باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

گناه پدران (روحانی)

 هتک ناموس کودکان جرم است یا بیماری؟

توماس زاز

برگردان علی محمد طباطبایی 

 

  

 

ما از واژه ها برای نامیدن و کمک به فهم جهان اطراف خود استفاده می کنیم. در عین حال بسیاری از کلمه هایی که آنها را به کار می بریم مانند عدسی های نابهنجارنما (distorting lenses) عمل می کنند: آنها باعث می شوند که ما از اشیایی که مورد مشاهده قرار می دهیم درک غلطی به دست آورده و از این رو قضاوت ما در باره ی آنها اشتباه از آب درآید. همانگونه که حقوق دان برجسته ی قرن 19 در انگلستان سر جیمز فیتسجیمز استفان (Sir James Fitzjames Stephan) به نحو مقتضی توضیح می دهد: « انسان ها غالباً دارای این گرایش غیر قابل علاج هستند که پرسش های بزرگی که توجه آنها را به خود جلب می کند مورد پیشداوری قرار دهند، آن هم به این نحو که آنها پیشداوری های خود را بر روی زبانی که با آن صحبت می کنند حک نمایند ».

رسوایی اخیری را در نظر گیریم که در آن پای کشیش های کاتولیک در سوء استفاده ی جنسی از پسر بچه ها به میان کشیده شد. قانون آمریکا رابطه ی جنسی یک فرد بالغ با یک کودک را به عنوان یک جرم و بزهکاری تعریف کرده است. انجمن روان پزشکی آمریکا (The American Psychiatric Association) چنین عملی را به عنوان یک بیماری با نام pedophilia (میل جنسی به کوکان) مشخص نموده.

بزهکاری یا جرائم اعمالی هستند که ما مرتکب آنها می شویم. بیماری ها فرآیندهای زیست شناختی هستند که نسبت به بدن های ما روی می دهند. مخلوط کردن این دو مفهوم توسط تعیین رفتارهایی که ما آنها را به عنوان بیماری محکوم می کنیم منبع بی انتهایی است برای آشفتگی و گمراهی. نمونه ای از چنین آشفتگی مقاله ای است در نشریه ی The Boston Globe که در آن پدر جان اف برنز (Rev. John F. Burns) از عمل کاردینال برنارد لو (Cardinal Bernard Law) در بوستون به دفاع برخاست که گفته می شد باید استعفا دهد. علت آن این بود که کاردینال لو به عنوان اسقف اعظم یک روحانی به نام پدر جان جی. گئوگهان  (Rev. John J. Geoghan) را به یک کشیش نشین جدید منتقل نمود، آن هم با وجود اتهام هایی که بر ضد وی به عنوان سوء استفاده ی جنسی از کودکان مطرح شده بود. گئوگهان آخرالامر به هتک ناموس بیش از یکصد کودک طی سه دهه فعالیت خود مورد اتهام واقع گردید.

پدر برنز در مقاله ی مورد نظر می نویسد: « لازم به توجه است که از ابتدا نه کاردینال برنارد لو و نه پدر جان گئوگهان از سبب شناسی یا آسیب شناسی بیماری پدوفیلی آگاه بوده اند. کاردینال همان کاری را انجام داد که یک اسقف اعظم به بهترین وجه می توانست انجام دهد. او نسبت به یک کشیش به ظاهر خطاکار با مهربانی و عشق رفتار کرد. البته پدر گئوگهان دست به عملی زده بود که علم جدید انجام آن را به پدوفیل ها نسبت می دهد: یعنی انکار کامل، بدون هرگونه خاطره یا پشیمانی برای اعمال بیمارگون. درخواست برای استعفای کاردینال نامعقول است. بگذاریم معالجه آغاز شود و قانون مسیر خودش را طی کند ».

