تصویر 58: ویلیام ترنر، کشتی شکسته. 1805. رنگ روغن روی بوم.
5/170 در 241 سانتیمتر. لندن، گالری تیت.
وجه ویرانگر اتفاقاً مضمون مورد علاقه ی شعرا و نقاشان رمانتیک بود که خوف و هیبتی دلپذیر از بلند مرتبگی را در خشم و جنون اصلی طبیعتی جستجو می کردند که خود را در برابر تلاش های ناتوان انسانیت از زنجیر رها می ساخت. جدا از طوفان ها و کشتی های غرق شده، خیال پردازی رمانتیک از طریق سفرهای تحقیقاتی در قرن نوزدهم به نقاط دور و نامساعد قطبی تحریک می گردید. کولریچ در منظومه ی معروف خود ماجرای پر درد و رنج دریانوردی پیر را به قطب جنوب مضمون اصلی قرار داده بود.
کشتی های درهم کوفته و در حال غرق شدن و بلایای دیگر طبیعی بخش اصلی مجموعه آثار ژوزف مالورد ویلیام ترنر ( 1851ـ 1775 ) را تشکیل می دهند. در حالیکه کونستابل به ندرت از مناطق بومی کشورش خارج گشته بود و تقریباً مسافرتی به نقاط دیدنی و تاریخی نداشت، اما ترنر به ایتالیا و منطقه ی آلپ مسافرت نمود. کونستابل با سرسختی تمام به مضمون هایی از زندگی واقعی ادامه می داد، ولی خیال پردازی ترنر همه جای ادبیات و تاریخ را زیر پا می گذاشت. بنابراین نباید عجیب بوده باشد که منتقدین هنری که طبیعت گرایی کونستابل را می پسندیدند، فقدان آنرا نزد ترنر نمی توانستند تحمل کنند و این در همان حالی بود که دیگرانی که نقاشی های کونستابل را کسل کننده و تکراری می دیدند، غلیان احساسات تند ترنر را بسیار ارج می نهادند. شخصیت اصـلی مدافـع تـرنـر یعنی جـان راسـکین حـال و هـوای تابلو های کونستابل را با نظری تحقیرآمیز به عنوان « هوای ابری و حزن آلود معمولی » معرفی می کرد و سیر جورج بیمونت که از جمله شیفتگان کونستابل بود با لحن توهین آمیزی یکی از آثار ترنر را نه چیزی بیشتر از « بی روحی به سبزی نخود » دانست.
ترنر بسیار سریع تر از کونستابل به معروفیت دست یافت. او کار خود را در سنت مرسوم و پذیرفته شده ی مناظر آرمانی و نقاشی تاریخی آغاز نمود. او از کلود لوریان یا نقاشان هلندی به سهولت تقلید می کرد و در سال 1802 به عنوان عضو اصلی آکادمی سلطنتی پذیرفته شد، آنهم در حالیکه کونستابل حتی از دوره ی دانشجویی آغاز به نمایش کارهایش نموده بود. تابلوی « کشتی شکسته » (تصویر 58) اثر ترنر نشان می دهد که چرا او به آن سرعت و سهولت به محبوبیت نائل گشت. مضمون این نقاشی ترنر به مناظر دریایی هلند از دوره ی باروک بسیار نزدیک است، اما او فقط به تقلید از مدل اصلی کفایت نکرده، بلکه امواج دریای خشن را در اطراف ملوانان به شکلی مارپیچ روی هم انباشته است، بطوریکه توانسته تا صحنه ای هیجانی و درام از نیروهای طبیعت بیافریند و بدین ترتیب بر هلندی ها در موضوع اصلی خودشان در نقاشی برتری فاحشی یابد.
