یان دری
برگردان علی محمد طباطبایی
افرادی که در دوران کودکی و نوجوانی در آزمون های هوش موفق به دریافت نتایج بالاتری می شوند به طور معمول عمر طولانی تری خواهند داشت. این نتیجه ای است که در چندین کشور، از جمله استرالیا، دانمارک، انگلستان، اسکاتلند، سوئد و ایالات متحده به دست آمده است. در واقع چنین نتیجه ای در میان هر جمعیتی از انسان ها که مورد مطالعه قرار گرفته اند به دست آمده است.
می توان ادعا نمود که هوش انسان خود مانع مهمی برای کاهش عوامل خطر ساز مهمی از قبیل فشار خون بالا، وزن اضافی داشتن، بالا بودن میزان قند و کلسترول خون است و به این ترتیب از میزان مرگ و میر می کاهد. تاثیر هوش بر سلامتی همانقدر مهم و معنی دار است که سیگار کشیدن.
تفاوت در هوش انسانها دارای علل محیطی و ژنتیکی است. نمره ی هوشی که در دوره کودکی یک انسان به دست می آید تا اندازه ای بازتاب آن ردپاهایی است که محیط بر مغز و بخش های دیگر بدن این فرد تا این زمان از خود به جای گذاشته است. برای مثال نوزدانی که وزن آنها به هنگام تولد کمتر است در زندگی بزرگسالی خود احتمال بیشتری دارد که به انواع بیماری های مزمن دچار شوند. آنها به طور متوسط از هوش کمتری نیز برخوردارند. با این وجود در آزمون های به عمل آمده هنوز هم روشن نشده است که آیا وزن کم به هنگام تولد به سهم خود تاثیری بر رابطه میان هوش و میزان مرگ و میر دارد یا نه.
از طرف دیگر شغل والدین نیز بر هوش آنها و احتمالات بعدی در مبتلا شده به انواع بیماری ها تاثیر دارد: کودکانی از خانواده های مرفه تر احتمال آن که هوش و سلامتی بالاتری داشته باشند بیشتر است. هرچند شواهد قابل قبولی مبنی بر این که گذشته والدین بر رابطه میان هوش بالاتر و زندگی طولانی تر فرزندان موثر واقع شده باشد به دست نیامده است.
لیکن این ایده ی « یکپارچگی دستگاه » تا اندازه ای مبهم است و برای سنجش دشوار. بهترین کاری که تا امروز از دست ما ساخته بود بررسی این مسئله بود که ببینیم آیا سرعت واکنش انسان ها با هوش و میزان مرگ و میر آنها رابطه دارد یا خیر. پاسخ مثبت بود. در آزمونهای سرعت واکنش در انسان ها به فکر کردن زیاد آنها احتیاجی نیست و فقط از آنها خواسته می شود که به سریع ترین نحو به محرک های ساده ای عکس العمل نشان دهند. آنهایی که با سرعت بیشتری واکنش نشان می دهند همان افرادی هستند که به طور نسبی امتیاز هوش بالاتری نیز به دست می آورند و عمر طولانی تری هم دارند. هرچند برای آن که بتوانیم ایده ی یکپارچگی اندام های بدن را مورد آزمون قرار دهیم باید شیوه های بهتری برای سنجش آن پیدا کنیم.
یک توضیح احتمالی دیگر می تواند این باشد که وظیفه ی هوش را تصمیم گیری صحیح و مناسب ارزیابی کنیم. ما در هر روز از زندگی خود تصمیم هایی در باره سلامتی خود اتخاذ می کنیم: چه چیز، چه اندازه و چه هنگام غذا بخوریم، به چه مدت ورزش کنیم، چنانچه بیمار شویم چگونه از خود مراقبت کنیم و از این قبیل.
از این رو علت آن که هوش و مرگ با هم مرتبط هستند می تواند این باشد که انسان هایی با هوش بالاتر در دوران کودکی خود تصمیم های بهتری در باره سلامتی خود می گیرند و رفتار سالم تری هم دارند. هنگامی که سن آنها بالاتر می رود روش تغذیه ی بهتری دارند، بیشتر ورزش می کنند، وزن کمتری دارند، کمتر مشروب می خورند و از این قبیل.
