چگونه روسیه و اوکراین در قضاوت قحطی بزرگ سال 1932 اختلاف نظر دارند
اولریش ام. اشمید
برگردان علی محمد طبابایی
در میان جنایت های استالین قحطی یزرگ دهه 30 یکی از بدترین آنها بود. در نتیجه اشتراکی کردن بلاواسطه کشاورزی که با حداکثر خشونت و فشار حکومت به انجام رسید طی سال های 1932 و 1933 میلیون ها انسان جان خود را از دست دادند. هرچند بیشتر این قربانی ها مربوط به ناحیه اوکراین بودند. خوشبختانه این قحطی بزرگ که در اوکراین به آن اصطلاحاً Holodomor می گویند به هیچ وجه در اعماق تاریخ مدفون نشده است. در نوامبر 2006 رئیس جمهور اوکراین یوشچنکو این واقعه را به طور رسمی به عنوان یک نسل کشی نسبت به مردم اوکراین خواند و سپس بسیاری از پارلمان های کشورهای اروپایی و آمریکا نیز از این قضاوت رسمی پیروی کرده و آن را نسل کشی نسبت به مردم اوکراین نامیدند.
هنگامی که سولژنیتسین به خشم می آید
هرچند در روسیه با چنین دیدگاهی موافقتی دیده نمی شود. اخیراً دومای روسیه در باره Holodomor بیانیه ای را قرائت نمود که با سخنان تندی برداشت اوکراین از این واقعه را رد می کرد: « این تراژدی نه دارای ویژگی های شناخته شده و جهانی از یک نسل کشی است و نه می تواند اصلاً چنین چیزی باشد ». حتی الکساندر سولژنیتسین در روزنامه ایزوستیا نیز به سخن آمد. او موضع اوکراین را به عنوان برداشت جدیدی از « تحریف شیطانی و فتنه آفرین بلشویستی
» که به کمک آن تخم نفاق میان « اقوام خویشاوند » کاشته می شود دانست. برنده جایزه نوبل اظهار عقیده کرده بود که در سال 1921 نیز یک قحطی بزرگ در روسیه شوروی حاکم بود و به همین دلیل نمی توان از یک اقدام آگاهانه برای نابودی مردم اوکراین سخن گفت. سولژنیتسین مدت ها است که برای اتحاد مجدد ملت های « برادر » اسلاو، روسیه، روسیه سفید و اوکراین فعالیت می کند. او در رساله آخرالزمانی خود با عنوان « روسیه در ورطه » در سال 1998 فصلی را در باره تاریخ اوکراین گشوده است که در برخورد با ملیت گرایی اوکراینی موضعی بسیارمنتقدانه دارد. این که یک رویکرد انتقادآمیز در برابر کشور شوروی ابداً متضمن یک استنباط فزاینده برای گرایشات استقلال طلبانه اوکرائینی نباشد را اغلب می توان در روسیه مشاهده کرد و چیز عجیبی نیست. در 1994 نیز ژوزف برودسکی چکامه ای تمسخر آمیز با عنوان « در باره استقلال اوکراین » نوشته بود که در بند پایانی آن با لحنی موذیانه شعرای ملی روسی و اوکراینی در برابر هم قرار می گیرند: « در بستر مرگ و در حالی که به رختخواب خود چنگ زده اید بیت های پوشکین را نفس نفس زنان می خوانید و نه آن مزخرفات شاعر ملی اوکراین شوتشنکو را ».
تفسیر مورد اختلاف
این پرسش که هدف از انجام Holodomor آیا به راستی نابودی ملت اوکراین بوده است در تحقیقات انجام یافته در غرب هنوز هم مستله ی لاینحلی باقی مانده. برداشتی که اوکراینی ها از این واقعه دارند می تواند تحت تاثیر رویدادهایی قرار گرفته باشد که طی آنها استالین بسیاری از نخبگان فکری اوکراین و از جمله اعضای پارلمان آنها را به قتل رساند. این کاملاً صحیح است که در آن قحطی بزرگ مناطقی از بخش های غیراوکراینی مانند ولگا و قزاقستان نیز دچار آن شده بودند. اما واقعیت باید جایی میان این دو دیدگاه قرار داشته باشد: استالین در نظر داشت که با اشتراکی کردن اجباری کشاورزی زارعین را هرچه زودتر به کلخوزها بکشاند. درخواست برای گرفتن غلات کشاورزان چنان سرسختانه بود که بازرس ها حتی آنچه را که به عنوان بذر سال آینده کنار گذاشته شده بود به زور می گرفتند.
در حالی که اوکراین همیشه به عنوان انبار غله آن امپراتوری مطرح بود، قحطی به ویژه نواحی جنوب روسیه را با شدت بیشتری مورد تاثر خود قرار داد. این که با تجدید سازمان کشاورزی بر ناسیونالیسم اوکراینی نیز ضربه مهلکی وارد آمد برای دیکتاتور شوروی چندان هم رویدادی بدموقع نبود. در آینده نیز محتمل به نظر نمی رسد بتوان نظریه نسل کشی را با اسناد تاریخی به اثبات رساند و سرانجام این که کمونیست های اصلاح ناپذیری که در آن رای گیری دوما شرکت نکردند و آنهم با این ادعا که علت قحطی بزرگ آن دوره شرایط جوی بوده است نیز کاملاً در اشتباه بودند.
http://www.nzz.ch