باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

1968 در اروپای دیگر

جان اسکورزینسکی

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

در پاریس، برلن غربی، لندن و رم ویژگی بهار 1968 تظاهرات دانشجویی بر علیه جنگ ویتنام بود. در ورشو نیز دانشجویان دست به تظاهرات زدند، اما اهداف آنها همان نیت همانندهای خود در غرب نبود. لهستانی های جوان به خیابان های ورشو نریختند تا شعار « هو، هو، هوشی مین » را در همبستگی با ویتکنگ ها سردهند، بلکه قصد آنها دفاع از آزادی و فرهنگ کشور خود در برابر یک حکومت سرکوبگر کمونیستی بود.

لهستانی های جوان به جای استفاده از نام « هو » در شعارهای خود، در کنار تندیس یاد بود آدام میچکیویتس دسته های گل قرار دادند، شاعری از قرن نوزده که درامی از او به نام « شب نیاکان » که در ستایش از مبارزه برای آزادی نوشته شده بود در آن زمان به عنوان اثری مخرب و ضد شوروی تشخیص داده شده و اجرای آن در تئاتر ملی ورشو به دستور دولت متوقف گردید. 

این ها فقط چند تایی از تفاوت هایی بود که در آن بهار شورشی میان دانشجویان غربی و اروپای شرقی در 40 سال پیش از این وجود داشت. اما علی رغم این که هر دو شورش توسط نسل مشابهی از جوانان در دو سوی پرده آهنین به انجام رسید و شکل های مشابهی از تظاهرات و تحصن های خیابانی را به خود پذیرفت، لیکن تفاوت ها میان آنها از شباهت هایشان به مراتب بیشتر بود.

این البته شرایط و موقعیت ها بودند که باعث این تفاوت ها شدند. نقطه عزیمت و وضعیت موجود که دانشجویان غربی در آن قرار داشتند، آزادی بیان و آزادی اجتماعات، پلورالیسم ایدئولوژیک و یک نظام سیاسی دموکراتیک بود، تمامی آنچه برای همقطاران آنها در اروپای شرقی چنان اهداف بعید و دور از دسترس به نظر می رسید که تصور نمی شد هرگز بتوانند تحت شرایط موجود به آنها برسند.

دانشجویان غربی و آمریکایی که از زندگی مصرفی در نظام سرمایه داری ـ آنچه به تمامی گوشه و کنار جوامع آنها نفوذ کرده بود ـ ناخرسند بودند، نظام را از مواضع چپ افراطی مورد حمله قرار دادند. دانشجویان لهستانی، چکسلواکی و یوگوسلاو تظاهرات خود را متوجه دیکتاتوری کمونیستی کردند که در حال ربودن آزادی های اساسی مدنی از جوامع آنها بود. برای دانشجویان معترض غربی تهدید و خطر اصلی امپریالیسم غرب بود که به دلیل جنگ « کثیف » ویتنام سرزنش می شد. برای دانشجویان لهستانی و دیگر همقطاران آنها از اروپای شرقی تهدید اصلی امپریالیسم شوروی بود ـ خطری که به زودی با در هم شکستن بهار پراگ توسط برژنف خود را به روشنی نشان داد. در حالی که دانشجویان غربی خواهان یک انقلاب بودند، همتایان شرقی آنها ـ هرچند نه با گستاخی ـ فقط خواهان آن بودند که مقامات بالای کشور از قانون پیروی کنند.    

تظاهرکنندگان در خیابانهای ورشو فریاد می زدند « مطبوعات دروغ می گویند » و روزنامه هایی که زیر نظارت حکومت قرار داشتند را به آتش می کشیدند. برای رهبر حزب لهستان ولادیسلاو گومولادیسلاو گومولکا و دیگر کمونیست های بی شرم، مطبوعات آزاد چیزی بیشتر از انحرافات بوژوازی نبودند. درهمان بهار تظاهرکنندگان در پاریس اتوموبیل ها را در مخالفت با سبک زندگی بورژوازی به آتش می کشیدند.

 آنچه انسان می بیند معمولا به این بستگی دارد که در کجای جهان نشسته است. در حالی که دانشجویان در پاریس و برکلی به علوم دانشگاهی پشت کردند، هم سن و سال های آنها در ورشو و دیگر شهرهای لهستان دردفاع از نقش مرسوم دانشگاه و استقلال آن دست به تظاهرات زدند و توسط بسیاری از استادان خود مورد حمایت قرار گرفتند. برخلاف آنچه در غرب می گذشت مناقشه های میان نسلی در مسائل سال 68 لهستان نقشی نداشتند. نویسندگان و محققین دانشگاهی که توسط سانسور نمایشنامه ی میچکیویتس و فرهنگ ملی به خشم آمده بودند به تظاهرات جوانان پیوستند.