قانون نه فقط جریان خود را در تعقیب پرونده هایی بر علیه کلیسا در دفاع از قربانی های پدر گئوگهان و سایر روحانی های سوء استفاده گر طی می کند، که خود پدر گئوگهان نیز به شخصه در یک مورد به اتهام هتک ناموس مجرم شناخته شده و در موردی دیگر در حال گذراندن محاکمه ی خود است. اما اگر علت چنین رفتاری « بیماری پدوفیلی » است، یعنی حالتی که نه تنها شخص را وادار به نوازش پسربچه ها می کند که حتا خاطره ی او را از « اعمال بیمارگون خود » پارک می نماید، پس چگونه می توان چنین فردی را به مجازات رساند؟ تردیدی که در تلقی سوء استفاده ی جنسی به عنوان نشانه ی یک بیماری مطرح می شود در کوتاهی کلیسا برای محافظت از اعضای شرکت کننده در مراسم کلیسا از افرادی مانند پدر کئوگهان نقش مهمی بازی می کند. در سوگندنامه ای به تاریخ 8 می کاردینال لو در این رابطه مورد پرسش قرار می گیرد که برداشت وی از اتهام هتک ناموس چگونه است. او چنین پاسخ می دهد: « من آن را به عنوان آسیب شناسی (پاتولوژی) ، به عنوان آسیب شناسی روان شناختی یعنی یک بیماری روانی تلقی می کنم. بدیهی است که من آن را به عنوان عملی که دارای عنصری اخلاقی است می نگرم. به کلامی دقیق تر آن عملی شدیداً شرم آور است ». ترکیب این دو دیدگاه ناسازگار با هم، یعنی پزشکی و اخلاقی، نسخه ی خوبی برای بی تحرکی است.

 

تشکیلات کیفری پزشکی

امروزه عملاً هر رفتار ناخواسته ای، از زیادی روی در خرید و جنون دزدی گرفته تا افراط در میل جنسی و گرایش جنسی به کودکان می تواند به عنوان یک بیماری معین شود که تشخیص و معالجه ی آن به حوزه ی نظام پزشکی تعلق دارد. از این رو بیماری سازی شبیه به عمل قانون گذاری شده است. سیاستمداران، که در برابر افکار عمومی و در برابر سنت تاثیر پذیر و حساس اند، می توانند هر عملی را، از سوادآموزی به برده ها گرفته تا قتل خونسردانه ی یک نگهبان بانک، به عنوان عملی جنایتکارانه تعریف کنند که نظارت بر آنها متعلق است به حوزه ی نظام عدالت جزا.

وقتی برچسب بیماری نسبت به رفتار، به ویژه رفتار جنسی اعمال شود، یک توصیف با یک قضاوت ارزشی پنهان توام می شود. خودارضایی، همجنس خواهی و به کار گرفتن بخش های غیر جنسیتی از بدن (دهان و مقعد) برای ارضاء جنسی حداقل در جایی و زمانی به عنوان گناه، جنایت، بیماری، رفتار عادی و حتا اقدام های درمانی به شمار آمده است. برای مدت ها روان پزشک ها همجنس خواهان را زندانی می کردند و سعی در معالجه ی آنها داشتند. اکنون آنها با قیافه ی حق به جانب اعلام می کنند که همجنس خواهی عملی عادی است و کسانی را که با این دیدگاه مخالفت می کنند به عنوان « همجنس باز هراس » (homophobic) خوانده و ادعا می شود که آنها بیمار واقعی اند. روان پزشک ها شخصی را که زیاد غذا می خورد دجار بیماری « پراشتهایی روانی » (bulimia) و کسی که برعکس بسیار کم می خورد را دچار بیماری « بی اشتهایی عصبی » (aneroxia nervosa) تشخیص می دهند. به صورتی مشابه آنها معتقد هستند شخصی که روابط جنسی بیش از حد دارد دارای بیماری « اعتیاد جنسی » (sex addiction) است، در حالی که شخص دیگری که علاقه ی بسیار ناچیزی به روابط جنسی دارد دچار بیماری « اختلال بیزاری جنسی »  (sexual aversion disorder) است. با این حال روان پزشک ها تجرد و بی همسری را به عنوان نوعی بیماری روانی تلقی نمی کنند. در باره ی اشخاص مجرد گفته نمی شود که از بیماری « عدم شهوت عصبی » در رنح اند. چرا؟ زیرا روان پزشک ها، سیاستمداران و رسانه ها تعریف کلیسای کاتولیک رومی از تجرد را به عنوان نوعی فضیلت مورد احترام و توجه قرار می دهند. برای آنها تجرد « هدیه ی الهی » است در حالی که همانقدر تجرد « غیر طبیعی » (غیر نرمال) است که همجنس خواهی، یعنی آنچه کلیسا هنوز هم آن را برابر با گناهی شنیع می داند ـ یک « پلیدی واقعی » ، آن گونه که کاردینال آنتونی بویلاک (Anthony Bevilacqua)  همجنس خواهی را می خواند.

