باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

دین ما با زنان مهربان است

مصاحبه ی اشپیگل آن لاین با نادیا یاسین

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

او یکی از مشهورترین چهره های اپوزیسیون در مراکش است و بارها به خاطر انتقاد از خانواده ی سلطنتی به دادگاه کشانده شده. نادیا یاسین خود را یک فمینیست می داند.

در مصاحبه با اشپگل آن لاین وی که یک اسلام گرا است از مخالفت خود با

نظام پادشاهی مراکش و وضعیت زنان در

 این کشور سخن می گوید

  

 

مقدمه مترجم:

iraneaziz@gmail.com

 

شاید بعضی از خوانندگان از ترجمه این مطلب توسط من متعجب شوند، زیرا تقبل زحمت برای برگردان فارسی و ارسال یک مطلب برای انتشار و آنهم در شرایطی که فرد این عمل را فقط و فقط برای رضایت خاطر خود و نه کسب درآمد انجام می دهد در واقع باید از روی دلبستگی عمیق به محتوای آن مطلب و متوجه ساختن دیگران به مسائل مطرح در آن باشد. از آنجا که من یک روشنفکر دینی نیستم و حتی منتقد آن به حساب می آیم پس این کدام انگیزه است که مرا به ترجمه ی این گفتگو با خانم نادیا یاسین یکی از اسلام گرایان مشهور مراکش واداشته است؟

طی چند هفته ی گذشته که مصادف با چندمین دهه ی مرگ شریعتی بود و روزنامه ها و سایت های ایرانی زبان بخش زیادی را به بررسی اندیشه های او اختصاص داده بودند من نیز به عنوان یکی از مریدان قدیمی او در نظر داشتم که مطلب کوتاهی در این باره بنویسم، اما فرصتی دست نداد. مصاحبه با خانم نادیا یاسین یکجوری مرا به یاد شریعتی انداخت، به یاد خوش خیال هایی که تصور می کنند تنها راه نجات این جوامع بازگشت به اسلامی است که آنها مدافع آن هستند. شاید اگر اسلام آنها می توانست به جای نزدیکی و همچشمی با سوسیالیسم با لیبرالیسم به رقابت بپردازد داشتن امیدهای اندکی برای موفقیت آنها خیلی دور از عقل سلیم نبود. لیکن اگر در جهان امروز و به ویژه در کشورهای مانند ما فردی با لیبرالیسم سر آشتی نداشته باشد و مانند آقای خاتمی در جدیدتری سخنرانی خود به رد و انکار لیبرالیسم و آنهم در کنار فاشیسم بپردازد کمترین امیدی به آن نمی توان داشت. خانم یاسین در حالی جامعه ی سکولار را رد می کند که مبتنی بودن قوانین اساسی ایده آل خود بر شریعت اسلامی را کاملاً می پذیرد. اما در انطباق جامعه با چنین قوانینی آنچه به هیچ وجه امکان پذیر نیست دموکراسی و حقوق بشر است. در ایران خودمان نیز، حتی خوش نیت ترین اصلاح طلبان نمی توانند با به قدرت مطلق رسیدن حتی ذره ای از آزادی هایی که مردم در غرب از آنها برخوردار هستند را در جامعه ی خود متحقق سازند. انتظار زیاد چرا؟ خود آنها هم چنین وعده ای نمی دهند. آنها فقط ادعای بهتربودن دارند و بسیاری از آزادی های قابل دسترسی در غرب را به عنوان مظاهر کفر و فساد محکوم می کنند. آنها بر این خیال خام اند که همین که به قدرت برسند و از اندیشه های شیرین خود برای مردم تعریف کنند، خود به خود تمامی مشکلات مردم حل میشود. آنها هنوز هم پی نبرده اند که در عصر سرمایه داری و لیبرالیسم یک شکل از حکومت و جامعه بیشتر وجود ندارد که بتواند آرزوهای انسان های جهان عقب مانده را متحقق سازد و این دقیقاً همان شکلی است که آنها آن را به عنوان تقلید از غرب رد می کنند.

