باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

دون کامیلو و امام

فرانس هانس

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

تا زمانی که اروپا حتی این قدرت را ندارد که در سرزمین اصلی خودش از اصول فلسفه روشنگری دفاع کند بحث در باره ی تثبیت « ارزش های مسیحی » در قانون اساسی  اتحادیه

 اروپا یک تجمل بی مصرف بیشتر نخواهد بود

 

 

در پیامد حمله های تروریستی 11 سپتامبر 2001، رسانه های ایتالیا و تصورات عمومی مردم این کشورهمچون مردم جهان غرب شدیداً تحت تاثیر وهم و پندارهای وحشتناک قرار گرفتند. مردم ایتالیا در اذهان خود مجسم می کردند که موشک هایی به سوی واتیکان شلیک شده است، هواپیماهایی در حال برخورد با کلیسای جامع شهر میلان هستند یا در شبکه متروی شهر های مهم این کشور که هنوز هم بسیار ناچیز است بمب هایی کار گذاشته شده است. در پی حمله های تروریستی به قطارهایی در مادرید و لندن، مردم ایتالیا این احساس را داشتند که برای بار دیگر از این که به عنوان هدف آن حمله ها واقع شوند با فاصله ی اندکی گریخته اند و این ترس در آنها ایجاد گردید که ایتالیا هم می تواند تروریسم خانگی خودش را داشته باشد. نیروهای پلیس و سازمان های ضد اطلاعاتی و امنیتی خانه های واعظین مسلمان افراطی را زیر نظر گرفتند، بعضی ها را توقیف کرده به دادگاه کشاندند یا حتی از کشور اخراج نمودند اما هیچ گونه طرح مهم و واقعی برای یک حمله ی تروریستی مانند آنچه در سپتامبر گذشته در آلمان کشف گردید به دست نیامد.

 بر خلاف آن، معضلات آشکارتر زندگی روزمره با مسلمان های کمتر یا بیشتر افراطی در ایتالیا موضوعی دائمی در عرصه ی عمومی جامعه ی این کشور است. این موضوعات شامل ساختن مساجد جدید، بحث در باره ی حجاب اسلامی (روسری، روبند و بورقا) ، آداب محدود کننده پوشش زنان و « قتل های ناموسی » دختران مسلمان است که برای زندگی به سبک غربی عزم خود را جزم کرده اند. قضیه هینا سالم (Hina Saleem)  دختر جوان پاکستانی که در Brescia  زندگی می کرد و پدر او به کمک بعضی از اعضای فامیل گلوی او را برید ـ  زیرا او جدیدترین مدهای ایتالیایی را به تن می کرد و نامزدی ایتالیایی داشت ـ در تابستان 2006 باعث ایجاد یک هیجان عمومی گردید. یک نماینده از سازمان زنان مسلمان که قضیه این قتل را بررسی می کرد اخیراً توسط افراط گرایان اسلامی تهدید به قتل شده است. ختنه زنانه نیز یک روش وحشتناک است که به طور مخفیانه هنوز هم مطابق با اخبار روزنامه ی کوریردلاسرا در ایتالیا انجام می گردد و گفته می شود که 25 هزار زن با اندام های تناسلی ناقص و صدمه دیده در این کشور زندگی می کنند. 

 در مواجهه با روش هایی مانند « قتل های ناموسی » و صدمات وارده به دستگاه تناسلی زنان نیازی به آن نیست که انسان فردی بدبین باشد و از خود این پرسش ها را مطرح کند که این تجلی های وحشتناک از شیوه ای بسیار قدیمی از زندگی که توسط دستوارت دینی تحمیل     می شود آیا هرگز توسط تمامی مسلمان هایی که در غرب زندگی می کنند طرد خواهند شد یا خیر و یا این که آیا اصول اسلام افراطی به طور بنیادین با اصول تمدن امروز غرب سازگاری دارد؟ تا زمانی که اروپا حتی این قدرت را ندارد که در سرزمین اصلی خودش از اصول فلسفه روشنگری دفاع کند (که در هر حال غرب در عقاید بنیادین این فلسفه علی رغم تمامی عقب گرد ها و جنبه های منفی در دیالکتیکش در دو قرن گذشته به آنها وفادار بوده است) بحث در باره ی تثبیت « ارزش های مسیحی » در قانون اساسی اتحادیه اروپا یک تجمل بی مصرف بیشتر نخواهد بود. اسلامی که بتوان آن را با استانداردهای اروپایی روشنفکرانه و مترقی تلقی نمود هنوز هم در اینجا پنداری بسیار دور و بعید به نظر می رسد.

