واسلاو هاول
برگردان علی محمد طباطبایی
یک جامعهی مدنی اصیل در حکم اساسیترین بخش بنیادین برای دموکراسی است. این حقیقتی است که اغلب در گرمای مبارزات انتخاباتی فراموش میشود. علی رغم آن که کمونیسم میتواند گاه و بیگاه با مالکیت خصوصی هم زیستی داشته باشد، و تحت شرایطی حتی با شرکتها و موسسات خصوصی، اما هرگز قادر به هم زیستی با جامعهی مدنی نیست. بدین ترتیب روشن میشود که برقراری نظام کمونیستی همواره و در همه جا معادل با تهاجم بر علیه جامعهی مدنی بوده است.
آزادی بیان که توسط کمونیسم یک شبه برچیده شد، پس از سرنگونیاش یک شبه نیز از نو برقرار گردید. اما استقرار مجدد جامعهی مدنی ـ یعنی شیوههای بدیل و به طور متقابل تکمیل کننده که شهروندان از طریق آنها در زندگی عمومی شرکت میجویند ـ بسیار پیچیدهتر از اینها است. علت آن نیز کاملاً روشن است: جامعهی مدنی همچون سازوارهای است دارای ساختاری بسیار ظریف و پیچیده، شکننده و حتی اسرار آمیز که برای رشد آن به گذشت دهها و چه بسا به قرنها زمان نیاز است. از آنجا که در بلوک شرق جامعهی مدنی برای سالهای طولانی وجود واقعی نداشت، احیای آن از بالا و توسط فرمانی قانونی میسر نیست. سه ستون آن ـ کانونهای خصوصی که داوطلبانه شکل گرفتهاند، تمرکز زدایی از دولت و قدرت سیاسی انتخابی در نهادهای مستقل ـ فقط با صبر و حوصله میتوانند دوباره مستقر شوند.
در دورهی انتقال ده ساله پس از کمونیسم، نخبگان جدید ما در برابر بازسازی جامعهی مدنی یا موضعی بی تفاوت اختیار کرده و یا به طور جدی با آن به مخالفت بر خاستند. همین که این نخبگان قدرت را به دست آوردند، دیگر تمایلی به واگذاری هر کدام از حقوق و اختیارات دولتی که از رژیم گذشته به ارث برده بودند نداشتند. بسیاری از سیاستمداران دموکرات ـ حتی ضد کمونیست ـ اکنون به نحو تناقض آمیزی از اختیارات پرطمطراق دولتی خود دفاع میکنند که در واقع یادگارهایی از دورهی کمونیستی هستند.
به همین خاطر است که بسیاری از مدرسهها، بیمارستانها، موسسههای فرهنگی و سایر تشکیلاتها همچنان توسط حکومت مرکزی اداره میشوند آن هم با وجودی که میتوانستند به سازمانهایی تبدیل شوند که دولت فقط از دور نظارتی بر آنها دارد و آنها را توسط تشریفاتی شفاف حمایت میکند. مباحثههایی پیرامون تمرکز زدایی از دولت نه سال است که به درازا کشیده است بدون آن که هیچ ادارهی دولتی بدون درگیری رغبتی به انتقال قدرت به شهرستانها و نواحی نشان داده باشد. به همین علت است که مالیات بندی در کشورما زیاده از حد است: دولت باید هزینهی هزار و یک چیز را بپردازد که اگر جامعهای مدنی وجود میداشت دیگر نیازی به تقبل هزینهی آنها نداشت زیرا مردم خودشان به طور مستقیم آنها را میپرداختند.
این لختی و سکون ربطی به ایدئولوژی ندارد. بعضی از سیاستمداران که برای بی علاقگی خود به کاستن از قدرت دولت به دنبال بهانههایی میگردند غالباً چنین استدلالی را به کار میبرند: «مردم ما را از طریق انتخابات برگزیدهاند. حکومت ما تجلی ارادهی آنها است. تغییر آن به معنای تهاجمی است بر دموکراسی انتخابی. توزیع اجتماعی مجدد منابع وظیفهی دولت است و مسئولیت دولت در این خصوص نباید به بحث گذارده شود. تلاشهایی برای ایجاد یا حمایت هرگونه ساختار موازی که توسط مرکز کنترل نمیشود نهاد دموکراسی پارلمانتاریستی را زیر سوال میبرد».
ایمان به جامعهی مدنی در واقع هنوز هم توسط بسیاری به عنوان نوعی چپ گرایی، هرج و مرج طلبی یا سندیکالیسم تلقی میشود. حتی یک نفر آن را به عنوان فاشیسم خوانده بود. در بررسی ریشهی این استدلال که جامعهی مدنی تهاجمی بر نظام سیاسی است، ما بی علاقگی معروف به تقسیم قدرت را میبینیم. مثل این است که احزاب بگویند: «حکومت کردن کار ماست، پس یکی را از میان ما انتخاب کرده و پی کارتان بروید».
