردن شکاف میان فرقه های مختلف کمک نماید. اما حتی اگر سخنان او از روی صداقت هم باشد، واقعیت در عراق به طرف دیگری حرکت می کند و رد و بدل کردن سخنان زشت در مراسم اعدام صدام یقینا در رفع این تصور که این رویداد « عدالت فاتح » بود ـ یعنی فاتحین نه آمریکایی ها که شیعیان هستند ـ کمکی نخواهد کرد.

اما هیچ کدام از این ها خبرهای خوشی برای آینده ی کشوری که اکنون دیگر باید خود را به نامیدن آن به عنوان « عراق سابق » عادت دهیم ندارد. در واقع مباحثه ی واشنگتن در این باره که چگونه باید اوضاع در عراق تثبیت شود خارج از موضوع است، زیرا آنچه مدت ها است که دیگر وجود ندارد ـ یعنی عراق به عنوان کشوری در حال کار ـ نمی تواند رو به راه هم بشود. اکثریت شیعه ی کشور در لوای قانون اساسی الهام گرفته از آمریکا در اختصاص دادن تقریبا قدرت مطلق به خود موفق بوده است.

به این ترتیب آنچه فقط چند ماه پیش در واشنگتن به عنوان انتقال موفقیت آمیز قدرت به نوعی دولت منتخب تلقی می شد، امروزه آشکارا چیزی بیشتر از یک تقلید مضحک از آن نیست. قدرت امروزه نیز مانند حکومت صدام از لوله های تفنگ بیرون می آید، البته با این تفاوت که در عراق شیوه های اعمال خشونت هنوز هم به انحصار یک نیرو به تنهایی در نیامده است. هر نیروی شبه نظامی، هر وزارت خانه و هر جناح سیاسی شیعه افراد مسلح، قلدرها و جوخه های اعدام خودش را دارد ـ در حالی که سنی ها هنوز هم به استفاده از ذخیره ی اسلحه هایی که در حکومت صدام انبار شده بود ادامه می دهند و آنهم برای جنگ و گریز بر علیه نظم جدیدی که ظاهرا با انتخابات آزاد به مشروعیت رسیده است.

در حال حاضر هیچ قدرتی ـ مگر یک استبداد خشونت انگیز دیگر ـ وجود ندارد که بتواند سنی ها، شیعیان و کرد ها را دوباره در یک قالب سیاسی وادار به زندگی در کنار همدیگر کند. رویای واهی آمریکا در یک شبه آوردن دموکراسی به جامعه ای که شدیدا دچار اختلافات درونی است و فقط خشونت و زور را شناخته، تنوع وحشتناکی از شیاطین را از بند آزاد ساخته است.

در یک چنین اوضاع و احوالی، بحث های به راه افتاده در پیامد گزارش بیکر ـ همیلتون به آینده ی عراق ارتباطی  ندارد ـ هرچند که اهمیت خود برای آینده، قدرت، اعتبار و جایگاه ایالات متحده در جهان را همچنان حفظ خواهد نمود. آینده ی عراق را خود مردم عراق تعین خواهند کرد، البته با گلوله و نه با برگه ی رای (with bullets, not ballots) . ایالات متحده و تمامی جامعه بین الملل به هیچ وجه آمادگی و امکانات لازم برای درافتادن با این نسخه ی خاورمیانه ای از یوگوسلاوی و پیامد های منطقه ای آن را ندارند. و برخلاف وضعیت کشورهایی که به جای یوگوسلاوی نشستند و می توانستند چشم امیدی هم به اروپا داشته باشند، نبود مدلی مشروع و عربی برای دموکراسی باعث می شود که ایجاد یک حکومت و نظم دموکراتیک در عراق به مراتب دشوار تر باشد.

بعضی اروپایی ها و دیگران شاید از شکست آمریکا در عراق به وجد آمده باشند و بی کفایتی سیاست های ایالات متحده در دوره ی پس از اشغال آن کشور نیز دیگر بر همه روشن شده است، با این حال ریشه ی این ناکامی را باید در جای عمیق تری جستجو نمود. در واقع باید به ایجاد کشور عراق به عنوان یک تمامیت ساختگی در دهه ی 1920 توسط بریتانیای امپریالیستی باز گشت، هنگامی که سه ایالت متمایز از امپراتوری شکست خورده ی عثمانی به عنوان یک کشور به یکدیگر وصله شدند و به این ترتیب کشوری به وجود آمد که هرگز دارای یک هویت منسجم نبود.

