باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

1968، انقلابی که نبود

میشل روکار

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

می 1968 است. جهان با حالتی مات و مبهوت پی می برد که فرانسه دیوانه شده است. یک تظاهرات سرتاسری هرچیزی در کشور را به استثنای برق و مطبوعات در بر گرفته و کار عادی کشور را متوقف ساخته است.

هیچ کشور پیشرفته و توسعه یافته ای هرگز چنین وضعیتی را تجربه نکرده است. با این وجود این را نمی توان یک انقلاب دانست. خشونت زیادی دیده نشده و به تشکیلات دولتی حمله ای صورت نگرفته است. حدود چند هزار خودرو به آتش کشیده شدند، اما سه سال بعد پلیس که در نظر داشت حمایتی را که مردم به طور یکپارچه از این نهضت به عمل آورده اند ناچیز نشان دهد اعتراف نمود که بیشتر این آتش سوزی ها را خودش انجام داده است و نه تظاهرکنندگان. آنگاه پس از گذشت یک ماه همه چیز به حالت عادی باز گشت. لیکن قضیه از چه قرار بود؟

از پایان جنگ دوم جهانی 23 سال گذشته بود. مردم به خاطر می آوردند که بحران بزرگ اقتصادی 1929 که باعث بیکاری 20 میلیون انسان گردید هیتلر را به قدرت رساند. سرمایه داری به خاطر به راه افتادن این جنگ مورد سرزنش قرار گرفته بود.

در سالهای پس از جنگ دوم از آنجا که هرگونه تلاش برای وضعیتی که بتواند برای بار دیگر از پیش آمدن چنین رویداد ناگواری جلوگیری کند بسیار اهمیت داشت، یک موافقنامه نانوشته برای تنظیم سرمایه داری ساخته شد: ثبات اجتماعی از طریق همگانی سازی وترویج دولت رفاه اجتماعی، ثبات مالی از طریق سیاست های کینزی و ثبات اقتصادی از طریق به اجرا درآوردن حقوق های بالا در سرتاسر کشورهای غربی.

و تمامی آنها نشان دادند که به درستی کار می کنند. در بهار 1968 فرانسه مانند هر کشور توسعه یافته دیگری 23 سال از رشد اقتصادی سریع و منظم را در حدود 5/4 الی 5 درصد تجربه کرده بود. فرانسه که از آسیب های هرگونه بحران اقتصادی در امان مانده بود ـ که این نیز علت دیگری نداشت مگر به سرعقل آمدن سرمایه داری ـ از اشتغال کامل برخوردار بود. و این دوره ای شگفت انگیز می نمود. بازدارندگی هسته ای صلح جهانی را تضمین کرده بود. رشد اقتصادی هرگز تا به این اندازه سریع و آنهم طی دوره ای طولانی نبوده است. اشتغال کامل هرگز برای چنین مدتی حفظ نشده بود.  

شارل دوگل مدت ده سال بر فرانسه حکومت کرد. بزرگترین حزب فرانسه یعنی حزب کمونیست بر اپوزیسیون غلبه داشت. حزب سوسیالیست زمین گیر شده، از حرکت باز مانده و ناتوان شده بود. اپوزیسیون توان پیروزی را نداشت. هیچ چیز تغییر نمی کرد و به نظر می رسید که چیزی در این کشور آرام، جایی که پول بر آن حکومت می کند هرگز دچار دگرگونی نخواهد شد.

سرمایه داری به نظم و قاعده درآمده در همه جا یک پیروزی به حساب می آمد. به نظر می رسید که اقتصاد کشور در مسیری باثبات و رو به بالا در حرکت است و موفقیت را با حقوق ماهیانه ارزیابی می کردند. فیلسوفان و به ویژه هربرت مارکوزه این خریدنی شدن شیوه زندگی را به شدت نکوهش می کردند. مردم خسته شده بودند و می اندیشیدند که اگر قرار است پول به مهمترین منبع و مقیاس جهان تبدیل شود عمل بسیارغیر اخلاقی بوقوع پیوسته است. دانشجویان گاهی درکنار اتحادیه های کارگری بر علیه جامعه مصرفی تظاهرات می کردند.

چنین مباحثه هایی محوطه های دانشگاهی آمریکایی و فرانسوی را به جنب جوش درآورده بودند. در آغاز ماه می رویدادهایی در دانشگاه نانتر مشاهده می شد. دانشجویان سوربن که همقطاران خود از نانتر را حمایت می کردند دانشگاه قدیمی خود را به اشغال درآوردند.

