ادراک شباهت سیماشناختی در زندگی و هنر
ای.اچ. گمبریچ
بخش پنجم
برگردان علی محمد طباطبایی
ما اکنون به قلمروی کاریکاتور نزدیک میشویم، یا به آن سرزمین مرزی مابین کاریکاتور و نقاشی چهره که با تصویر شخصیت های به اسلوب درآمده اشغال شده است، و آنهم توسط تمامی آن بازیگرانی که بر صحنه های عمومی نقاب های خود را برای مقاصدی خاص به چهره زده اند. فقط کافی است که به کاکل روی پیشانی ناپلئون با آن حالت خاص ایستادنش که یک دست را در جلیقه مخفی میکرد بیندیشیم، حالتی که ظاهراً هنرپیشه ای به نام تالما به او پیشنهاد کرده بود. برای تمام کسانی که تقلید شخصیتهای بزرگ را در میآورند و برای کاریکاتوریست ها که در جستجوی یک قاعده ی کلی برای آرمان ناپلئونی هستند این [نقاب] همواره یک نعمت غیرمترقبه باقی ماند ـ همچون سایر ترفندهائی که توسط ناپلئون های کم اهمیت تر اتخاد گردید و ما باید تحمل میکردیم.
ابداً اهمیت ندارد که آن ویژگی متمایز کننده چقدر جزئی باشد، آنهم به شرط آنکه به طور پیوسته قابل تشخیص باقی بماند. اعجوبه ی مالی هیتلر، آقای هالمار شاخت ظاهراً عادت داشت پیراهنی با یقه ی آهارزده ی بلند به تن کند. یقه به تنهائی و به نحوی تیپ اجتماعی آدم پرویسی جدی و سختگیر را هشدار میداد که با محافل اجرائی سطح بالا رفت و آمد میکند. جالب توجه بود اگر می توانستیم ببینیم که یقه ی پیراهن آقای شاخت در مقایسه با اندازه ی متوسط یقه ی همقطارهایش چقدر بلند تر است. در هر حال انحراف [ازاندازه ی اصلی] در خاطره ها نقش بست و به مرور یقه توانست جای تصویر آن مرد را بگیرد. نقاب چهره را درون خود فرو برد.
تصاویر 10 و 11: سمت چپ، طراحی آقای شاخت توسط » کوبه «، از روزنامه ی
Der Montag Morgen به تاریخ 10 مارچ 1924، سمت راست کاریکاتور آقای شاخت،
در8 Uhr Abendblatt ، برلین 13 ژانویه ی 1932، عنوان کاریکاتور: توجه!
یک یقه بلند دوباره سروکله اش پیدا شد!
اگر این مثالها چیزی را به ما نشان داده اند، آن این است که ما معمولاً قبل از آنکه چهره را متوجه شویم نقاب را در می یابیم. نقاب مظهری است از ویژگی های ابتدائی، انحراف از هنجاری که یک شخص را از دیگران متمایز میسازد. هر انحرافی از این نوع، که توجه ما را به سوی خود جلب میکند، می تواند به ما به عنوان یک برچسب برای بازشناختن [چیزی] یاری رساند و وعده دهد که ما را از تلاش و زحمت بیشتر برای بررسی های موشکافانه بینیاز سازد، زیرا در واقع ما برای ادراک شباهت ها نیست که برنامه ریزی شدهایم، بلکــه برای توجه کردن به عدم شـباهت هاست ـ برای عدول از هنجاری که به آسانی قابل رویت است و در ذهن نقش میبندد. این سازوکار تا زمانی که در محیطی آشنا فعالیت داریم برایمان سودمند است و باید جزئی ترین اما مهمترین تفاوتهایی که یک فرد را از سایر افراد متمایز میسازد مورد توجه ما قرار دهد. اما همینکه یک ویژگی شاخص و غیر منتظره خود را تحمیل کند، سازوکار به احتمال زیاد دچار اختلال شده و مسدود میگردد. مشهور است که در نظر اروپائی ها همه ی چینی ها شبیه یکدیگراند و البته بالعکس. حتی اگر این عقیده کاملاً هم صحت نداشته باشد، اما به ویژگی بسیار مهمی از ادراک ما اشاره میکند. میتوان این اثر را در عمل با آن چیزی مقایسه کرد که در روان شناسی ادراک به « اثر استتاری » معروف گشته است یعنی هنگامی که احساسی شدید، ادراک را در آستانه های پائین تر مانع میشود. نوری قوی و خیره کننده باعث میشود که تنوع جزئی رنگهای ضعیف در اطرافش پوشانده شود، به همان نحوی که آهنگی بلند تغییر پرده های بعدی را پنهان میکند. چنین ویژگی های نامانوس [وغیرعادی] مانند » چشمِ بادامی « در وحله ی اول معمولاً توجه ما را به خود جلب میکنند و برایمان دشوار میسازند تا به نوسانات جزئی دقت کنیم. نه فقط تمامی چینی ها به نظر ما شبیه یکدیگراند که تمامی مردانی که با کلاه گیسِ یک شکل آرایش شده اند، مانند اعضای کلوب کیت کات از قرن هژدهم که تابلوهایشان را میتوان در گالری ملی نقاشی در لندن مشاهده کرد.
تصاویر 12 و 13: سمت راست، سیر ساموئل گارت، نقاشی از جی. کنلر، گالری ملی نقاشی
چهره، لندن، سمت چپ، جان سامرز، اثر ج. کنلر، گالری ملی نقاشی چهره، لندن
ادامه دارد . . .
... گذشت تا شب عملیات هنگام غروب قدری از وضعیت عملیات را برایم گفت بعد آخرین عکس ها را با من گرفت و رفت،ساعتی قبل از عملیات یادداشت کوچکی نوشتم و در آن از ابوالحسن خواستم در صورت شهادت مرا نیز شفاعت کند،چرا که میدانستم با دیدن او زبانم در کام نخواهد چرخید....
ادامه در وبلاگ سرافرازان
*********************************************
آغاز امامت امام زمان بر عموم شیعیان جهان مبارک باد
امیدوارم که همواره موفق و سربلند باشید
منتظر قدوم سبزتان هستم
*********************************************
الهی شهید شی