بدون توجه به آن که یک الگوی رفتار جنسی چقدر می تواند غیر طبیعی یا به لحاظ اجتماعی مخرب باشد،  چنانچه کلیسا آن عمل را به عنوان یک فضیلت اعلام کند ـ مانند مورد تجرد یا خویشتنداری از عمل جنسی ـ روان پزشک ها آن عمل را در دسته ی بیماری ها قرار نمی دهند. از این رو تعالیم اخلاقی یک دین آن چیزی را شکل می دهد که علی الظاهر یک قضاوت عملی هم هست.

برعکس، تشخیص های روان پزشکی قضاوت های اخلاقی را مورد تاثیر قرار می دهد. فرد برلین (Fred berlin) موسس کلینیک اختلال های جنسی جان هاپکینز و استاد روان پزشکی در موسسه عالی پزشکی جان هاپکینز اظهار نظر می کند که: « بعضی تحقیقات انجام شده حکایت از آن دارند که برخی نابهنجاری های ژنتیکی و هورمونی احتمالاً نقشی در پدوفیلی (میل جنسی به کودکان) دارند . . . ما اکنون مورد تایید قرار می دهیم که این فقط یک موضوع اخلاقی نیست، و این که هیچ کس از روی انتخاب فردی، دارای کشش جنسی نسبت به نوجوان ها نمی شود ».

با این حال فعلی که افراد درگیر را مورد تاثیر قرار می دهد همیشه بر حسب تعریف، موضوعی اخلاقی است، بدون توجه به آن که آیا فاعل شخصاً تمایل به وارد شدن به آن عمل را خودش انتخاب می کند یا نه. برلین به طرز گمراه کننده ای در باره ی « کشش جنسی به نوجوانان » بدون آن که شخص در آن دارای اراده ای باشد صحبت می کند. موضوع اصلاً بر سر کشش جنسی نیست، بلکه مسئله اصلی عمل جنسی است. یک مرد 20 ساله ی سالم با گرایش غیر همجنس خواهانه احتمال دارد که به شدت مجذوب هر زن نه چندان زیبایی بشود. معنای آن این نیست که او با این زن ها رابطه ی جنسی دارد یا تلاش می کند که داشته باشد، به ویژه رابطه ای برخلاف خواست و اراده ی آنها. تمامی نوشتارهای روان شناسی در باره ی آنچه پیشتر به آن « انحرافات جنسی » گفته می شد توسط این اندیشه ی بی پایه فراگرفته شده است ـ همیشه به طور ضمنی و گاهی هم با تاکید مستقیم ـ که در برابر انگیزه های جنسی « غیر طبیعی » سخت تر می توان ایستادگی کرد تا در مقابل « انکیزه های طبیعی ».

