نجو والی
برگردان علی محمد طباطبایی
نجو والی در باره ی ورشکستگی اتحادیه ی نویسندگان عرب می نویسد
حدود یک ماه قبل اتحادیه ی نویسندگان عرب در قاهره یک نشست عمومی برگزار نمود که نمایندگان زیربخش های تمامی کشورهای عرب به استثنای عراق در آن شرکت داشتند. این البته برای نویسندگان عراق موضوع تازه ای نبود: آنها در 2004 از نشست دمشق و در 2005 از نشست الجزایر نیز محروم شده بودند. آنچه فعلا جدید است این که رئیس اتحادیه ی نویسندگان مصر که پیشتر از جهت سمت به عنوان منشی نجیب محفوظ مشهور شده بود به روزنامه نگاران حاضر در نشست توضیح داد که « تمامی زیربخش های اتحادیه به اشتثنای اتحادیه ای که توسط دولت عراق پس از اشغال تشکیل یافته به این سمینار دعوت شده اند. ما به این اتحادیه در داشتن روابط با دشمن صهیونیستی مظنون هستیم ».
شاید رئیس اتحادیه ی مصر که گفته می شود قرار است به عنوان رئیس سازمان انتخاب شود صرفا می خواسته است که عراقی ها را از سفر طاقت فرسای خود به مصر معاف کند تا همچون سال 2005 در الجزایر در معرض توهین و بی احترامی در بیرون انداختن از هتل محل اقامت خود قرار نگیرند، آنهم با وجودی که هزینه ی هرسه کنفرانس را اتحادیه ی عرب تقبل کرده بود که عراق فعلی « اشغال شده » افتخار عضویت در آن را دارد.
هرکس که به طور جدی بر این باور باشد که هیئت نمایندگی عراقی به همان دلیلی مستثنا و محروم گردید که رئیس اتحادیه می گوید با دانستن این واقعیت تادیب خواهد شد که تمامی نویسندگان عرب اتحادیه از جمله مصری ها توسط سیاستمداران کشورهای مربوطه تامین بودجه و سرپرستی می شوند. اتهام همکاری با « دشمن صهیونیستی » اختراع فرهنگ نامه ی نژادپرست عرب است، اصطلاحی که برای مصرف محلی و برای ترغیب و تبلیغ رسمی و حرفه ای مورد استفاده قرار می گیرد.
با این وجود این اتهام که عراق در حال همکاری با « آمریکای دشمن و اشغالگر » است در تمامی پاورقی های روزنامه های عربی مانند یک ویروس پخش گردیده و نویسندگان عراقی را قربانی کرده است. نه به این خاطر که آنها مسئول اشغال کشور هستند بلکه به این دلیل که مصر و کشورهایی که رئیس جمهور آمریکا بوش در آخرین نطق خود از آنها به عنوان « کشورهای میانه روی عربی» اسم می برد ـ اردن، عربستان سعودی و کشورهای خلیج (فارس) که از همه ی آنها اتحادیه هایی در کنفرانس شرکت داشتند ـ حتی یک روز هم نمی توانند بدون « دوست » آمریکایشان به حیات خود ادامه دهند.
طی مدت 35 سال حکومت حزب بعث، اتحادیه نویسندگان عراقی هم صراحتا و هم به لحاظ تشکیلاتی به « دفتر ویژه » وابسته بود، یعنی جایی که مستقیما مسئول حزب حاکم به حساب می آمد. معنی آن این است که تمامی اتحادیه مجبور بود از خط ایدئولوژیک و سیاسی دفتر اطلاعات ملی صدام حسین تبعیت کند. در آن زمان این دفتر زیر نظر دیکتاتوری طارق عزیز کسی که مستقیما و شخصا از دستورات صدام حسین پیروی می کرد اداره می شد. شیوه ی انتخابات در اتحادیه نویسندگان شدیدا کنترل شده بود و نه آزاد. برای واجد شرایط بودن در انتخابات می بایست از عهده ی شرط های ویژه ی بسیاری برآمد: نامزدها باید « پاکیزگی روشنفکری » و « منشا اصیل عربی » خود را به اثبات می رساندند. گذشته از آن آنها مجبور بودند که آثار خود را زیر نظر « میلیشیای خلقی » و « فدائیان صدام » بنویسند.
هنگامی که اودای پسر صدام به صحنه ی سیاسی وارد شد، او مسئولیت امور فرهنگی و ورزشی را به عهده گرفت و برای سال ها رئیس کمیته ی المپیک بود و همچنین رئیس اتحادیه ی روزنامه نگاران و نویسندگان. پسر بزرگ تر دیکتاتور عراق قوانین اداری قبلی را به کناری نهاد و خودش قواعد جدیدی متداول نمود، قواعدی که متناسب با خواسته های لحظه ای خودش تغییر می کردند. طی دوره ی دیکتاتوری فقط چندتایی واقعیت « دموکراتیک » در باره ی وضعیت فرهنگ وجود داشت، آنچه البته مایه تاسف ادیبان ثبت نام شده در اتحادیه ی نویسندگان بود. و البته واقعیت های دیگری نیز وجود داشت که یقینا نمایندگان اتحادیه نویسندگان عرب که در دوره های قانون گذاری متفاوت فعال بوده اند نبابد برایشان ناآشنا و جدید باشد.