 برای مدت های طولانی هشدار در باره ی خطرات و مصیبت های اسلام افراطی در ایتالیا قلمروی مخصوص راست سیاسی و حزب بیگانه هراس اتحاد شمال (Lega Nord) بود.    نشانه های خطری که آنها مطرح می ساختند به طور کلی خام و ساده نگرانه بودند و حتی گاهی به شکل خطرناکی نفرت انگیر می نمودند. برای مثال رویدادی را به خاطر آوریم که در فوریه 2006 به وقوع پیوست، هنگامی که وزیری از کابینه دولت برلوسکونی یکی از کاریکاتورهای معروف دانمارکی را بر روی تی شرت خود چاپ نمود و آن را درتن خود به صورتی تحریک کننده در جلوی دوربین های تلویزیونی به نمایش گذاشت. این عمل او باعث ایجاد تظاهراتی در برابر سفارت ایتالیا در لیبی گردید که در آن 11 انسان جان خود را از دست دادند. به شکلی مشابه درخواست های روزنامه نگار مشهور و فقید اوریانا فالاچی که در حکم پیشوایی برای حرکت های ضداسلام در ایتالیا بوده و در کتابهایش « خشم و غرور » (2001) و « قدرت خرد » (2004) مطرح گشته تردیدی در پرداختن به نوعی نژادپرستی آشکار به خود نمی دهند. به این ترتیب او با یک چنین رهیافتی بود که به این موضوع حساس و پیچیده آسیب رساند، زیرا نتیجه آن این بود که روشنفکران لیبرال و چپ از او فاصله گرفتند و ترجیح دادند که به طور کل از این موضوع مناقشه آمیزدوری جویند. 

اما نه فقط اوریانا فالاچی موفق به فروش میلیون ها نسخه از کتاب های ستیزه جویانه خود گردید که یاد او در اولین سالگرد مرگش با نمایشگاهی در میلان گرامی داشته شد و حتی یک مرید تازه نیز پیدا کرد. زنی که خود را بابی جونز می نامد و به عنوان Dark Lady ظاهر   می شود و کسی که تا به امروز به عنوان نویسنده ای که صرفاً در وبلاگ ها می نوشته مشهور بوده است اکنون کتابی با عنوان ترسناک « آیا سخنان من باید طعم خون داشته باشند ـ هاملت » منتشر کرده است. این کتاب از جنبه های متفاوتی شگفت انگیز است زیرا مثلاً از توصیف جزئیات مناقشه قومی در کوزوو لذت می برد، نزاعی که در آن از نظر نویسنده این اقلیت صرب است که به شکل وحشیانه ای مورد اذیت و آزارآلبانیایی ها و بوسنیایی ها قرار می گیرد. عملاً این فقط صرب ها هستند که قربانی می شوند، در حالی که گناهکاران نیز همیشه تبهکاران مسلمان اند. منتقدی از نشریه فرانسوی La Stampa نگاه این نویسنده را که الگوی خود را پیتر هاندکه و اوریانا فالاچی می داند نژادپرستی نفرت انگیز ضد اسلامی توصیف کرده است. لیکن نویسنده های جدی تر دیگری نیز در شرایط فعلی رنگ عوض کرده و به گروه فالاچی پیوسته اند. برای مثال تاریخ نگاری با نام آریگو پتاکو (Arrigo Petaco) با کتاب اخیرش با عنوان « آخرین جنگ صلیبی » همین احساس را ایجاد می کند. این کتاب بررسی است حاوی داده های اطلاعاتی بسیار از « جنگ عادلانه » بر علیه ترک ها که از نبرد دریایی Lepanto در 1571 آغاز شده و تا سخنرانی مشهور پاپ در رگنزبورگ در 2006 ادامه می یابد.   