پذیرش چنین تصوری به توضیح عقیده ی شایع در این باره که خلافکاران جنسی نسبت به سایر تبهکاران احتمال بیشتری دارد که مرتکب جرائم جدیدی شوند کمک می کند. این فرضی است که البته توسط هیچ مشاهده ای مورد تایید قرار نمی گیرد. دفتر آمار قضایی در گزارشی از سال1983 نشان می دهد که 52 در صد از تجاوزکاران جنسی و 48 درصد از سایر خلافکاران جنسی به اتهام ارتکاب جدیدی ظرف سه سال بعدی دستگیر شده اند، ان هم در مقایسه با نرخ 60 درصدی تمامی مجرمین خشونت طلب (که ظرف سه سال بعدی به اتهام جرمی دستکیر شده اند). نرخ اعتیاد به ارتکاب جرم برای خلافکاران غیر خشونت طلب حتا از این هم بالاتر بوده است. برای مثال برای دزدانی که از منازل سرقت می کردند 70 درصد و سارقین اتوموبیل 78 درصد.

این ارقام حکایت از آن دارند که پدوفیل ها در برابر امیال درونی خود مقاومت بیشتری به خرج می دهند تا مثلاً سارقین اتوموبیل. در هر حال غیر ممکن است که به طور تجربی محقق گردانیم که آیا در مقابل یک میل درونی می توان مقاومت کرد. فقط می توانیم بگوئیم که آیا از میل درونی عملاً جلوگیری شده است. اما به هر رو اهمیتی هم ندارد، زیرا هدف چنین ادعای شبه پزشکی معاف کردن فاعل از مسئولیت اخلاقی و قانونی خود است.

مقامات رسمی کلیسای کاتولیک این تطهیر مبتنی بر روان پزشکی را برای اجتناب از پرداختن قاطعانه به وضعیت کشیش هایی که در سوء استفاده ی جنسی مقصر شناخته شده اند غنیمت می شمرند. آنها هنگامی که یک کشیش متهم به سوء استفاده ی جنسی از کودکان می گردد چه می کنند؟ آنها او را به یک بیمارستان صاحب نام روان پزشکی می فرستند ـ بیمارستان روانی جان هاپکینز در بالتیمور، موسسه ی لیوینگ در هارتفورد یا بنیاد منینگر در توپکا ـ جهت آن که « معالجه » شود. بیمارستان روانی مکان امن و مطمئنی برای کشیشی است که دارای سوء رفتار جنسی می باشد، جایی که او می تواند در آن دور از چشم مردم بماند، تا زمانی که بی سر و صدا در جای دیگری سوء استفاده گری اش را ادامه دهد. فرد برلین ادعا می کند چنین کشیش هایی پس از آن که از بیمارستان مرخص می شوند از نزدیک مورد مراقبت قرار می گیرند. اما کشیشی که مرتکب سوء استفاده جنسی می شود یک مجرم است که باید به زندان افکنده شود و نه یک بیمار که باید توسط روان پزشک ها به هزینه ی کلیسا زیر نظر گرفته شود.

 

عشق یونانی

رابطه ی جنسی با افراد صغیر همیشه به عنوان یک بیماری محسوب نمی گردید. در یونان باستان روابط جنسی میان مردان و پسران بخشی عادی از زندگی روزانه بوده است. چنین روابط جنسی را pederasty یا لواط می نامیدند که نوعاً میان مردانی بین سن 20 تا 30 و پسرانی میان سن 12 تا 17 روی می داد. مردی به دنبال پسری می افتاد و او خود را به او در شکل یک شریک جنسی عرضه می نمود. در اینجا مرد نقش یک استاد و مربی را برای شاگرد خود بازی می کرد. با ظهور موهای شرمگاهی زمخت به طور معمول در سن 18 سالگی مرد جوان پسری را پیدا می کرد که نقش مربی او را بازی کرده و از طریق او ارضائ جنسی می گردید. روابط حنسی میان مردان و کودکان در عشق یونانی وجود نداشت. دین یهود و مسیحیت روابط جنسی میان همجنس ها را عملی غیرطبیعی تعریف نموده و این عمل را به عنوان غیر اخلاقی و گناه آلود محکوم کردند. سپس هنگامی که قوانین جزا جای قوانین دینی را گرفت یا به تکمیل آنها پرداخت روابط جنسی میان همحنس ها به عنوان بزه تعریف و معین گردید. چنین دریافتی تا زمان ظهور سکولاریسم و علم پزشکی بر افکار عمومی حاکم بود.

