مصاحبه اشپیگل با دالایی لاما
بخش اول
برگردان علی محمد طباطبایی
تنزین گیاتسو چهاردهمین دالایی لاما و رهبر مردم تبت در باره شورش مردم
تبت، این که چرا او از تظاهرات بر علیه مشعل المپیک حمایت نمی کند،
و از طرح خود برای توافق با پکن سخن می گوید
اشپیگل: جناب دالایی لاما، آیا شما دعوتنامه خود برای شرکت در مراسم افتتاحیه بازی های المپیک پکن را دریافت کرده اید؟
دالالی لاما: چینی ها راه دیگری انتخاب کرده اند: نه فقط مرا دعوت نکرده اند، بلکه اصلاً مرا به کل به حساب نیاورده و مورد سرزنش قرار داده اند. همین دیروز روزنامه دیلی تبت در لهاسا برای بار دیگر سخنان بسیار تندی در باره ی من نوشت. همکاران روزنامه نگار شما حقیقتاً بسیار مبتکر هستند.
اشپیگل: بعضی از عبارت هایی که طی چند هفته گذشته در مورد شما به کار رفته را به خاطر می آوریم: جنایتکار، خائن، تجزیه طلب، و آنچه مستقیماً سخنان رهبری حزب کمونیست در منطقه خود مختار تبت است: « گرگی در لباس راهب ها، شیطانی در چهره بشری، اما با قلبی ددمنشانه ». آیا این اسم گذاری ها شما را می رنجاند؟
دالایی لاما: آه، خیر. به هیچ وجه. ضمنا شما « دیو » را از قلم انداختید. این ها فقط سخنان تهی هستند. اگر استفاده از چنین شیوه بیان برای توصیف من مقامات چین را خوشحال میکند، پس بگذار ادامه دهند. من حتی حاضرم نمونه خون خود را برای آزمایش به دانشمندان بدهم تا ببینند من انسانم یا حیوان. اما آنچه آن را به شدیدترین وجه نکوهش می کنم و آن را یک نقض آشکار حقوق بشرمی دانم این است که مقامات چین مردم تبت را در کشورم مجبور به هتاکی نسبت به من می کنند و با تهدید آنها را حتی مجبورمی کنند که مرا در نوشتار های خود محکوم کنند.
اشپیگل: پکن به این شیوه برخورد اعتراف کرده و نام آن را « کمپین آموزش میهن پرستی » گذاشته است.
دالایی لاما: که در حقیقت نقض اصل آزادی دین است و از این رو تجاوز به قوانین جمهوری خلق.
اشپیگل: علی رغم این اسم گذاری ها ـ که همه همزمان انجام شده اند ـ رهبری سیاسی چین خواهان ملاقات با شما شده است. آیا برای شما این عمل آنها معنایی خاصی دارد؟ و آیا شما احساس می کنید که رهبران حزب کمونیست در پکن واقعاً معتقد هستند که شما مردم شهر لهاسا و سایر نقاط تبت را به ایجاد شورش تحریک کرده و مثلاً آنها را به اعمال خشونت برانگیخته اید؟
دالایی لاما: نمیدانم که آیا به این اتهامات باور هم دارند یا خیر. اما اگر چنین است پس بهتر است به اسلو رفته و خواهان پس گرفتن جایزه صلح من شوند. البته که من متعهد به پرهیز از خشونت هستم. تمام عمر چنین بوده و همیشه بر این عقیده خود باقی خواهم ماند. من از مقامات چینی خواسته ام که به محل استقرار من در هند بیایند و تمامی اسناد مرا بررسی کنند که برای آن آزادی کامل خواهند داشت. و آنگاه می توانند برای اتهامات خود شواهد مورد نظرشان را ارائه دهند.
اشپیگل: اما نمی توانید انکار کنید که در کنار تظاهرات آرام راهب ها که وحشیانه سرکوب شد، جوانان تبتی در لهاسا برای غارت مغازه ها و آتش زدن آنها مقصرند.
دالای لاما: فکر می کنم که چنین بوه است و آن اعمال را به سهم خود محکوم می کنم. از این که همقطاران تبتی من دست به چنین اعمالی زده اند بسیار اندوهگینم ـ حتی با وجود آن که این قبیل اعمال یقیناً نتیجه یاس و سرخوردگی عمیق انسان هایی است که درکشور خود به عنوان افراد درجه دو تلقی می شوند. هرچند این هم نمی تواند بهانه ای برای اعمال خشونت باشد. من پیشنهاد یک هیئت تحقیق بین المللی برای این رویدادها را دادم که می بایست توسط یک موسسه شناخته شده و مستقل انجام گیرد. هرچند در یک نکته نمی توان تردیدی داشت: بیشتر کسانی که از وحشیگری نیروهای پلیس و ارتش صدمه دیدند افراد کاملاً بیگناه بوند. ما متاسفیم از این که 200 انسان جان خود را از دست دادند. اما ما نیز فاقد یک تصویر کامل و جامع از آنچه در تبت روی داده و هنوزهم در حال انجام است هستیم.
اشپیگل: شما اطلاعات خود را از کجا به دست می آورید؟
دالایی لاما: از امکانات کوچک بهره گرفتیم: ارتباط های پراکنده از طریق گوشی های موبایل و پست الکترونیک. البته این رسانه های جدید نیز به سهم خود شدیداً زیر سانسور حکومت قراردارند. اما برای پکن دشوار است که بتواند تمامی آنها را زیر کنترل خود داشته باشد.
اشپیگل: هنگامی که شما اولین گزارشات از فجایع را مشاهده کردید عکس العمل شما چه بود؟ و هنگامی که شما اولین تصاویر کشته شدگان را دید چه کردید؟
دالایی لاما: من گریستم. من با نخست وزیر دولت در تبعید خود نشسته بودم و هر دو اشک می ریختیم. این همه در و رنج و اندوه. این همه نومیدی. من بسیار غمگین بودم.
اشپیگل: اما خشمگین هم شدید؟
دالایی لاما: گاهی یک واژه خشمگینانه بی اختیار از ذهنم می گذشت که این هم به اندازه کافی بد بود. اما خشم برای من یک حالت بیگانه است، زیرا خشم معنایش رساندن صدمه به دیگران است. ایمان من به من کمک می کند تا بر چنین احساسات منفی غلبه کنم و به تعادل برسم. هرکدام از آئین های بودایی بخشی از یک فرآیند دادن و گرفتن است. چینی ها نسبت به من بی اعتماد هستند و من به آنها ترحم می کنم. باید اعتراف کنم که در این چند هفته اخیر دوره ی راحتی نداشته ام.
اشپیگل: آیا شما برای چینی ها و از جمله کسانی که در آن رویداد مقصر بودند هم دعا می کنید؟
دالایی لاما: علی رغم تمامی هراس ها و نگرانی های من، با ضمیر ناخودآگاهم مشکلی ندارم و به طور کامل وظایف خود را به انجام می رسانم. من مشکل خواب ندارم و شاید همه اینها به خاطر است که برای چینی ها هم دعا می کنم. برای رهبران آنها و کسانی که دستانشان به خون انسان های بیگناه آلوده است.
ادامه دارد . . .
http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,552775,00.html