اما آیا شیون و زاری اتحادیه نویسندگان عرب هیچ ارتباطی هم می تواند با دموکراسی داشته باشد؟ تهیه ی یک فهرست بلند و بالا از روشنفکران کشورهای متفاوت عربی که به زندان انداخته شده اند کار دشواری نیست. علی الدمینی شاعری عرب تا همین اواخر همراه با چند تن از همکاران دیگرش در زندانی در عربستان سعودی نشسته بود. در سوریه جایی که اتحادیه 27 سال است که دارای یک مقر نمایندگی است، روشنفکران متعددی در زندان های دیکتاتور بعثی در حال پوسیدن بودند. فرج بیرقدار شاعری دیگر 15 سال پیش به زندان انداخته شد (کتابی در باره ی دوره ی زندان او اخیرا در بیروت منتشر شده است). اندیشمندان سوری میشائیل کیلو و عارف دلیلی سال گذشته را در زندان سپری کردند.
در هیچ کدام از این مورد ها اتحادیه نویسندگان عرب حتی زحمت نوشتن یک بیانیه را به خودش نداد که در آن آزادی این انسان ها را درخواست کرده باشد. در اواسط دهه ی 1970 در عراق رئیس اتحادیه نویسندگان، شاعر و نویسنده ی سابق بعثی شفیق الکمالی اعدام گردید. صدام او را با سم تالیوم مسموم کرده بود. اتحادیه نویسندگان عرب در هیچ کدام ازاین مورد ها ناخرسندی خود را ابراز نکرد و در عوض هیچ کشور عرب دیگری چنین جوایز نفیسی دریافت نکرده است ـ در شعر، رمان نویسی، ترانه نویسی، فیلم و تئاتر ـ که رژیم بعثی عراق در بغداد موفق به دریافت آنها گردیده. صدها روشنفکر و هنرمند میهمان صدام حسین بودند و از یک جشنواره به جشنواره ی دیگر اعزام می شدند. جشنواره ی شعر Marbad و فستیوال شعر ابوتمام رویدادهای هرساله بودند. جشنواره ی بابل در روز تولد صدام برگزار می شد. گروه هنرمندان و نوازندگان عرب در کنار گروه های هنری اروپایی (از میان آنها مثلا گروه تئاتر Ruhr ) برنامه اجرا می کردند.
دولت پیشین عراق چنان رشوه های سخاوتمندانه ای می داد که رمان ها و اشعار بسیاری صرفا به ستایش از دلاوری های سلحشوران عراقی اختصاص می یافت و برای سرنگونی دشمنان « صهیونیستی » و « ایرانی » سوگند یاد می کرد. کارگردان مترقی مصر توفیق صالح فیلم « روز طولانی » را کارگردانی کرد، فیلمی که داستان زندگی سراسر نبرد صدام را تعریف می کرد (قهرمان این فیلم داماد خود صدام بود که بعدا به دست اودای به قتل رسید). همکار مصری او صالح ابوسیف « القادسیه » را منتشر ساخت که در آن ایدئولوژی نژادی تبلیغ گردیده و جنگ در برابر « جاسوسان ایرانی » ستایش می شد. شاعر بسیار مشهور فلسطینی محمود درویش وزیر اطلاعات (تبلیغات) عراق را « وزیر شعرا » نام گذاری کرد. علاوه بر آن او « بغداد زنانه » را ستایش می کرد زیرا فقط زنان زیبای آن را در خیابان ها می دید ـ زنانی که شوهرانشان به جبهه های جنگ با ایران فرستاده شده بودند. رمان نویس مصری جمال القیتانی که از وزارت دفاع سفارش می گرفت کتاب « پاسداران جبهه شرقی » را نوشت و آنهم در ستایش و تمجید از جنایت نسبت به کردها در شمال عراق.
سازمان های انتشاراتی لبنانی از فروش کتاب های از این قبیل به وزارت اطلاعات روزگار خود را می گذرانند. آن انتشاراتی که به اندازه ی کافی شجاعت آن را داشت که رمان ها یا مجموعه اشعاری از مخالفینی را که در خارج به حالت تبعید به سر می بردند منتشر کند در واقع مجبور به زیرپاگذاردن تحریم ها بود. نشریات تاسیس شده در پاریس و لندن و به سرپرستی نویسندگان عرب با حمایت های مالی صدام به کار خود ادامه می دادند، اما همگی از زمانی که دیکتاتوری سرنگون گردیده دیگر ناپدید شده اند. اکنون برای این « یتیمان » دیکتاتور دیگر چه چیزی باقی مانده است مگر ستایش از جنگ های بی معنی، همانگونه که در بیانیه ی پایانی در خاتمه ی سمینار نیز قرائت گردید؟ نه سخنی از صلح، یا از سانسور یا از تصفیه تمامی تشکیلات از بنیادگرایان! و نه چیزی بیشتر از یک سخنرانی از دوره ی قرون وسطایی که در خواست می کرد « عوامل » نویسندگان عراقی باید از هر جهت منزوی شوند.
27 سال پیش در پیامد امضای توافق نامه ی صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل اتحادیه نویسندگان عرب دفتر مصری خود را تعطیل نمود. برای مدت 27 سال از زمان نشست خود در دمشق اتحادیه در گیر جنگ با آسیاب های بادی « امپریالیسم و صهیونیسم » شده است و اکنون برادران گم شده دوباره بازگشته اند و به مراتب افراطی تر از برادران سوری « بعثی ». آنچه اتحادیه نویسندگان نمی دانند این که ادبیات نه در سمینارها و جزوه های سیاسی که در خود زندگی است که پای به هستی می گذارد و فقط در آزادی است که می تواند شکوفا شود.
نجم والی متولد 1956 در مصر است و نویسنده ی عراقی که در برلین زندگی می کند.
این مقاله ابتدا در Sueddeutsche Zeitung و در تاریخ 19 ژانویه 2007 منتشر گردید.
The Dictathor's Orphans by Najem Wali.