اولین شخصی که تعریف و تحدید جدیدی برای « لواط » پیشنهاد نمود و باعث گردید که در قرن هژدهم اصطلاح امروزی همجنس خواهی (homosexuality) متداول گردد پزشک فرانسوی Ambroise Tardieu بود (1879 ـ 1818) . وی بررسی و مطالعه ای در پزشکی قانونی منتشر نمود که هدف آن مساعدت به   دادگاه ها در مواردی بود که موضوع محاکمه به لواط می پرداخت. تاردیو معتقد بود که آلت های تناسلی همجنس خواهان فعال به لحاظ کالبد شناختی از همجنس خواهان منفعل و مردان « معمولی » متفاوت است. وی همچنین مدعی بود که مقعد همجنس خواهان منفعل به لحاظ کالبد شناختی از همجنس خواهان فعال و مردهای معمولی متفاوت است و این که پزشک ها می توانند افراد را مورد معاینه قرار داده و از طریق   مشاهده ی این نشانه ها تشخیص دهند.  

سپس کارل فریدریش اتو وستفال (1890 ـ 1833) عصب شناسی مشهور از آلمان همجنس خواهی را از یک بیماری که توسط معاینه ی بدن سوژه قابل تشخیص بود به یک بیماری روانی تبدیل نمود که به کمک معاینه ی ذهن سوژه تشخیص داده می شد. وستفال لواط را به « وارونگی جنسی » (به آلمانی « احساس جنسی متضاد») تغییر نام داد، واژه ای که به طور گسترده تا میان قرن 20 استفاده می شد. بنابراین، این شخص وستفال بود که ایده ی نادرستی را عمومیت بخشید که هنوز هم بسیاری از مردم به آن باور دارند مبنی بر این که همجنس خواهی مردان زنانه است، در حالی که همجنس خواهی زنان مردانه. وی بر این نظر بود که چون وارونگی جنسی یک بیماری است باید توسط پزشک ها معالجه شود و نه این که توسط قانون مجازات گردد.

 

بازگشت به آتن

خلق بیماری ها توسط جعل واژه های شبه پزشکی تا سطح هنر توسط بارون ریچارد فن کرافت ـ ابینگ (1902 ـ 1840) به راه افتاد. وی پروفسوری آلمانی الااصل در وران پزشکی در دانشگاه های استراسبورگ، گراتس و وین بود. در اثری با نام « جامعه ستیزی جنسی » (1886) که باعث شهرت وی گشت، کرافت ـ ابینگ آمرانه گناهان و بزه های جنسی را به « انحرافات جنسی » تغییر نام داد و آنها را به عنوان « روان نژندی مغزی » اعلام نمود. حقوق دانان، سیاستمداران و عموم مردم این تغییر شکل ظاهری را به عنوان پیشرفت علمی مورد استقبال قرار دادند، به جای آن که آن را به عنوان جنون خود بزرگ بینی پزشکی که بر مبنایی نه بیشتر از دستکاری در زبان مبتنی بود رد کنند. جنسیت شناسی یا سکسولوژی به بخشی لاینفک از پزشکی و به علمی جدید در وران پزشکی تبدیل گردید. 

