ژوزف اشتگلیتس
برگردان علی محمد طباطبایی
آمریکایی ها ترجیح می دهند این گونه تصور کنند که چنانچه کشورهای فقیر درهای بازار خود را بگشایند، شکوه اقتصادی بزرگتری هم از راه خواهد رسید. بدبختانه وقتی موضوع بر سر تولید محصولات زراعی است این اعتقاد آنها صرفاً لفاظی بیشتر نخواهد بود. واقعیت آن است که ایالات متحده صرفاً به متعهد بودن خود به اصول بازار آزاد تظاهر می کند و به جای آن لابی های واشنگتن و کسانی که هزینه ی انتخابات را تامین می کنند مورد مساعدت و لطف قرار می دهد، یعنی کسانی که درست عکس شرایط بازار آزاد را مطالبه می کنند. در حقیقت این یارانه های کشاورزی در خود آمریکا هستند که حد اقل تا به امروز به خنثی سازی کنفرانس دوحه در قطر در خصوص مذاکرات تجاری که قرار بود برای کشورهای فقیر موقعیت های جدیدی فراهم کند تا آنها بتوانند آهنگ رشد اقتصادی خود را وسعت بخشند کمک نموده است.
یارانه ها به کشاورزان در کشورهای در حال توسعه صدمه می رساند، زیرا به افزایش محصولات و کاهش قیمت های جهانی می انجامد. دولت بوش ـ که ظاهراً باید در سراسر جهان به اصول بازار آزاد متعهد باشد ـ تقریباً سطح یارانه های کشاورزی را در ایالات متحده دوبرابر کرده است.
این معضل را می توان به سهولت در مورد تولید پنبه به روشنی نشان داد. بدون پرداخت یارانه برای آمریکایی ها تولید زیاد پنبه صرف نمی کند. در حال حاضر و با پرداخت یارانه ایالات متحده آمریکا بزرگترین صادر کننده ی پنبه ی جهان است. در آمریکا در حدود 25 هزار زارع پنبه ی ثروتمند، 3 تا 4 میلیارد دلار یارانه را در میان خود تقسیم می کنند ـ در حالی که بیشتر این پول به جیب بخش کوچکی از دریافت کنندگان سرازیر می شود. عرضه ی افزایش یافته ی پنبه بر قیمت های جهانی پنبه فشار می آورد و حداقل به ده میلیون زارع پنبه در مناطق جنوبی صحرا در آفریقا صدمه می رساند.
به ندرت در تاریخ بشر این اندازه اندک از انسان ها به چنین جمعیت وسیعی آسیب رسانده است. هنگامی که این مسئله را مورد توجه قرار دهیم که تا چه اندازه یارانه های تجارت در آمریکا در اضمحلال کنفرانس دوحه نقش داشته است ابعاد این خسارت و زیان روشن تر می شود. آمریکا به جای آن که حذف یارانه های خود برای پنبه را پیشنهاد نماید، بازگشایی بازارهای آمریکا به روی واردات پنبه را توصیه نمود. یعنی یک حرکت اساساً بی معنا از وجهه ی عمومی که سریعاً نتیجه ی منفی به بار آورد. آمریکا با توجه به یارانه های عظیم خود پنبه را صادر می کند و حتی چنانچه موانع رسمی و تشریفاتی رفع شوند بسیار اندک به واردات پنبه خواهد پرداخت.
بنابراین مذاکرات اخیر تجاری دارای یک فضای وهم آمیز و غیر واقعی هستند، زیرا یارانه های پنبه باید در نهایت بدون وابستگی به نتایج مذاکرات حذف گردند. برزیل که دیگر از لجاجت و سرسختی آمریکا به تنگ آمده بود برعلیه یارانه های ایالات متحده به سازمان تجارت جهانی شکایت کرد و رای نهایی همان نظر کارشناسانه ای بود که هر اقتصاددانی نیز صادر می کرد: یارانه ها تجارت جهانی را تحریف کرده و مورد دخل و تصرف قرار می دهند و از این رو باید برچیده شوند.