تا به اینجا که همه چیز به نظر درست می آید. با این وجود داستان ما به سرانجام خود نرسیده است. هنوز هم تحقیقاتی به انجام نرسیده است که از طریق آنها نتایجی از آزمون هوش دوره کودکی، داده های بعدی به دست آمده و کافی از رفتار سالم آنها در دوره ی بزرگ سالی و داده های بلند مدت بعدی از علت های مرگ آنها به دست آمده باشد. و فقط یک چنین تحقیقاتی می تواند برای ما فاش سازد که آیا این همان رفتار سالم و مبتنی بر سلامتی است که رابطه میان هوش و مرگ را توضیح می دهد.
نوع چهارمی از توضیح می تواند این باشد که افرادی با هوش بالاتر در دوران کودکی خود گرایش بیشتری به شرکت در دوره های آموزشی بهتر و بالاتر دارند، به کارهایی با تخصص بالاتری می پردازند، درآمد بیشتری به دست می آورند و در نواحی ثروتمند تری زندگی می کنند. این متغیرها با زندگی طولانی تر نیز پیوند دارند. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت: هوش بالاتر می تواند وضعیتی را بوجود آورد که انسان هایی که از آن [هوش بالاتر] برخوردارند در نواحی زندگی کنند که هم ایمن تر است و هم دارای محیط سالم تر.
البته در برخی از بررسی های به عمل آمده به نظر می رسد که طبقه اجتماعی در دوران بزرگسالی به مقدار بسیاری می تواند توضیحی برای رابطه میان هوش و مرگ باشد. فقط مشکل اینجاست که این « توضیح » جنبه آماری دارد. ما هنوز هم یقین نداریم که مثلاً آموزش یا شغل توضیحی برای تاثیر هوش بر سلامتی است و یا این که آیا این دو در نهایت ـ و فقط ـ اقدامات نیابتی هوش انسان اند [یا به عبارتی موضوع بر سر تاثیرات غیر مستقیم هوش است].
محققین همچنین برای یافتن نشانه هایی از پیوند میان هوش و میزان مرگ، انواع مشخصی از مرگ در انسان ها را مورد بررسی قرار داده اند. نتیجه های به دست آمده بسیار جالب توجه است. هوش کم در دوره نخستین زندگی با احتمال بالاتری از مرگ، مثلا به علت بیماری های گردش خون، حوادث گوناگون، خودکشی و دگرکشی همراه است. در مورد سرطان نشانه های مثبت رابطه بسیار اندک بود. به هنگام بررسی این یافته ها ما پی بردیم که هرنوع از رابطه نیازمند توضیحی از نوع خود است.
در نهایت این که می دانیم هوش و انتظار طول عمر ما هم تحت تاثیر محیط و هم ژنها قرار می گیرد. طرح های تحقیقاتی مطالعاتی با دوقلو ها در اختیار است که به کمک آنها می توان پی برد تا چه درجه ای هوش و میزان مرگ و میر با یکدیگر ارتباط دارند، زیرا دوقلو ها دارای ژنهای مشابهی بوده و در محیط یکسانی زندگی می کنند.
یکی از آگاهی بخش ترین آزمایشاتی که می توانیم در اپیدمولوژی شناختاری مورد استفاده قرار دهیم در اختیار داشتن گروه بزرگی از دوقلوهایی است که در باره ی زندگی دوران کودکی آنها آزمون های هوش به انجام رسیده باشد. این گروه آزمایشی از دوقلو ها باید برای مدت طولانی زیر نظر محققین قرار گیرند تا در نهایت در باره ی علت مرگ آنها نیز اطلاعات کافی به دست آید. تاکنون هنوز هم موفق به یافتن گروهی از دوقلو ها که به اندازه کافی بزرگ باشد و چنین داده هایی در باره ی آنها در اختیار باشد نشده ایم. می توان گفت که یافتن چنین گروهی در حال حاضر از الویت برخوردار است.
نهایی ترین هدف این تحقیقات یافتن پاسخ این پرسش است که افراد باهوش چه دارند و چه می کنند که باعث می شود عمر طولانی تری داشته باشند. همین که به چنین شناختی نائل شویم، در موقعیتی قرار خواهیم داشت که این شناخت ها را برای رسیدن به بهترین حد ممکن از سلامتی برای تمامی انسان ها گسترش داده و مورد استفاده آنها قرار دهیم.
یان دری پروفسور روان شناسی در مرکز تحقیقاتی دوره ی پیری و اپیدمولوژی شناختی در موسسه تحقیقاتی روان شناسی در دانشگاه ادین بورو است.
Why Do Smart People Live Longer?
by Ian Deary
project-syndicate.org