جنبش دانشجویی در لهستان طی نظاهرات در دانشگاه ورشو در 8 مارس 1968 ویژگی یک جنبش مردمی را به خود گرفت. دانشجویان در حمایت از دو نفر از همقطاران خود که به علت شرکت در تظاهراتی در برابر تئاتر ملی اخراج شده بودند به همدیگر دست اتحاد دادند. یکی از آن دو نفر آدام میشنیک بود که برای مدت ها به عنوان زندانی سیاسی در حبس بود و سپس به استراتژیست سیاسی نهضت همبستگی در دهه 1980 تبدیل گردید.

تظاهرات مسالمت آمیز با شدت و خشونت هرچه تمامتر توسط نیروهای پلیس و لباس شخصی های داوطلب حزبی از هم پاشیده شد. هرگز کمترین تلاشی برای گفتگو به انجام نرسید. با زیر پا گذاردن سنت بسیار دیرینه استقلال دانشگاه ها پلیس وارد محوطه دانشگاه شد، دانشجویان را مورد ضرب و جرح قرار داد و تعداد زیادی بازداشت شدند. درواکنش به این اقدامات موجی از تظاهرات در سراسر دانشگاه های تمامی کشور به راه افتاد که دربیشتر آنها نیز کارگران جوان شرکت می جستند.

دروغگویی درمطبوعات کمونیستی که معنای تظاهرات را وارونه جلوه می داد و حمله به رهبران دانشجویی آتش خشم مخالفین را مشتعل تر ساخت. حزب دوباره تبلیغات یهود ستیزانه را متداول کرده و تبار یهودی بعضی از رهبران دانشجویی را بهانه قرار داد.   

اقدامات خصومت انگیزی که به دنبال آمد تاییدی بر نهایت فقدان آزادی بیان در کشور بود. درخواست لغو سانسور یکی از اولین شعارهای سیاسی در ناآرامی های مارس 68 لهستان بود. درخواست برای آزادی اجتماعات و حق برگزاری آنها نیز به دنبال آمد.

اساساً تظاهرکنندگان درخواستی برای انتخابات آزاد مطرح نکردند. آنها از این جهت واقع بین بودند. آنچه آنها طالبش بودند درجه معینی از نظارت مدنی و مردمی بر مقامات بالای کشور بود، چه در بخش سیاسی و چه اقتصادی. یکی از شعار های آنها این گونه بود: « نان بدون آزادی بی معنا است ».

پس از 1968، تظاهرکنندگان دانشجو در کشورهای غربی به مرور وارد به تشکیلات سیاسی و روشنفکری کشورهای خود شدند، در حالی که مخالفین لهستانی در زندان و تبعید باقی ماندند. هزاران نفر از دانشگاه ها اخراج شده و برای 80 نفر از زندانیان محاکمه های سیاسی ترتیب داده شد. مقامات کشوری همچنین استادانی را که دانشجویان را حمایت کرده یا بر روی آنها تاثیر گذارده بودند اخراج کردند. تیره ترین واکنش رژیم یعنی یک تصفیه یهودستیزانه منجر به مهاجرت بیش از ده هزار انسان گردید، کسانی که بدون تردید از حق شهروندی خود محروم شده بودند.  

تظاهرات بهار 68 که بسیاری در غرب آنها را با علاقه به خاطر می آورند، به نتایج کاملاً متفاوتی رسید. افراط گرایی ضد سرمایه داری بسیاری از تظاهرکنندگان غربی را به سوی منتهاالیه چپ کشاند، دموکراسی لیبرال را غیر قابل طرح اعلام نموده و در بعضی موارد به تروریسم رسید.  تحول ایدئولوژیک دانشجویان لهستانی به مسیر متفاوتی رفت ـ از تلاش برای     « بهبود » سوسیالیسم به نام مارکسیسم « ناب » به سوی مخالفت ضد تمامیت خواهانه و ساختن یک جامعه مدنی آزاد حرکت کرد.   

به زندان افتادن و در زندان ماندن تحول رزمندگان مارس 68 را تکمیل نمود و آنها را از توهمات خود دور نمود. در دهه 1970 آنها بزرگترین مرکز مخالفت در « اردوگاه » سوسیالیستی را ایجاد کردند. نهضت همبستگی از دهه 1980 و سرنگونی مسالمت آمیز کمونیسم دردرجه اول حاصل کار و تلاش همین نسل بود. این تنها پایان مناسب برای مسیری بود که در 1968 آغاز گردید و زیر نام میشنیک به پیش رفت.

 

The Other Europa’s 1968 by Jan Skorzynski.

Project Syndicate 2008.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.