راه رستگاری غرب در روزنامه های پوپولیستی حزب های دست راستی به نحو کاملاً دیگری مطرح می شود. علی رغم اهمیت و جدیت بیش از اندازه ی موقعیت، انسان در واقع به یاد یک نمایش خنده دارشهرستانی با نام « دون کامیلو و پپونه » می افتد با این فرق که در اینجا آن فرد شروری که باید کارهای او خنثی شود دیگر آن شهردار کمونیست نبوده بلکه یک امام خارجی است. سیاستمدار اهل تحریک از حزب اتحاد شمال که البته دیگر در پست وزرات قرار ندارد و پیشتر به آن اشاره شد اخیراً تهدید کرده است که در ملک شخصی در Bologna  که قرار است مسجدی در آن ساخته شود برای توهین به مسلمانان خوکی را به گردش در خواهد آورد و آن محل را تبرک خواهد کرد. حرکات خشن عامیانه ای از این جنس فضا را همانقدر مسموم می کند که حوادثی مانند رفتار خودسرانه با یک مصری به نام ابوحمزه که در اصل مستخدم یک مسجد بود و به اشتباه رسانه ها او را به عنوان امام خطاب می کردند و توسط مامورین سازمان سیا در می 2003 در شهر میلان دزدیده و به مصر فرستاده شد، جایی که او را ظاهراً شکنجه کرده و سپس آزاد کردند. با وجودی که هیچ مدرک موثقی از این که او کار خطایی کرده است به دست نیامد اما معنای آن این نبود که در ایتالیا در مراکز دینی شبکه های تروریستی وجود ندارد.

 تلویزیون های ایتالیا پی در پی فیلم های مستندی از « واعظین نفرت » پخش می کنند که در آنها از مسلمانها خواسته می شود  به دور هم جمع شده و به جنگ بر علیه کفار بشتابند. در ماه مارس سال جاری برنامه ای با نام Annozero که توسط روزنامه نگار محبوب میشل سانتورو اجرا می شود تکه هایی از فیلمی را نشان داد که به طور مخفیانه تهیه شده بود ـ فیلمی به همان اندازه ی فیلم جدید آلمانی Hamburger Lektionen وحشتناک ـ و در آن یک امام نشان داده می شود که در تورین در حال موعظه است و می گوید که جای هیچ گونه گفتگو با کفار وجود ندارد: « وظیفه شما این است که آنها را بکشید، همین و بس ». همچنین اثبات شده است که ارتباط هایی میان مراکز اسلامی در ایتالیا و سلول شهر هامبورک وجود داشته است که در آن تروریست هایی که مسئول حمله های تروریستی 11 سپتامبر بودند مخفی شده بودند ـ آنچه سکوت روشنفکران مطرح در باره ی این موضوع را بیش از پیش حیرت انگیزجلوه می دهد. برای مثال نویسنده ی مشهور امبرتو اکو « در خواست های مبالغه آمیز برای آزادی بیان » در خصوص مناقشه ی کاریکاتورهای روزنامه ی دانمارکی را « افراط و زیاده روی » یافته است آنهم در حالی که در ستون مخصوص خودش در نشریه ی L'Espresso  تمامی واکنش او به پدیده ی اسلام بنیادگرا در کشور خود این بود که نباید زیاده از حد به آن اهمیت دهیم.

 در مقایسه با بقیه جهان بحث در باره ی اسلام افراطی در ایتالیا بسیار دیرتر آغاز شد. درحالی که هیچ گونه کمبودی از جهت نشانه های هشدار دهنده وجود نداشت، اما بیشتر آنها مطالبی بودند که توسط نویسندگان آنگلوساکسون به رشته تحریر در آمدند. یک اشتثنا و چهره ای اصلی در این بحث معاون سردبیرکوریردلاسرا ماگدی آلام است که در مصر به دنیا آمده و با آموزش و تربیت غربی بزرگ شده و بعد از آمدن به ایتالیا به تحصیل پرداخته و مقیم گشته است. او موفقیت شغلی خود را به عنوان یک روزنامه نگار با نشریه کموینستی مانیفستو آغاز کرد. وی خود را به عنوان یک مسلمان سکولار می نامد و در حال حاضر درکشور جدیدیش با مجموعه ای از مقاله ها و کتاب هایش به یکی از مهمترین صداها بر ضد اسلام بنیادگرا تبدیل گردیده. اما سبک و شورو احساساتش از آن سراسیمگی های لجبازانه ی اوریانافالاچی بسیار متفاوت تر است. انتقاد های او بیشتر متوجه عدم بردباری اسلام و فعالیت های خارج از کنترل امام های خود خوانده ی مساجد است. اما آلام همچنین رهبران خواب زده و برجسته فکری ایتالیایی را به باد انتقاد می گیرد که چشمان خود را بر روی وضعیت بسیار بد امور بسته اند و می خواهند به نحوی رفتار کنند که با اصول اسلامی در تناقض قرار نگیرند.