ما اکنون از زمان کرافت فاصله ی زیادی را پشت سر گذارده ایم. در جولای 1998 بروس ریند (Bruce Rind) روان شناسی از دانشگاه تمپل و دونفر از همکارانش تحقیقات خود را در باره ی پدوفیلی (گرایش جنسی به کودکان) در Psychological Bulletin  منتشر کردند. این نشریه ای است متعلق به انجمن روان پزشکی آمریکا (American Psychological Association) . نویسندگان آن مقاله چنین نتیجه گیری می کنند که اثرات زیان بار بر یک کودک در روابط جنسی با یک فرد بالغ « نه در همه جا نافذ است و نه نوعاً شدید ». آنها توصیه می کنند که « چنانچه در این قبیل تجربه ها کودک واکنش مثبتی نشان دهد» ، باید این رابطه را « رابطه ی جنسی بالغ ـ کودک » نامید و نه « سوء استفاده ی جنسی». تعجبی هم ندارد که متعاقب آن مخالفت های شدیدی ایجاد گردید که به عکس العمل و پوزش آنها منجر شد. ریموند فولر مدیر اجرایی انجمن نامبرده اذعان نمود که سردبیر می بایست « آن مقاله را بر اساس امکان بالقوه اش در گمراه کردن جریان سیاست های عمومی ارزیابی می کرد اما در آن ناکام ماند ». 

ظاهراً هیچکس توجه نکرد که مطابق با طبع چهارم کتابی از انجمن روان پزشکی آمریکا با عنوان « راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی » (منتشره در 1994) شخص فقط هنگامی ملاک پدوفیلی را برآورده می کند که « خیال پردازی ها، کشش های جنسی یا رفتارهای جنسی او باعث ایجاد رنج و اندوهی در خود شخص گردد که از نظر بالینی معنی دار باشد یا موجب آسیب در عرصه های اجتماعی، شغلی یا سایر حوزه های کارکردی  شود ». به طور خلاصه پدوفیلی فقط هنگامی بیماری روانی است که فاعل توسط عملش اندوه گین شود. علاوه بر آن روان پزشک ها همجنس خواهی را هنگامی به عنوان یک بیماری طبقه بندی می کنند که فرد از جهت گیری جنسی اش ناخرسند باشد (ego – dystonic homosexuality) . اما اگر او از آن راضی باشد (ego – syntonic homosexuality) آن عمل را به عنوان بیماری شناسائی نمی کنند. انجمن روان پزشکی آمریکا که در تنگنا قرار گرفته بود بعداً از ادعای خود کوتاه آمد. آن انجمن در یکی از مقاله هایش منتشره به سال 2000 شرط « رنج و اندوه معنی دار یا آسیب از نظر بالینی » را از ملاک های لازم برای تشخیص پدوفیلی حذف کرد.    

اما متخصصین در سلامت روانی تنها « ترقی خواهان » مشتاقی نیستند که خواهان قانونی کردن روابط جنسی میان کودک و افراد بالغ از طریق توصیف مخالفت با آن به عنوان نوعی تعصب جنسی از مدافتاده هستند. هریس میرکین (Harris Mirkin) پروفسور در علوم سیاسی از دانشگاه میسوری ـ کانزاس سیتی در مقاله ای به سال 1999 اظهار می کند که: « کودکان آخرین دژ مستحکم اخلاقیات جنسی قدیم » هستند. وی در مقاله ی خلاصه شده ای در نیویورک تایمز ادعا می کند که « تصور از کودک معصوم یک سازه ی اجتماعی بود، یعنی تمامی روابط جنسی میان ـ نسلی نباید به درون توده ای زشت حمع می شد و این که وحشت از پدوفیلی با الگویی از واکنش عمومی نسبت به امیال جنسی مونث و همجنس خواهی سازگار می شد، آن دو چیزی که زمانی به عنوان چیزهای غیر عادی تلقی می شدند ». میرکین به رسم و روال های گذشته مانند لواط در یونان استناد می کند. او می نویسد: « با وجودیکه آمریکایی ها روابط جنسی  میان ـ نسلی را به عنوان عملی بسیار زشت تلقی می کنند، اما این عمل در بسیاری از فرهنگ ها و دوره های تاریخی مجاز بوده و یا حتا اجباری ». او به نشریه ی تایمز می گوید: « تصور نمی کنم که این آن چیزی باشد که باید از آن به وحشت افتیم . . . در 1900 هرکس تصور می کرد که خودارضایی دارای پیامدهای بدنی خطرناکی است. اما تصور چنین چیزی باعث نشد که این پندار درست از آب درآید ».

