باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

آیا نیکی امری طبیعی است؟

لی آلن دوکاتکین

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

به دشواری می توان تصور نمود که شخصی احسان و نیکی را به عنوان یک معضل تلقی کند، اما چارلز داروین چنین کرد. این موضوع که زنبور های کارگر خود را برای حفاظت از کندوی هایشان قربانی می کنند ـ یعنی نمونه ای نهایی از نیکی و محبت در دنیای جانوران ـ یک شب تمام خواب را بر چشمان داروین حرام کرد.  

اگر اندیشه های داروین در باره ی تکامل از طریق انتخاب طبیعی صحیح باشد (که البته آنها چنین هستند) آنگاه چنین شکلی از نوع دوستی و فداکاری می بایست در طبیعت بسیار به ندرت دیده شود. اگر تولید مثل و تکثیر فزاینده مهم ترین و نهایی ترین هدف در تکامل از طریق انتخاب طبیعی است، پس افراد نوع دوست باید ناپدید شوند و آنهم بسیار به سرعت. با این وجود می بینیم که چنین نشده است و داروین چنان در باره ی این موضوع گیج و متحیر شده بود که او از نوع دوستی به عنوان مسئله ای سخن می گفت که می توانست برای کل نظریه تکاملی او پیامدهای ویران کننده ای در بر داشته باشد.

آنگاه یک روز به ناگهان یک راه حل برای این مسئله ی بغرنج به ذهن او رسید: زنبورهای کارگر صرفا در حال یاری رساندن به یک گروه پیر از زنبورها نیستند، بلکه آنها از کندوی خود حفاظت می کنند. این کندوی آنها دارای افراد ویژه ای است: خویشاوندان هم خون.

خویشاوندان هم خون همانگونه که از معنای آن بر می آید بسیار به یکدیگر شبیه هستند. به این ترتیب در حالی که زنبوران کارگر جان های خود را از دست می دهند، اما به این ترتیب به طور بالقوه جان صدها خویشاوند هم خون خود را نجات می دهد. در زبان امروزی ما می گوئیم که زنبورهای کارگر به خویشان هم خون خود کمک می کنند، زیرا جانورانی با این خصوصیت در واقع از نظر ژنتیکی با هم خویشاوند هستند. ما با کمک نمودن به خویشاوندان خونی خود به طور غیر مستقیم تکثیر کپی هایی از ژنهای خودمان را مورد حمایت قرار می دهیم ـ یعنی کپی هایی که اتفاقا در درون بدن های خویشان هم خون ما قرار دارند.

البته داروین تنها دانشمندی نبود که شیفته ی بررسی جدی در تکامل احسان و نیکوکاری گردیده بود. در واقع همکار و دوست خوب او توماس هنری هاکسلی نیز دقیقا از این نظر مانند او بود. هاکسی حتی درگیر یک مباحثه ی پرهیجان در این باره گردید که آیا خویشاوندان هم خون می توانند (یا نمی توانند) توضیح کاملی از نوع دوستی در انسان ارائه دهند. 

طرف مقابل هاکسلی در این مباحثه پرنس پتر کورپوتکین بود، پیشخدمت سابق تزار روسیه، یک طبیعت گرا و به تحقیق مشهورترین آنارشیست قرن نوزدهم. استدلال هاکسلی این بود که تمامی نیکی و احسان در انسان به رابطه ی خونی بازمی گردد، در حالی که کورپوتکین ادعا می گرد که نیکی و خویشاندی دو مقوله ی کاملا جدا از یکدیگر هستند ـ به عبارت دیگر یکی از آنها با دیگری به هیچ وجه رابطه ای ندارد. البته هیچ کدام از آنها درست نمی گفتند، لیکن می بایست یک قرن بگذرد قبل از آن که یک زیست شناس خجالتی، تودار و بسیار باهوش اهل بریتانیا به نام ویلیام دی. همیلتون تمامی مناقشه در باره ی خویشاوندی خونی و نوع دوستی را فرونشاند و آنهم از طریق ارائه ی یک معادله ی ساده ی ریاضی، لیکن بسیار موزون.  