رمانتیک بودن این معنی را نیز می داد که باید به هر بهایی هم که لازم بود به دنبال هدف و مقصود شخصی رفت. یک نابغه ی رمانتیک کافی نبود که به آرزوهای مخاطبینش بپردازد. در حالیکه ترنر به دنبال اهداف شخصی می رفت، خود را از حمایت و کمک همگانی محروم ساخت. او علاقه ی زیادی داشت تا نور و فضا را آنگونه که خودش می دید با مصالح نقاشی به یک تابلو تبدیل کند و نه آنگونه که انجام آنها را از هـنر کلـود لـوریان آموخته بود. هنگامی که از وضوح و روشنی در پرسپکتیو و طراحی و به این ترتیب از تنها روش نقاشی که آکادمی آن را تنها شیوه درست و قابل قبول می دانست دور گشت، بدگویی هایی را به ضرر خود باعث گردید.
تصویر 59: ویلیم ترنر، کولاک برف . . . . 1842. رنگ روغن روی بوم. 5/91
در 122 سانتیمتر. لندن. گالری تیت.
نقاشی های ترنر به سبب کمبود طبیعت گرایی و علم مورد تمسخر واقع می شدند و با این وجود آثار او در واقع معرفت علمی را آشکار می ساختند. در تلاش خود برای ترسیم هوا و نور از آزمایشات با منشور و با اسباب بازی محبوب و جدیدی موسوم به Kaleidoskop که در سال 1814 اختراع شده بود برخوردار گشت. او شدیداً شیفته و مجذوب فن نوپای عکاسی شده بود که بین 1830 و 1840 تازه در ابتدای راه خود بود. ترنر با کارگاه یک عکاس به نام مایال رفت و آمد داشت. این عکاس تصاویری از آبشار نیاگارا در اختیار داشت که در آنها می شد نوری که از میان کف ها و حباب های قطرات ریز آب عبور می کرد و شکسته شده بود را دید. آزمایشات نور و رنگ که ترنر انجام می داد او را بطور فزاینده ای بدان سو سوق دادند که شکل های موجود در تابلو هایش را در مه و غبار ریز آب حل کند، کاری که بازدیدکنندگان آثارش را دچار حیرت و سرگردانی می کرد. کونستابل در باره ی او گفته بود « ترنر کاملاً دیوانه است، اما دیوانه ای با استعداد. »
با وسوسه ای که ترنر نسبت به نور ورنگ در سر داشت در واقع به امپرسونیست های فرانسوی پیشدستی کرده بود. اما به هر حال او یک رمانتیک بود که در طوفان هایی شرکت می جست که بر پرده ی بومش نقش میزد. مشاهدات او از پدیده های طبیعت کاملاً غیر عینی بودند. یکی از این طوفان های او نامی طولانی و غیر معمول داشت: « کولاک برف، کشتی بخار در برابر دهانه ی بندر، در آبی کم عمق، در حال دادن علامت و اندازه گیری عمق، نقاش خود شـخصاً این کولاک را در آن شـب در کشـتی آریل هارویچ تجربه کرده است (تصویر 59). » نه تنها ترنر در آن کشتی بود که حتی به ملوانان دستور داده بود او را برای مشاهده ی بهتر نیرو های عنان کسیخته ی طبیعت به دکل با طناب ببندند. اما اگر ترنر تصور می کرد با چنان عنوان توصیفی برای آن تابلو می تواند منتقدین را در مورد واقع گرایی اش قانع کند سخت در اشتباه بود. سخنان خشمگین یکی از منتقدین برای نشریه ی آتنائوم از فقدان همکاری و آمادگی بازدید کنندگان خبر میداد که حاضر نبودند چیزی را به عنوان واقعی بپذیرند که در پرسپکتیو و حال و هوای فضای رنسانس بیان نگردیده بود:
آقای محترم در فرصت های قبلی با خامه یا شوکولاد، زرده ی تخم مرغ یا ژل مایع نقاشی می کرد. در اینجا او تمامی آنچه را که در آشپزخانه موجود بوده است مورد استفاده قرار داده. جایی که کشتی بخار توقف کرده، آنجا که بندر آغاز می شود یا خاتمه می یابد، اینکه علامات ارسالی کشتی کدام ها هستند و نقاش کجای آریل قرار داشته ( یعنی همه ی نکته هایی که در کاتالوگ نمایشگاه موجود است) از توان درک ما فراتر می رود.
آتنائوم، 14 مای 1842
فوق العادست