این قیاس به طرز ویرانگری معیوب است. افعال شهوت انگیز خودی (خودارضایی) از بنیاد با افعال شهوت انگیز توسط غیر خود متفاوت است. خودارضایی عملی است که کودک برای خودش انجام می دهد و یکی از نیازهای زیستی خود را ارضاء می کند. در چنین مفهومی خود ارضایی مشابه است با ادارار کردن یا اجابت مزاج. به همین خاطر است که چرا خودارضایی را یک « رابطه ی جنسی » نمی گوییم، واژه ای که متضمن شرکت دو نفر (یا بیشتر از دو نفر) است، و یکی از آنها امکان دارد که یک شرکت کننده ی غیرداوطلب باشد. خودارضایی (درخلوت) عملی است که اخلاق در آن نقشی بازی نمی کند، یا به سخن دقیق تر این عملی است که خارج از محدوده ی ملاحظه های اخلاقی قرار دارد. برخلاف آن هر رابطه ی جنسی ذاتاً عملی اخلاقی است. ملاحظه های پزشکی (یا شبیه پزشکی و شبه روان پزشکی) نباید نقشی در قضاوت های ما در باره ی چنین اعمالی بازی کنند. فرد مذهبی و روشن اندیش شاید روابط جنسی همجنس خواهانه را به عنوان عملی بد به شمار آورد. فردی روشن به لحاظ مسائل روانی شاید هرگونه روابط جنسی را که با رضایت طرفین انجام می گیرد عملی خوب تصور کند. جامعه باید تصمیم بگیرد که کدام عمل جنسی مجاز است، و افراد باید تصمیم بگیرند که کدام اعمال جنسی را آنها مطرود می دارند، کدام ها را به دیده ی اغماض می نگرند یا   می خواهند که در کدامشان شخصاً شرکت جویند.

 

رویه ی قانونی

قانون جزا رابطه ی جنسی میان افراد بالغ و صغیر را به عنوان یک جرم تعریف و معین کرده است. لیکن قانون یک ابزار کند است. یک پسر 18 ساله که با یک دختر 17 ساله رابطه ی جنسی توافقی برقرار می کند به معنای حقوقی کلمه مرتکب عملی مجرمانه شده است که اصطلاحاً به آن هتک ناموس صغیر (statutotry rape) می گویند، حتا چنانچه آن مرد فقط یک روز از آن دختر مسن تر باشد. البته چنین « جرائمی » به طور معمول تحت پیگرد قانونی قرار نمی گیرد.

اما ارتباط جنسی میان یک کشیش و یک پسر 10 ساله خود موضوع دیگری است. و اینجاست که در رابطه قرار دادن رفتار ناخواسته یا ممنوع شده با علم پزشکی جلوی درک ما را می گیرد. برای تحت تاثیر قرار دادن عوام، پزشک ها سالهای بسیار پیش از این، از واژه های یونانی و لاتین برای توصیف بیماری ها استفاده    می کردند. برای مثال آنها التهاب ریه را pneumonia و نارسایی کلیه ها را uremia می گفتند. نتیجه آن که اکنون مردم تصور می کنند که هرکلمه ی یونانی ـ لاتینی که با ia ختم می شود ـ و یا با philia  یا phobia ـ یک بیماری واقعی است. این ساده دلی چنانچه نتیجه ی آن مصیبت بار نمی بود موردی بامزه و مضحک  بود. Bibliophilia به معنای علاقه ی بیش از حد به کتاب است. معنای آن، دزدیدن کتاب از کتابخانه ها نیست. Pedophilia نیز به معنای علاقه ی مفرط (جنسی) به کودکان است. اما معنای آن داشتن رابطه ی جنسی با آنها نیست، با و وجودیکه آنچه مردم معمولاً به هنگام استفاده از این واژه در ذهن خود دارند حاکی از این است. از آنجا که کودکان به لحاظ قانونی نمی توانند نسبت به هرچیزی رضایت دهند، یک فرد بالغ که یک کودک را به عنوان هدف جنسی خود مورد استفاده قرار می دهد در عملی غیر قانونی شرکت جسته است. چنین عملی از این نظر خلاف قانون است که مستلزم استفاده از اجبار و اعمال زور بدنی است، و یا استفاده از تهدید به آن یا (آنچه به پیامد مشابهی در روابط میان یک فرد بالغ و یک کودک می رسد) سوء استفاده از جایگاه فرد بالغ به عنوان مرجعی قابل اطمینان. در قضاوت برای مجاز بودن چنین عملی، نتیجه ی نهایی آن ـ چه برای کودک سودمند باشد یا مضر ـ اصولاً مسئله ای است که دیگر به اصل موضوع مربوط نمی باشد. 