در محوطه های دانشگاهی در آمریکا نیز تظاهراتی برگزار شد. در ماه جون، دانشجویان دانشگاه استکهلم را به اشغال خود درآوردند. در پائیز دردانشگاه های آلمان و ایتالیا نیز وقایعی روی داد. 1968 به یک واقعه جهانی تبدیل گردید که سوخت آن را تردید در میان جوانان دانشگاهی در باره ی جهانی که در حال ساخته شده بود فراهم می آورد.

در پاریس یک رئیس دانشگاه خسته و دست و پا چلفتی از پلیس درخواست کرد که تظاهرگنندگان را از سوربن بیرون اندازد. هنگامی که در قرن 13 پادشاه فرانسه سنگ بنای سوربن را گذاشت امتیازات ویژه ای به این دانشگاه اعطا نمود. از جمله آنها یکی هم این که برقراری نظم در این دانشگاه به عهده خود مسئولین دانشگاه گذارده شده بود. به این ترتیب پلیس اجازه ورود به آنجا را نداشت. فقط این گشتاپو بود که طی اشغال فرانسه توسط نازی ها این حکم را نغض نمود.

پیامدهای تصمیم رئیس دانشگاه بسیار عظیم بود. تمامی دانشجویان در پاریس و شهرستانها ـ در آن هنگام بیش از یک میلیون نفر ـ احساس کردند که به آنها اهانت شده است. بعضی از رهبران دانشجویی از دانشگاه نانتر نیز بازداشت شدند. تمامی دانشگاه های فرانسه برای دفاع از آنها دست به اعتصاب زدند. هیچ کس درک نمی کرد که چگونه دولت دست به چنین اشتباه بزرگی زده است. 

« محله ی لاتین » یا  Latin Quarter که منطقه ی دانشجویی پاریس بود، شاهد تظاهرات بسیاری بود و در گیری هایی با نیروهای پلیس اتفاق افتاد. لیکن هیچ چیز نمی تونست از گسترش آن جنبش جلوگیری کند. یک پیاده روی بسیار بزرگ نیز در حمایت از دانشجویان توسط اتحادیه های کارگزی به انجام رسید.

در 15 ماه می بدون هرگونه توصیه از بالا، بعضی از کارگران به طورخودجوش تصمیم به اعتصاب و اشغال محیط های کاری خود زدند ـ تاسیسات هوانوردی در Bouguenais و کارخانه رنو در Cleon. کمیته اعتصاب متشکل از کارگران جوان ـ که عضو اتحادیه نبودند ـ سلسله مراتب های موجود را به چالش گرفته و خواهان احترام و توجه به خود و « حق آزادی بیان » شدند، لیکن به هیچ وجه از حقوق و مزایای بیشتر و انجام مذاکرات با کارفرمایان سخنی نگفتند.

اتحادیه های کارگری سردرگم مانده بودند. یکی از آنها که بسیار نزدیک به حزب کمونیست فرانسه بود با شدت تمام به مبارزه با این جنبش برخاست. اتحادیه دیگری که قبلاً مسیحی بود اما در 1964 سکولار شده بود برعکس ایده های این نهضت را پذیرفت و اعتصاب ها ادامه پیدا کردند.

اما هنوز هیچ خشونتی دیده نمی شد. مردم فرانسه ابتدا از این جنبش شگفت زده شده و با آن احساس همدلی داشتند. مردم به یاری یکدیگر می شتافتند. آن ایام درواقع روزهای خجسته ای برای انواع سخنرانی ها بود. در این میان بعضی از وزیران استعفا دادند، اما هیچ گونه حمله ای به نهادها دیده نمی شد. فرانسه اوقات خود را در عالم رویا می گذراند و از آن لذت می برد.

با این وجود پیامدهای اجتماعی می 1968 بسیار زیاد بود و این وقایع را باید سرآغاز جنبش های فمینیستی دانست. در همه جای خارج از پاریس همگی خواهان تمرکز زدایی و اهمیت دادن بیشتر به ناحیه ها شدند. اتحادیه های کارگری بالاخره توسط کارفرمایان به رسمیت شناخته شده و توانستند در تعین شرایط کار نقشی به عهده گیرند.  

فرانسوی ها یک ماه تمام را با بحران ها سپری کردند ـ اوقاتی به مراتب شیطنت آمیز تر و شاعرانه تر و نه چندان اجتماعی و سیاسی ـ تا امتناع خود را از جهانی به نمایش گذارند که در آن پول نفوذی بیش از اندازه به عهده گرفته بود. بخش اعظم مردمی که در غرب زندگی می کردند نیز همین احساس را داشتند.

 

میشل روکار نخست وزیر سابق و رهبر حزب سوسیالیست فرانسه بود. وی اکنون عضوی از پارلمان اروپا است.

 

The Revolution that Wasn't by Michel Rocard.

Project syndicate org 2008. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.