باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

ریاکاری روشنفکران عرب

خالد المالی

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

طی دهه ی 1980 یکی از دوستانم ـ نویسنده ای اهل سوریه، سکولار و چپگرا که در آن زمان در پاریس زندگی می کرد ـ با ستایش علنی خود از حزب الله که به تازگی به وجود آمده بود مرا شدیداً متعجب ساخت. ابتدا تصور من بر این بود که تحسین و ستایش او صرفاً هوسی زودگذر است. اما هنگامی که عراق در 1990 کویت را اشغال نمود سرانجام دوستی ما به پایان رسید. او نمی توانست شادی خود را از « الحاق » کویت توسط نیروهای نظامی صدام مخفی کند که باعث گردید من آن دیدگاه های سکولار و چپگرای او را به عنوان یک شوخی تلقی کنم. با این وجود فعالیت های دوست سابقم، وی را همواره عمیق تر به درون میدان مبارزه برای حقوق بشر می کشاند. با حمایت های مالی از اروپا او توانست یک بولتن خبری ادواری منتشر کند که برای سال ها نه کلمه ای در مورد جنایت های صدام نوشت و نه در باره ی حقوق زنان عرب و در این میان روابط او با گروه های اسلام گرای عرب به ویژه با اخوان المسلمین به طور مرتب عمیق تر می شد.

شادی او از حمله های 11 سپتامبر و همچنین ستایش او از اسامه بن لادن و از « انفجاری که او در قلب آمریکا ایجاد کرده بود » با بقیه ی تحول سیاسی اش بیش از اندازه جور در می آمد. او به طور مرتب در جستجوی یافتن توضیحاتی برای عملیات خشونت انگیز اسلام گرایان بود، گویی که او از اصول قبیله گرایی قدیمی عربی تبعیت می کرد که در آن انسان باید بدون توجه به اختلافات درونی در برابر یک مهاجم خارجی همچون یک مرد واقعی با بقیه همراهی کند.

اکنون این دوست قدیمی من که از آن زمان دیگر با من ارتباطی ندارد به طور مرتب به عنوان یک میهمان در کانال ماهواره ای الجزیره ظاهر می شود. در اینجا وی با آن لحن معمول گرم و خود بر حق بینش در باره ی موضوعات مربوط به حقوق بشر و به طور کل سیاست های سوریه اظهار نظر می کند.

متاسفانه این شرح حال مختصر در باره ی او می تواند به سهولت تمام به بخش وسیعی از روشنفکران عرب نیز تسری داده شود. مشخصه ی اصلی بسیاری از آنها استانداردی دوگانه است که به دقت مخفی شده است. آنها در کشورهای زادگاه خود، خودشان را به عنوان پاسداران ارزش های سنتی عربی نشان می دهند، اما هنگامی که در زبان های دیگر و برای حضار خارجی مطلب می نویسند آنها دیدگاه های بسیار متفاوت و بیشتر جهان وطنی اختیار می کنند.       

روشنفکران عرب مانند یک پدر مستبد و خودکامه رفتار می کنند، به طوری که هیچ یک از مسائل داخلی و خانوادگی نباید در معرض دید جهان خارج قرار گیرد و بدون توجه به این که واقعیت چیست باید همواره ظاهری از اتحاد درونی حفظ شود. بخصوص در مواجهه با رویدادهایی مانند رابطه با اسرائیل، ماجرای فتوا بر ضد سلمان رشدی، حمله های 11 سپتامبر، کاریکاتورهای پیامبر اسلام یا جنگ اخیر لبنان این قضیه مشهود بود. در گفتگوهای خصوصی این روشنفکران، انسان عقایدی می شنود که شدیداً با آنچه آنها در روزنامه های روز بعد منتشر می کنند متفاوت است. گویی که دیدگاه هایی که در رسانه های عربی مطرح می شود مبتنی بر اندیشه های مستقل نیستند، بلکه به عنوان بیانیه های فرصت طلبانه برای مصرف داخلی تنظیم شده اند.

جمال قیطانی نویسنده ای مصری که سردبیر هفته نامه ی ادبی اخبار العرب است به هنگام گزارش در باره ی جنایات علیه بشریت که در رواندا، دارفور و عراق انجام شده و می شود ملایم و حساب شده سخن می گوید، اما هنگامی که ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی در فوریه سال جاری به اوج خود رسیده بود لحنش مانند واعظین امامان مساجد بود و از تحریم خرید کالاهای دانمارکی جانبداری می کرد. هنگامی که دانمارک بالاخره پوزش خواهی نمود، او جوری این عقب نشینی را تفسیر نمود که گویی انگیزه ی آنها ترس از فروش پنیرهای دانمارک است و نه اعتراف به احترام و توجه نسبت به دین اسلام. 