 او در ستون مخصوص خود در کوریردلاسرا در باره ی موضوعاتی مانند فساد در ساختن مساجد یا حجاب اسلامی مشاجره قلمی سرسخت و انعطاف ناپذیر اما آرامی را به پیش       می بیرد. او در باره ی موضوع حجاب اسلامی (روسری، روبند و بورقا) نظر وزیر کشور گوئیلانو آماتو را به چالش گرفت، کسی که در این مورد طرفدار آزادی فردی است و اشاره میکند که « راهبه های مسیحی نیز سرهای خود را می پوشانند ». هرچند آلام این گونه استدلال می کند که برای زنان مسلمان حجاب « نه یک حق بلکه یک وظیفه الزامی » است. اما وضعیت از جهت حقوقی حتی بدون آن که قصدی در کار باشد تقریباً به موضوعی مضحک تبدیل شده است: در 1975 قانونی برای مبارزه با فعالیت های تروریستی « بریگادهای سرخ » سابق به تصویب رسیده بود که پوشیده بودن چهره را ممنوع می ساخت،  شرطی که در واقع به روشنی در مورد بورقا و روبند نیز قابل استناد می باشد. از بازی روزگار این که رئیس پلیس شهری در استان Treviso  یا سنگر و پناهگاه حزب « اتحاد شمال » در 2004 در بخشنامه ای که برای تمامی کشور قابل اجرا بود داشتن بورقا را بر اساس عقیده « کاملاً مجاز » دانسته بود. در حالی که سروصدا ها در باره ی این موضوع هنوز هم به طور کامل نخوابیده است، تا امروز هنوز هم می توان در بازار روستایی Treviso  زنانی را دید که حجاب کامل اسلامی دارند.   

 یک مسئله ی جدی تر محالفت بعضی از ایتالیایی ها با ساختن مسجدهای جدید است که اخیراً برای شهرهای Genoa و Bologna در نظر گرفته شده است. با این حال تقلیل دادن این مجادله به عبارت کلیشه ای « برج کلیسا در برابر منار مسجد » در واقع بیان کردن مسئله در واژه های بسیار سطحی است. در Genoa از وزیر کشور خواسته شد که برای حل این مناقشه اقدام کند، در حالی که در Bologna سرپرستی چپگرای شهر تصمیم به انجام یک همه پرسی محلی برای حل مناقشه گرفت، البته پس از آن که روزنامه ی Il Giornale به مالکیت برلوسکونی (و البته با تلاش بعضی دیگر) با انتشار مقاله ای که عنوان اصلی آن « شهردار به افراط گرایان یک مسجد هدیه می دهد » بود به بسیج عقاید عمومی مردم پرداختند. نشریه ی چپ لیبرال Reset (1) با انتشار خلاصه ای از مجادله ها در این مورد در سطح جهانی و به ویژه با همکاری نشریه اینترنتی آلمانی زبان Perlentaucher  (2) به سهم خود به روشن تر شدن موضوع کمک بسیار نمود. از جمله ی آنها یکی این که در ایتالیا 735 مسجد وجود ندارد بلکه فقط 3 مسجد: در رم، در کاتانیا و در حومه ی شهر میلان یعنی در Segrate. بقیه به طور کمتر یا بیشتر مکان های معمولی و موقتی هستند که در زیرزمین ها، گاراژها یا ساختمان های فرسوده ی کارخانه های قدیمی برپا شده اند و به این ترتیب خارج از نظارت مقامات محلی یا انجمن های اسلامی رسمی قرار دارند. یعنی مکان هایی که واعظین مشکوک فضای باز و کافی برای سخنان آتشین خود در اختیار دارند.

 مطابق با آمار رسمی در ایتالیا 3 میلیون خارجی زندگی می کند که یک سوم آنها را مسلمانان تشکیل می دهند. از میان آنها 5 درصد مومنین جدی هستند. در اصطلاح اروپایی این رقم ها بسیار اندک می نمایند، لیکن از آنجا که در ایتالیا ارغام غیر رسمی و سطح کلی کارهای غیرقانونی به مراتب بالاتر از هرجای دیگر است موجبی برای تردید و نابرابری فراهم      می کند. بحثی که توسط Reset  به راه افتاد شامل اظهارنظرهایی از مسلمانی قابل احترام و نماینده ی هم کیشان خود یعنی Mario Scialoja بود. او عضوی از شورای اسلامی ایتالیا است و نماینده سابق عربستان سعودی در سازمان ملل. او در 1987 به دین اسلام درآمده است و به ویژه در باره ی افزایش غیر قابل کنترل مساجد ساختکی نگران است، یعنی مکان هایی که در آنها سخنران های تهییج گر از هر نوعی که تصور شود می توانند به عنوان امام خود را مطرح سازند و حیاط خلوتی برای سخنان آتشین خود داشته باشند.