همیلتون به جای طرح این پرسش که آیا خویشاوندی خونی می تواند در باره ی نوع دوستی همه چیز را توضیح دهد (یا ندهد) به طور متفاوتی به این پرسش برخورد نمود. او با تعریف 3 اصطلاح کار خود را آغاز کرد: خویشاوندی ژنتیکی میان افراد (با نام احتصاری r )، هزینه ی عملی نیکی (c) و فایده ای که گیرنده ی نیکی هنگامی که شخصی نسبت به او مهربان باشد به دست می آورد (b) . همیلتون در اوایل دهه ی 1960 و با استفاده از ریاضیات زیبا به کشفی نائل گردید که نوع دوستی و خویشاوندی خونی در آن توسط رابطه ی همه یا هیچ با یکدیگر مرتبط نیستند.

برعکس آنچه تحت عنوان « قانون همیلتون » مشهور است بر این نظر است که نوع دوستی وقتی تکامل  می یابد که r ضرب در b از c بزرگتر باشد. به سخن دیگر، اگر تعداد کافی از خویشاوندان هم خون از نوع دوستی بهره مند شوند و آنهم به طوری که از هزینه ای که نوع دوستی به همراه دارد بیشتر باشد، در چنین صورتی نوع دوستی گسترش خواهد یافت و در غیر این صورت خیر. معنای این فرمول در قالب زبان بی روح انتخاب طبیعی این است که هر چقدر از نظر ژنتیکی خویشاوندان به هم نزدیکتر باشند، احتمال یاری رساندن آنها به همدیگر هم بیشتر است، که در این حالت تعین کننده ی اصلی فایده ای است که از این رابطه به دست می آید.

در عمل هزاران آزمایشی که با موجودات غیر انسان و با انسان ها انجام شده است قدرت قانون همیلتون را نشان داده است. این تساوی کوچک در واقع نسخه ی معادلی است از همان فرمول مشهور آینشتاین یعنی (انرژی برابر است با جرم در مجذور سرعت نور) منتهی در دانش زیست شناسی تکاملی. ما به طور پیوسته مشاهده می کنیم که بررسی هزینه ها و فایده های نوع دوستی که با خویشاوندی ژنتیکی همره است برای ما امکان پیش بینی حضور یا غیبت نوع دوستی را فراهم می آورد.

البته قانون همیلتون تمامی انواع نوع دوستی را توضیح نمی دهد. یک بخش بزرگ دیگر از نیکی میان انسان ها در مقوله ی « رابطه ی متقابل یا معامله به مثل » قرار می گیرد. افراد گاهی علاقمند به رفتار نوع دوستانه در برابر دیگری هستند وآنهم با این انتظار که وقتی خودشان به کمک نیازمند شدند در عوض کاری که انجام داده بودند به آنها کمک شود.

زیست شناسان تکاملی به این نوع از نوع دوستی همیشه همانقدر علاقه نشان داده اند که به نوع دوستی مبتنی بر خویشاوندی خونی. شگفت آن که این بیل همیلتون بود که همراه با رابرت آکسلرود محقق علوم سیاسی و رابرت تریورس زیست شناس تکاملی که الگویی را در حمایت از رابطه ی متقابل تکاملی تدوین نمودند.     

آکسلرود و همیلتون در ادامه ی تحقیقات انجام شده توسط تریورس در اوایل دهه ی 1970 از ریاضیات نظریه ی بازی ها برای پیش بینی آن که به اصطلاح « نوع دوستی دوجانبه » چه هنگام می تواند تکامل یابد استفاده کردند. برای بار دیگر این الگو توسط تعداد زیادی از مطالعات تجربی مورد تایید قرار گرفت.

رابطه ی متقابل می تواند پیچیده باشد، اما توسط یک چشم انداز تکاملی با سهولت بیشتری می توان به درک آن نائل شد ـ به همان ترتیب که در مورد خویشاوندی از راه خون و نوع دوستی.

هنگامی که احسان و نیکی یک معضل است آنگاه پاسخ مناسب ـ یا حد اقل بخشی از آن پاسخ ـ را می توان در زیست شناسی تکاملی یافت.

 

 

لی آلن دوکاتکین پروفسور زیست شناسی است. وی در رشته ی زیست شناسی از دانشگاه Louisville موفق به دریافت نشان « محقق برجسته دانشگاهی » گردیده است. جدیدترین کتاب وی « معادله ی نوع دوستی » است.

 

Is Goodness Natural? By Lee Alan Dugatkin.

Project-syndicate.org 2007.

http://www.project-syndicate.org/commentary/dugatkin1

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.