و یا شاعر مشهور سوری آدونیس را در نظر گیریم: در غرب او را به عنوان تبعه ی تبعید شده از کشورش می شناسند که اسلام گرایان و وضعیت فعلی جهان عرب را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. اما اظهارات او و سکوتش در دهه های اخیر تصویر کاملاً دیگری از او ارائه می دهد. در 1970 و پس از مرگ جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر که توده های عرب مویه و زاری بسیار برای او کردند آدونیس اظهار تاسف خود از درگذشت او را با یک شعر بیان نمود، آنهم در حالی که این تبعیدی سرشناس در باره ی جنایت های رژیم سوریه طی چهاردهه ی گذشته هیچ حرفی برای گفتن نداشت. اما وی در باره ی پیروزی انقلاب ایران در 1978 مدیحه ای از مدافتاده نوشت: « من باید برای قم آواز بخوانم تا شاید در وجد و شور من خودش را به یک آتش پرتلاطم تبدیل کند و خلیج را در برگیرد، مردم ایران به غرب می نویسند: رخسار تو آه ای غرب در حال فروپاشی است و چهره ات دیگر مرده ».  

شاعر و روزنامه نگار لبنانی عباس بیدون گزارشگر فرهنگی روزنامه ی لبنانی دیلی السفیر و همچنین میهمانی دائمی در تعدادی از روزنامه های آلمانی است و جالب توجه آن که مقاله هایی که او در روزنامه های آلمانی منتشر می کند به طرز آشکاری با آنچه از او در مطبوعات عرب زبان چاپ می شود متفاوت است. برای مثال وی در 26 جولای 2006 در روزنامه ی Der Tagesspiegel و همچنین در 27 جولای همان سال در Die Zeit  او حمله ی انفرادی حزب الله و رویارویی آن سازمان با اسرائیل را مورد انتقاد قرار داده و تا آنجا پیش رفت که آن رویداد را به عنوان یک کودتای نظامی خواند. او همچنین این مسئله را مورد تاکید قرار داد که اکثریت مردم لبنان خواهان تحولات مسالمت آمیز در کشور خود هستند. لیکن در مقاله ای در السفیر در 28 جولای می بینیم که سبک نوشتاری او در نوعی لفاظی آکنده از مطالب پیش پا افتاده در باره ی « اقدامات بزرگ حزب الله » فرو می رود. به باور او عملیات حزب الله حتی در میان منتقدین و شکاکان این حزب ایجاد احترام و توجه کرده است: « بدون توجه به موقعیت پیشین اعراب یا مردم لبنان، حزب الله گناهی را پاک کرده است و حافظه ی جهان را تصحیح نموده تا جبرانی برای اعراب باشد و احساس شرم و گناه آنها را از یاد ها ببرد ».

بسیاری از نویسندگان و ناشرین عرب خود را به عنوان افردی سکولار، روشنگر و منتقد تلقی می کنند ـ به سخن دیگر به عنوان روشنفکرانی که مدافع آزادی بیان و البته حقوق بشر هستند. دو ماه پس از حمله های 11 سپتامبر طی یک نمایشگاه کتاب عربی، به ناگهان شایعه ای دهان به دهان در باره ی هواپیمایی گشت که گفته می شد به یک آسمان خراش در شهری در ایتالیا اصابت کرده است. بسیاری از حضار بلادرنگ تصور کردند که این رویداد در ادامه ی حمله های قبلی به اهدافی در آمریکا است. تعداد زیادی از ناشرین و سردبیران فریاد الله اکبر سر دادند و رویداد احتمالی را خوشامد گفتند، آنچه البته بعداً روشن گردید که هرگز اتفاق نیفتاده بود. بعضی از آن روشنفکران، از میهمانان عزیز کنفرانس هایی در باره ی گفتگوها میان اعراب و اروپایی ها بودند. اما تعجب من در باره ی هدف این قبیل گفتگو ها است، آنهم هنگامی که بعضی از شرکت کننده های آنها فاقد هرگونه اعتبار اند و تاکید در آنها صرفاً بر لفاظی و رفتار مودبانه است. 

 

 

خالد المالی ـ متولد 1956 در سماوا در عراق ـ اکنون به عنوان ناشر و نویسنده در شهر کلن زندگی می کند. آخرین اثر او کاری مشترک با مونا ناگر بود به نام « فرهنگ نویسندگان عرب قرن های 19 و 20 ».

 

 

Tow Faces of Arab Intellectuals by Khaled al-Maaly.

Berliner Zeitung on September 14, 2006.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.