ادراک شباهت سیماشناختی* در زندگی و هنر
ای.اچ. گمبریچ
بخش اول
برگردان علی محمد طباطبایی
مقاله ی حاضر(1) بر اساس فصلی از کتابم « هنر و توهم » نوشته شده است، یعنی فصلی که عنوانش تجربه ی کاریکاتور(2) بود. در قرن هفدهم کاریکاتور به عنوان روشی از چهره پردازی تعریف شده بود که هدفش رسیدن به بالاترین شباهت از کل یک سیماشناسی** است، آنهم در حالیکه تک تک اجزاء چهره [درآن] تغییر می یابند. بنابراین کاریکاتور توانست برای نشان دادن هم ظرفیتی*** [یا برابری] نظر مرا تأمین کند، یعنی برای اثبات اینکه تصاویر هنری می توانند قانع کننده باشند آن هم بدون آنکه از نظر عینی [ظاهری] واقع گرایانه. با این وجود من هیچگونه تلاشی برای بررسی دقیقتر اینکه چه چیزی در آفرینش یک شباهت خیرهکننده دخالت دارد به خرج ندادم. چنین به نظر میرسد که تاکنون هیچکس تمامی قلمروی گسترده ی شباهت درگیر در چهره پردازی را در چارچوب روان شناسی قوه ی ادراک آدمی موردکاوش قرار نداده است. باید برای این قصور دلایلی وجود داشته باشد که از پیچیدگی هراسناک مسئله ی مورد نظر فراتر میرود.
اثر کــلایو بل
بخش اول
برگردان علی محمد طباطبائی
آشنایی با کلایو بل:
آرتو کلایو هوارد بل در سپتامبر 1881 در Berkshire در لندن چشم به جهان گشود. پس از پایان کالج ترینتی در کمبریج در سال 1902 فارع التحصیل گشت و چندین سال را به مطالعه و بررسی هنر در پاریس گذراند. سپس در سال 1907 به لندن بازگشت و در این هنگام با خانم Stephan Vanessa ازدواج نمود. ونسا خواهر نویسنده ی معروف ویرجینیا وولف بود که البته پس از ازدواج با لئونارد وولف این نام خانوادگی را به رسم اروپائی ها پذیرفت. این چهار شخصیت هسته ی حلقه ای از نویسندگان و هنرمندان انگلیسی را به نام گروه بلومزبری (Bloomsbury) بوجود آوردند. همچنین از سال 1910 بین او و راجر فرای (Roger Fry) منتقد مشهور انگلیسی دوستی قابل توجهی شکل گرفت. آنها توانستند با یاری یکدیگر دومین نمایشگاه بسیار برجسته ی پُست امپرسیونیست ها را در 1912 در لندن برگذار کنند.
علی محمد طباطبایی
شما هم یقینا این اظهار نظر کلیشه ای را بارها شنیده اید که می گوید: « به اجبار حجاب کردن بر سر زنان همان قدر بد است که به اجبار حجاب آنها را برداشتن. » منطقی که اساس این اظهار نظر را تشکیل می دهد و بسیار مدرن به نظر می رسد نیز روشن است: زنها باید خودشان آزادانه تصمیم بگیرند که می خواهند محجبه باشند یا بی حجاب و یا به عبارت دیگر در جامعه باید چنان درجه ای از آزادی حکمفرما باشد که از جهت پوشش دینی به کسی چیزی تحمیل نشود. در ظاهر امر به نظر نمی رسد که در این ادعا اشکالی وجود داشته باشد و بهتر از این دیگر چه انتظاری می توانیم از جامعه مورد نظر خود داشته باشیم. با این حال من برآنم که نشان دهم یک جای این اظهار نظر کلیشه می لنگد و یا به عبارتی برای هر انسانی با توجه به موضعی که در برابر حجاب دارد یکی از این دو وضعیت به مراتب غیر قابل تحمل تر از دیگری است و بنابراین نمی تواند برای او هر دو حالت به یک اندازه غیر قابل قبول باشد.
جوزی آپلتون
برگردان علی محمد طباطبایی
مقدمه ی مترجم:
چند هفته پیش از این در صفحه ی آخر یکی از روزنامه های صبح تهران مطلب کوتاهی آمده بود در باره ی جدیدترین مسابقه ی بنیاد ترنر در گالری تیت لندن (بخش مدرن). در آنجا ضمن نام بردن از برادران چاپمن به عنوان معروف ترین شرکت کنندگان و کسانی که شاید جایزه ی امسال را به خود اختصاص دهند ادعا شده بود که ویژگی آثاری که به این نمایشگاه راه پیدا می کنند گذشته از جنجالی بودن، فلسفی بودن آنهاست. خواندن چنین ادعایی برای من که هم به هنر بسیار علاقه مند هستم و هم به فلسفه بسیار گران آمد. من که مدت ها بود از بررسی جدید ترین جلوه های هنر غرب عقب مانده بودم بلافاصله روی سایت بی.بی.سی رفتم تا از آثار راه یافته به مسابقه ی امسال و بخصوص آثار برادران چاپمن مطلع گردم. اولین تصویری که دیدم (و شما هم می توانید ببینید) (1) یکی از جدیدترین آثار برادران چاپمن در تیت لندن بود. یک تشک بادی به رنگ آبی تند و دو پیکره ی برهنه و مونث روی آن که در حال عشقبازی بودند. البته پیکره ها در ظاهر امر از آن عروسک های پلاستیکی و بادی بودند که معروف است در جنگ ویتنام به سربازهای آمریکایی می دادند تا دوری از خانه و کاشانه را بهتر تحمل کنند. اما نکته ی اصلی این اثر به اصطلاح هنری و آنچه شاید منظور آن روزنامه از فلسفی بودن است این بود که آنها نه از جنس پلاستیک که همگی (حتی تشک بادی) از جنس برنز بودند (که مشاهده گر در نظر اول و بدون لمس کردن آنها چنین چیزی را نمی تواند دریابد). خوب اگر فلسفی بودن این است دیگر کار فلسفه را باید تمام شده به حساب آورد.
نگاهی به کتاب « دربار تزار سرخ » اثر سایمون سباگ مونتفایر
نیویورک تایمز، 18 آوریل 2004
برگردان علی محمد طباطبایی
در باره ی استالین، دیکتاتوری که برای مدت یک چهارم قرن بر شوروی به طور ظالمانه و با استبداد تمام حکومت کرد و باعث گردید که بیشتر نقاط جهان در حالتی از نگرانی بسر برد حقیقتاً کتاب های بسیاری نوشته شده است. اما از آنجا که زندگانی شخصی او از دید دیگران به شدت محفوظ نگاه داشته می شد بخش اعظم چنین کتاب هایی بر سیاست های داخلی و بین المللی او متمرکز بوده و به شخصیت خود او نمی پرداختند. در نتیجه تصویری که از او ارائه می گردید مبهم بود: در حالی که او به عنوان یک چهره ی تاریخی ی بسیار مقتدر مطرح می شد، اما همچنان به عنوان انسانی معمولی غیر قابل درک باقی می ماند. شبحی محو و اسرار آمیز یا یک نیم خدا.
ایمان و تروریسم در جهان اسلامی
کنت ام. پولاک
نیویورک تایمز آوریل 2003
(تاریخ انتشار اولیه: دوشنبه 12 خرداد 1382 )
ادامه مطلب ...