اچ . دی . اس . گرین وی
نگاهی به کتاب تمامی مردان شاه: کودتای آمریکایی و ریشه های ترور در خاور میانه
اثر استفان کینزر
بخش چهارم و پایانی
برگردان علی محمد طباطبایی
آیا آنچه روی داده بود به قیمتش می ارزید؟ کرمیت روزولت تا سال 2000 که از جهان رفت همواره معتقد بود که کودتا ارزشش را داشت. اما کینزر دیدگاهی متفاوت از همتای انگلیسی او یعنی کریستوفر مونتی وودهاوس نقل می کند که وی در خاطراتش نوشته بوده: « عملیات چکمه را (نام آنگلیسی برای آژاکس) می توان به عنوان قدم اول از مصیبت 1979 ایران دانست. آنچه ما پیش بینی نکرده بودیم این بود که شاه بدین ترتیب قدرت جدیدی به هم می زند و آن را به طور شدیداً مستبدانه به کار می برد به طوری که نه دولت ایالات متحد و نه وزارت امور خارجه قادر به نگه داری او در مسیری معقول نیستند. در آن زمان ما صرفاً آسوده خاطر بودیم از این که خطری که منافع بریتانیا را تهدید می کرد دور شده است».
برای انگلیسی ها همین کافی بود که بتوانند تا حدی بر نفت ایران نظارت سابق را برقرار سازند. برای چرچیل مسئله ی اصلی نفت و برای آیزنهاور کمونیسم بود. جان والر یکی از آخرین بازماندگان عملیات چکمه شخصاً به کینزر چنین گفته است: « مسئله بر سر آن چیزهایی بود که شوروی ها انجام داده بودند و آنچه ما از نقشه های آنها برای آینده می دانستیم. بسیار جالب توجه بود اگر می شد دید که شوروی در فهرست ترجیحات خود چه نوشته و چه می خواسته. یقیناً ایران در این فهرست در رده های اول جای می داشت. اگر کسی در باره ی تهدید شوروی نگرانی نداشت من نمی دانم که این را چگونه می شد به او باوراند؟ خطر شوروی یک مسئله ی جدی بود ».
در واقع آنچه شوروی ها در آن زمان در نظر داشتند هرگز فاش نشد. کینزر به ما می گوید که روس ها هرگز با تقاضاهای مکرر او برای مراجعه به آرشیو اطلاعات مربوط به آن دوره موافقت نکردند. اما نه والر و نه کس دیگری که کینزر با او صحبت کرده نتوانستند دلیلی ارائه کنند که رژیم مصدق قدرت شوروی را می توانست افزایش دهد آنهم فقط به این دلیل که احتمالش وجود داشت.
کینزر در اواخر کتاب فوق العاده اش از تاریخ نگارانی نقل قول می ورد که ادعا کرده اند کودتا « برای ایالات متحده و بریتانیا و برای بیست و پنچ سال بعدی یک ایران قابل اطمینان بوجود آورد ». او نتیجه می گیرد که « در این که این یک پیروزی بود البته تردیدی وجود ندارد. اما با توجه به آنچه بعداً پیش آمد و فرهنگ عملیات سری که بدنه سیاست خارجی آمریکا را پس از کودتا به شدت تحت تاثیر خود قرار داد این پیروزی به نظر می رسد که به مقدار زیادی رنگ و جلای خودش را از دست می دهد. عملیات آژاکس از خیابان های متلاطم تهران وسایر پایتخت های اسلامی تا صحنه های حملات تروریستی در سراسر جهان از خودش میراثی آزارنده و وحشتناک باقی گذاشته است ».
یقیناً در 1979 خاطره ی کودتا در یاد گروگان گیرهای ایرانی همچنان زنده بوده است. آیت الله علی خامنه ای بالاترین رهبر فعلی در ایران افراط گرایی رژیم را این گونه موجه جلوه می دهد: « ما همچوم مصدق یا آلنده لیبرال نیستیم که سازمان سیا بتواند ما را ساقط کند ». اما گویا ترین سخن نقل قولی است از آیت الله روح الله خمینی کسی که پیوسته با مصدق مخالف بود و سرانجام جای شاه را گرفت: « شما چرا از شاه، از مصدق و از پول صحبت می کنید؟ دوره ی این ها همه گذشته. اسلام است که باقی می ماند ».
احیای اسلام امروز قدرتمند ترین نیروی بالقوه سیاسی در خاورمیانه است که از حد جدایی میان شیعه و سنی فراتر می رود. به نظر من حرکتی با این عظمت در هر حال و بدون کمک کودتای آنگلو ـ آمریکن به احتمال زیاد رخ می داد. در داستان عبرت آموز کینزر از نتایج نا خواسته، به دشواری می توان پیوندی میان کودتا بر ضد مصدق ناسیونالیست و نابودی برج های مرکز تجارت جهانی یافت.
امروز پنجاه تابستان پس از آن رویداد نسل جوان تر ایران از رژیمی دینی و بی دست و پا که همچنان از 1979 بر قدرت باقی مانده خسته شده است. آیا ایالات متحده بدون آن که در امور داخلی ایران مداخله کند می تواند موجب تغییراتی در این کشور شود؟ یا این که همتاهای معاصر برادران دالاس که حوصله ی دیپلوماسی را ندارند در حال طرح عملیات سری دیگر و تلاش برای تحمیل تغییر حکومت به عنوان نوشداروی سیاست خارجی هستند؟ در ماه جون وزیر امور خارجه کالین پاول که در نشستی در خاورمیانه سخن می گفت از عقیده ی قبلی خود مبنی بر غیر قابل طرح دانستن پیشنهاد برای عملیات خصمانه ی ایالات متحده بر علیه ایران عقب نشست. اما همانگونه که او گفت بعضی در پنتاگون از عملیات سری بر علیه ایران صحبت می کنند. در همان تاریخ عنوان روزنامه ی فایننچل تایمز این بود « بوش تغییر حکومت ایران را دوباره مطرح کرده است ».
از بسیاری جهات وسواس آمریکا از تروریسم از زمان 11 سپتامبر انعکاسی از وسواسی است که در پنجاه سال پیش از کمونیسم داشت. امروز ایالات متحد و بریتانیا ادعا دارند که باید عراق را به علت تهدید تروریستی در اشغال نگه دارند. آنها هر دو در ظاهر و به طور رسمی می گویند که هر چه زودتر که ممکن باشد خاک عراق را ترک خواهند کرد. اما ایدئولوگ های پنتاگون در رویای عراقی هستند که همچون ایران زمان شاه حافظ منافع آنها و منافع اسرائیل باشد. سخن از امپریالیسم جدید آمریکا در میان دانشگاهیان محافظه کار مد روز شده است. آنها درسی را که می بایست از تجربه ی انگلیسی ها بیاموزند فراموش کرده اند، یعنی وقتی مردم حاضر به پذیرش سلطه ی خارجی نباشند به هیچ قیمت دیگری هم نمی توان چنین چیزی را به اجرا در آورد. کینزر کتاب خود را با نقل قول مناسبی از پرزیدنت ترومن آغاز می کند: « در جهان هیچ چیز جدیدی روی نمی دهد مگر آن تاریخی که شما نمی توانید از آن چیزی بدانید ».
1: The Iran Conspiracy, by H.D.S Greenway
The New York Review of Books, Sept.25 2003