اما این بهانهای ابلهانه بیش نیست: احزاب سیاسی و نهادهای دموکراتیک فقط آن هنگام به خوبی کار خواهند کرد که قدرت و منبع الهام خود را از محیطی مدنی و تکامل یافته و تکثرگرا کسب کنند و در معرض انتقاد همان محیط نیز قرار گیرند. هدف و منظور از جامعهی مدنی نادیده گرفتن مجلس یا احزاب سیاسی نیست، هدف آن قادر ساختن آنها به کار کردن با بالاترین توان خود است. بدون چنین زمینهی حیات بخشی در شکل یک جامعهی مدنی و دارای ساختاری بسیار متنوع، احزاب سیاسی و البته نهادهای سیاسی پژمرده میشوند، قدرت ابتکار خود را ازدست میدهند و سرانجام به گروههای بسته و کسل کننده که از حرفهایهای سیاسی تشکیل شده اند تقلیل مییابند.
جامعهی مدنی تکثرگرایی اصیلی ایجاد میکند و با توجه به رقابتی که در آن وجود دارد ایجاد کیفیت مینماید. از این جهت میان اقتصاد و سیاست شباهتی وجود دارد. هرچقدر به ابتکار عملهای متفاوتتری اجازه کار کردن داده شود احتمال این که در نهایت بهترین و بدیعترین قوهی ابتکار پیروز شود بیشتر خواهد بود. با تکیه کردن صرف بر ظرفیتها و تواناییهای مقامات دولت مرکزی یا هیئتهای سیاسی مرکزی برای تصمیم گیری در این خصوص که چه ضرورتهایی باید در درجهی اول اهمیت مورد بررسی و انجام قرار گیرند و این که این کار اصولاً به چه نحوی انجام شود بهتر است، قدرت با حقیقت برابر فرض میشود، یعنی آنچه خطرناکترین نوع خودپسندی سیاسی قرن حاضر است.
علاوه بر آن هرچقدر یک جامعهی مدنی از لایههای بیشتری تشکیل شده باشد شکوفایی و توسعهی بیشتری یافته و سیاستهای داخلی آن پایدارتر است. جامعهی مدنی شهروندانش را از این که شدیداً تحت تاثیر تغییرات ایجاد شده در مرکز قدرت سیاسی قرار گیرند مصون نگه داشته و بعضی از اثرات چنین تغییرات در سطوح پائینتر را در خود جذب و خنثی میکند. برای چنین امری جامعهی مدنی در حقیقت تغییرات سیاسی را تسهیل مینماید به طوری که تغییر دولت شبیه به طوفانی نخواهد بود که تمامی دستاوردها را در پشت سر خود محو کند.
آنجا که جامعهی مدنی به اندازهی کافی تکامل نیافته باشد هر مسئلهای به طور مستقیم به مرکزیت قدرت سرازیر میشود. اما هرچقدر قدرت بیشتری در مرکزیت باقی بماند، شرایط مطلوب برای آن که چنین قدرتهایی کل کشور را زیر کنترل خود بگیرند نیز بیشتر است. کمونیستها این موضوع را به درستی میدانستند و به همین خاطر هم بود که آنها از دستکاری حتی در انجمنهای زنبورداران (به نفع خودشان) نیز نمیگذشتند.
نیازی نیست که شما یک اقتصاددان باشید تا به کشف این نکته برسید که جامعهی مدنی نیز هزینههای خودش را دارد. هنگامی که همه چیز توسط بودجهی دولتی پرداخت میشود پول بیشتری نیز باید در شکل مالیات جمع آوری شود و هزینههای قابل ملاحظهای نیز باید برای چنین نقل و انتقالاتی مصرف شود. در نظامی که تخفیفهای مالیاتی برای کمکهای مالی خیرخواهانه در نظر گرفته میشود در مقایسه با هنگامی که آن هزینهها توسط دولت تامین گردد پول بیشتری هم ـ در چنین جشنهای نیکوکاری ـ جمع آوری میشود. حتی بدون تخفیف مالیاتی جامعهی مدنی ابتکار عملهای اصلاح کننده خود را به جلو خواهد برد.
اما مهمترین جنبهی جامعهی مدنی مورد دیگری است ـ یعنی این که مردم را به پی بردن به وجود واقعی خودشان قادر میسازد. انسانها فقط سازنده، مصرف کننده و سود برنده نیستند. آنها همچنین ـ و این شاید عمیقترین خصلت آنها باشد ـ موجوداتی هستند که میخواهند با دیگران و در کنار یکدیگر باشند، کسانی که آرزومند شکلهای بی شمار هم زیستی و هم کاری اند. انسانها میخواهند که آنچه در اطرافشان میگذرد را مورد تاثیر قرار داده و برای آنچه به محیط اطراف خود میدهند مورد قدردانی قرار گیرند. جامعهی مدنی یکی از اصلیترین شیوههایی است که توسط آن طبیعت ما در تمامیت خود به کار گرفته میشود. دشمنان جامعهی مدنی نیز این را میدانند و مخالفت خود در برابر آن را به حرکت در میآورند.
تاریخ انتشار اولیه دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۲
Die Zivilgesellschaft und ihre Feinde, von Vaclav Havel
Project Syndicate April 2000