ایالات متحده در مواجه با حکم سازمان تجارت جهانی سعی می کند که از نص صریح آن متابعت کرده اما از معنای حقیقی اش روی گرداند و در برنامه ی یارانه های خود تغیراتی را بگنجاند تا بتواند رضایت فنی آن را تامین کرده باشد. لیکن این تلاش قطعاً با شکست مواجه خواهد شد. سرانجام ـ هرچند البته ممکن است سال ها به طول انجامد ـ یارنه های پنبه حذف خواهند شد.
البته یارانه های اتحادیه ی اروپا به مراتب بیشتر است، لیکن این اتحادیه بر خلاف ایالات متحده بعضی تلاش هایی برای کاهش آنها انجام داده است به ویژه برای یارانه های صادراتی. در حالی که یارانه های صادراتی به نظر می رسد که نقش موثرتری در « تحریف تجارت » دارند، اما یارانه های پنبه ی آمریکا و سایر کمک های مالی اش در واقع همانقدر زیان آور اند. هنگامی که یارانه ها به افزایش تولید و کاهش مصرف منجر شود ـ که در مورد کالاهای کشاورزی معمولاً مورد نمونه است ـ تولید بیشتر به طور مستقیم به صادارت بیشتر می انجامد، یعنی آنچه به نوبه ی خود مستقیماً به قیمت های پائین تر جهانی برای تولید کنندگان و درآمدهای کمتر زارعین و فقر بیشتر برای جهان سوم منجر می شود.
آمریکا و سایر کشورهای پیشرفته بازندگان اصلی در اضمحلال کنفرانس دوحه هستند. اگر دولت بوش به تعهدات خودش پایبند مانده و آنها را برآورده می ساخت، مالیات دهندگان آمریکایی از حذف یارانه های عظیم محصولات زراعی سودی فراوان می بردند ـ یعنی آنچه به معنای شکوفایی واقعی در این دوره ی افزایش کسی موازنه ها است. علاوه بر آن آمریکایی ها به عنوان انسان های مصرف کننده نیز وضعیت بهتری می داشتند، زیرا آنها به مجموعه ای از کالاهای ارزان قیمت از کشورهای فقیر دسترسی بیشتری پیدا می کردند.
فشار مهاجرت نیز کاهش می یافت، زیرا در درجه ی اول این اختلاف فاحش درآمده ها است که بیش از هر چیز دیگر مردم کشورهای در حال توسعه را به ترک خانه و خانواده های خود برای مهاجرت به ایلات متحده ترغیب می کند. یک نظام تجاری عادلانه تر به کاهش اختلاف سطح درآمد ها کمک می کند.
در واقع شهروندان تمامی کشورهای توسعه یافته از یک جهان شکوفاتر بهره مند می گردند ـ به ویژه جهانی که در آن فقر کمتری وجود داشته باشد، همراه با تعداد کمتری از انسان هایی که با یاس و نومیدی دست به گریبان هستند. زیرا ما همگی از یک عدم ثبات سیاسی رنج می بریم که در اصل چنین نومیدی هایی باعث به وجود آمدن آنها است.
اما چنانچه مذاکرات دوحه با یک پیشنهاد سخاوتمندانه تر دوباره جان می گرفت، این آمریکا بود که شاید بیشترین بهره ها را نصیب خود می ساخت. نفوذ آمریکا در جهان در این چند سال گذشته دچار صدمات بسیار شده است. استفاده ریاکارانه ی دولت بوش از لفاظی های بازارآزاد در حالی که از سیاست های حمایت گرا پیروی می کند وضعیت را به مراتب بدتر کرده است.
از این رو منافع و علائق ملی مردم آمریکا حکم به ایجاد تغییرات در خط و مشی ها می دهد. اما یک دلیل قدرتمند دیگر نیز برای آن وجود دارد: رفتار عادلانه با کسانی که فقیر و ضعیف تر هستند از جهت اخلاقی درست ترین و انسانی ترین عمل است.
ژوزف اشتگلیتس یکی از برندگان جایزه ی نوبل در اقتصاد است. آخرین کتاب وی « بگذاریم که جهان گرایی به درستی کار کند » می باشد.
The Tyranny of King Cotton by Joseph E.Stiglitz.
Project syndicate 2006.