گفتن این که کشیشی که یک کودک را برای لذت جنسی خودش مورد بهره برداری قرار می دهد ـ یعنی همان کودکی که مواظبت و نگهداری از او به آن کشیش واگذار شده است ـ به بیماری پدوفیلی مبتلا است حکایت از آن دارد که در یک جای این عمل جنسی نقصی وجود دارد. درست مانند آن است که وقتی گفته می شود که آن کشیش دچار کم خونی وخیم است، این سخن از آن حکایت دارد که در خصوص سیستم خون سازی او اشکالی وجود دارد. اگر این مقایسه درست باشد، این دیگر مشکل کشیش است نه مشکل ما. مشکل ما این است که در او به عنوان یک عامل اخلاقی نقصی وجود دارد. او باید توجه خود را به جنبه ی غیر اخلاقی عملش متمرکز کند و تمایلات جنسی اش را به فراموشی بسپرد.

کشیشی که با یک کودک رابطه ی جنسی برقرار کرده مرتکب یک خطای بزرگ اخلاقی شده و قانون جزا را زیر پا گذاشته است. رفتار او قبل از آن که بازداشت شود به نحوی نبوده که بتوان گفت این شخص بیمار است، و ما نیز نباید پس از دستگیری با او به مانند یک بیمار برخورد کنیم.    

 

 

ـــــــــــــــــــــــــ

Sins of the Fathers, by Thomas Szasz. Reason.com , August 2002

نظرات 2 + ارسال نظر
الناز جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام دوست عزیز . وقت به خیر.

از وبلاگ خیلی خوبتون تشکر می کنم.. من هم برای اینکه سهم کوچکی در قدرتمند کردن و زیباتر شدن وبلاگ شما داشته باشم به شما توصیه می کنم سرچ باکس این موتور جستجوگر قدرتمند را که قادر به جستجو به همه زبانها است به سایت خود اضافه کنید. خیلی سرچ باکس هاش خوشکله . راهنمای کامل هم به زبان فارسی داره. نمونه و کد این سرچ باکس را می توانید در سایت اصلی موتور جستجوگر ببینید. در صفحه دریافت کد می توانید بر روی Persian Help کلیک کنید و راهنمای فارسی آنرا ببینید.

http://www.glseek.com/meta_search_box.html صفحه در یافت کد

http://www.glseek.com/fa-searchbox.html صفحه راهنمای فارسی

http://www.glseek.com صفحه اصلی موتور جستجوگر

وحید شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:09 ب.ظ http://cdonline.info/webmasters

سلام دوست عزیز خرسندم به اطلاع برسانم سیستم کلیکی شرکت ما راه اندازی شد

در همین ابتدای کار 3 وب سایت بزرگ ایرانی همکاری خود را با ما اغاز کردند

1.www.cmesle.com

مرجع دانلود فیلم و بازی

2.www.pclord.ir

مرجع دانلود اهنگ عاشقانه

3.www.dir-link.com
بزرگترین وب دایرکتوری وب سایت ها

شما نیز با پیوستن به جمع ما کسب درامد کنید

در صورت داشتن هر گونه سوال با ای دی زیر تماس بگیرید

info_cdonline

ادرس سیستم کلیکی ما

www.cdonline.info/webmasters

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.