در واقع خود بنیان گذاری عراق فعلی نیز بر عدالت فاتح قرار گرفته بود: امپراتوری بریتانیا که عثمانی ها را در هم شکسته بود، سنی ها را در کشوری که صرفا یک اقلیت بیشتر نبودند به اربابان آن تبدیل نمود. این نظم و ترتیب اکنون پس از یک دوره ی دیگر از عدالت فاتح از هم گسیخته است.

پیامد این آرایش جدید قدرت هنوز هم روشن نیست، لیکن یک کشور منسجم عراق ـ چه در شکل کشوری یکپارچه، یا کشوری فدرالی یا حتی کشوری متشکل از چندین کنفدراسیون ـ از جامعه ای برنخواهد خاست که در آن یک بخش از مردم صدام حسین را به حق به عنوان یک سرکوبگر مخوف می نگرد و در همان حال بخش دیگرش او را به عنوان یک قهرمان و یک شهید مورد سایش قرار می دهد.

یک جنگ همیشه دارای پیامدهای ناخواسته و طنزهای بی رحمانه است. در عراق است که برای ما روشن  می شود بعضی از کشورها را نمی توان نجات داد مگر آن که اول آنها را به نابودی کشید.    

 

شلومو آوینری پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه هبرو در اورشلیم است و یکی از مدیران کل سابق در وزارت خارجه ی اسرائیل.

 

Victors' Justice, Iraqi-Style by Shlomo Avineri.

Project Syndicate 2006.

 

روشنفکران عرب و شبح جهانی سازی

فرانچس زابل

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

بیشتر روشنفکرانِ عربِ حاضر در صحنه در پیشدستی نسبت به یکدیگر برای تقبیح جهانی سازی احساس وظیفه می کنند و آنهم بدون آن که این پرسش را از خود مطرح سازند که آیا جهانی سازی به عنوان جریانی غیر قابل توقف

واکنشی از درون خود این کشور ها نیست؟

   

ادامه مطلب ...

ضد کمونیسم گرایی در برابر سرمایه داری

لودویک فن میزس

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

آزادی باید برای همه حتی برای افراد حقیر تضمین شود تا مبادا آن چند نفری که می توانند آزادی را برای تمامی بشریت مورد استفاده قرار دهند در کارهای خود با موانع روبرو گردند

  

ادامه مطلب ...

غروب فرمانده

نینا خروشچف

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

کشیک مرگ فیدل کاسترو موضوعی است که توصیف آن شاید فقط از عهده ی گابریل گارسیا مارکز برمی آمد. رمان او « غروب پدرخوانده » به زیبایی و دقت تمام آن فلاکت اخلاقی، توقف کامل سیاسی و ملال ددمنشانه ای را بازتاب می دهد که جامعه ی که مدت های طولانی است مرگ یک دیکتاتور سالخورده را به انتظار نشسته توسط آنها کفن پوش شده است.    

ادامه مطلب ...

جهنمی در آفریقا

بریان بریواتی

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

در منطقه ی دارفور در سودان افراد غیرنظامی را مورد تجاوز قرار داده و به قتل می رسانند و آنهم نه به خاطر زمین یا ثروت آنها بلکه بخاطر خودشان. به قتل رساندن آنها

هدفی برای خود است. 

  

ادامه مطلب ...

ناپدید شدن جادوی قدرتمند دین

دانیل سی. دنت

برگردان علی محمد طباطبایی

 

  

 

من چنان دیدگاه خوش بینانه ای دارم که امیدوارم زنده مانده و ناپدیدشدن جادوی قدرتمند دین را نظاره کنم. به باور من در حدود 25 سال آینده تقریبا تمامی ادیان به پدیده های کاملا متفاوتی تکامل خواهند یافت تا آنجا که در بیشتر نقاط جهان دین دیگر آن ترس آمیخته با احترام را که امروزه از آن برخوردار است در اختیار نخواهد داشت.

ادامه مطلب ...