 سیالوجا به صراحت در باره ی منابع مالی پرسش برانگیز جهت ساختن مساجد جدید هشدار می دهد و از همه پرسی برنامه ریزی شده در Bologna استقبال می کند و آنهم به این دلیل که این عمل می تواند برای مسلمانان مشروعیت بیشتری به دنبال داشته باشد. او همچنین در باره ی « اتحاد میان چپ افراطی ایتالیا و اسلام » بدبین است. او بر این باور است که چپ خودش را فریب می دهد. او می گوید: « آنها جنبش های اسلامی را به عنوان نماینده واقعی توده مردم یعنی همان پرولتاریای واقعی تلقی می کنند ». وی سپس اضافه می کند که: «   آنها در اسلام یک جنبش ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی را می بینند ». این ارزیابی می تواند مورد تایید قرار دهد که چگونه وی و متفکران دیگری از جمله ماگدی آلام توسط این دو جبهه مورد حمله قرار می گیرند، موردی که هرکس که از نزدیک مسئله را مورد بررسی قرار دهد تایید خواهد کرد.  

 در باره ی هم آغوشی عجیب میان کمونیسم و اسلام در بحثی که در Reset توسط جامعه شناس و اسلام شناس مشهور Stefano Allievi منتشر گردید وی قضیه را پی گیری نموده و این رابطه را به عنوان استمرار همان واکنش قدیمی چپ بر ضد مسیحیت مطرح نمود که صرفاً می خواهد اکنون تلافی را حتی اگر شده با یک امام مسلمان بر سر دون کامیلو درآورد. هرچند وی شدیداً با آن همه پرسی که پیشتر مطرح شد مخالف است و براین باور است که حتی یک اکثریت نباید قدرت تصمیم گیری در باره ی حقوق دینی اقلیت را در دست داشته باشد. او در کتاب خودش Islam Itaiano  (2003) نشان می دهد که نه فقط دانش عمیقی از اسلام دارد که حتی یک دوستدار اسلام نیز محسوب می گردد. با این حال این مانع از آن نگردید که به عنوان یک دشمن اسلام تلقی  شود. در واقع پس از آن که یک مسلمان افراطی از او به عنوان تحقیر و توهین اسلام شکایت نمود وی توسط یک قاضی که سعی می کرد مطابق با قواعد اسلامی رفتار کرده باشد به شش ماه زندان محکوم شد.

 در اوایل سپتامبر و در حدود یک ماه قبل از آن که آن بحث Reset  به کندی آغاز شود یک مناقشه که در اصل به خارجی ها می پرداخت در جشنواره ادبیات در Mantua آغاز گردید. موضوع اصلی این مشاجره بحثی میان نویسنده بریتانیایی کریستوفر هیچنس از یک طرف و طارق رمضان محقق سیاسی و دینی از طرف دیگر بود. هیچنس قرار بود که در آن مراسم کتاب جدیدش « خداوند بزرگ نیست » را معرفی کند و طارق رمضان نیز برای معرفی کتابی که در باره ی پیامبر اسلام نوشته بود در آن مکان حضور داشت. تفاوت فاحش میان ملحد متعصب و محقق مسلمان جنجالی نمی توانست از آنچه به راه افتاد تندتر باشد. روزنامه های ایتالیایی صفحات کاملی را به این بحث اختصاص دادند و هرکدام از آنها بر اساس جایگاه سیاسی خود به آن پرداختند. روزنامه کاتولیک L'Avvenire   رمضان را مورد اتهام داشتن « استادندارهای دوگانه » قرار داد و رونامه ای چپگرا یعنی Unita همان عکس العمل های معمول چپ ها را تکرار نمود و رمضان را به دون کامیلو ترجیح داد. 

 

1: www.resetdoc.org

2: http://www.perlentaucher.de

 

 

http://www.nzz.ch/nachrichten/kultur/aktuell/don_camillo_und_der_imam_1.586501.html

http://www.signandsight.com/features/1609.html

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.