یک بدبختی بزرگ ما تصور مبهم و گنگ از انطباق بحث معروف « قرائت های مختلف از دین » به شکل حکومت است. این که هرکس می تواند از دین یا از هر چیز دیگر برای خود قرائتی مخصوص داشته باشد البته سخن حقی است و بخشی از جامعه ی مدرن و در این بحثی نیست. آنچه بد برداشت شده پیاده کردن قرائت جدیدی از اسلام (یا هر دین دیگر) بر جامعه است که می تواند تمامی نیازهای انسان مدرن را برآورده سازد. این که من شخصاً برداشتی از یک دین داشته باشم که در این برداشت منشور جهانی حقوق بشر نقض نشود قابل انکار نیست. آنچه قابل انکار است امکان پیاده شدن دریافت های ذهنی من بر کل جامعه است. فرق این دو باهم کاملاً آشکار است. در یک جا همه چیز در ذهن من می گذرد. در جای دیگر قرار است که آنچه در ذهن من گذشته عیناً در جامعه پیاده شود. کسانی که معتقد به قرائتی از اسلام هستند که با دموکراسی و حقوق بشر سازگار است هرگز توضیح دقیق و کافی از جزئیات جامعه ی مورد نظر خود و شیوه ی متحقق ساختن تعریف های احساساتی و روماتیک خود نمی دهند. آقای خاتمی در سخنرانی جدید خود می گوید: « چگونه یک مسلمان واقعی می تواند لیبرال واقعی باشد؟ ». آقای خاتمی می داند که برای یک فرد لیبرال هیچ امر مقدس و فراجهانی وجود ندارد و بنابراین هیچ تفاوتی بین شخصیت های تاریخی در کار نیست. همه باید از این آزادی برخوردار باشند که همه چیز را به نقد کشند. اما چنین حالتی مگر در جوامع سکولار غربی در جای دیگری امکان پذیر هم هست؟ بنابراین همه ی آنچه امثال خاتمی و نادیا یاسین می گویند خواب و خیالاتی هم بیش نیست. همه ی آنچه شریعتی گفت نیز جز این نبود. به طور اتفاقی به بخشی از اثر مشهور او « فاطمه فاطمه است » در روزنامه ی اطلاعات برخوردم. هرچه گشتم که نکته ای بیابم که برای یک روشنفکر امروزی هم جالب توجه باشد هیچ نیافتم. به راستی برایم بسیار عجیب بود که زمانی بسیاری از ما چنان عمیق و عاشقانه درگیر اندیشه های او شده بودیم. و شاید از همه بدتر در آن بخش از کتاب او آنچه مرا به وحشت انداخت تمجید عاشقانه ای شریعتی از فقر و بی چیزی و نداری بود.             

 

 

 

اشپیگل: خانم یاسین، چگونه یک نفر می تواند یک اسلام گرا و در عین حال یک فمینیست باشد؟

 

یاسین: این عنوان ها فقط برچسب هستند و بس. ساده سازی کردن چیز ها ریشه در منطق رسانه ها دارد. اما شوخی به کنار، تاریخ جنبش زنان در غرب از آنچه در این سوی عالم شکل گرفته بسیار متفاوت است و بر سنت های دیگر مبتنی بوده و اهداف دیگری را تعقیب می کرده است. در نگاهی سطحی ـ اگر همه ی آنچه مورد نظر است صرفاً حقوق زنان باشد ـ شما می توانید مرا هم اگر تمایل دارید یک فمینیست بنامید، لیکن من از جانب فرهنگ دیگری سخن می گویم، یعنی فرهنگ اسلامی. دین ما نسبت به زنان بسیار مهربان است. در نظریه ها و متون مقدس ما به زنان حقوق بسیار اختصاص یافته. لیکن مردها، این ماچوهای کوچک می خواهند ما را از آنها محروم کنند. این تقصیر آنها است که تمامی جهان در خصوص حقوق زنان در اسلام نظر دیگری دارد.

 

اشپیگل: جنبش زنان سکولار در مراکش در مقایسه با آنچه شما از آن طرفداری می کنید نظرگاه کاملاً متفاوتی دارد. به باور آنها بعضی از نهضت های اسلامی در سرکوب حقوق و آزادی های زنان نقش اساسی را دارند.

 

یاسین: فمینیست های سکولار فقط بخشی از یک قشر نخبه ی کوچک اند. آنها در یک سراب روشنفکری زندگی می کنند و از غرب به تقلید می پردازند. آنها خود را از فرهنگ اسلامی جدا کرده اند و پیروان احزاب کوچک سیاسی شده اند که به نوعی به پادشاه وابسته هستند و به همین خاطر است که آنها بیش از هر چیز دیگری خواهان دفاع از امتیازات طبقاتی خود می باشند. اما اسلام گرایان بر خلاف آنها مردمی اند و نماینده ی مردم، زیرا واقعیت این گونه است که ما در یک جامعه ی اسلامی زندگی می کنیم. بنابراین پرسش من از شما این است که واقعاً به غیر فعالیت بر اساس ارزش های اسلامی آیا مگر امکان دیگری هم برای فعالیت جنبش زنان در مراکش وجود دارد؟ دین ما در مقایسه با الگوهای غربی که فقط منافع نخبگان را مورد نظر و توجه قرار می دهند در حل معضلات اجتماعی بسیار تواناتر است. اگر شما معضلات اجتماعی را حل کنید به زنان نیز کمک کرده اید (1). زنان هیچ مشکلی با اسلام ندارند، بلکه با قدرت است که کنار نمی آیند.

 

اشپیگل: در هر حال پادشاه مراکش برای زنان کارهای زیادی انجام داده است. در 2004 او قانون خانواده ی بسیار قدیمی را اصلاح کرد، به طوری که اکنون ازدواج چند همسره با محدودیت های بسیاری مواجه است و ازدواج های زورکی هم ممنوع شده و همینطور خشونت خانگی. و با تمام این احوال شما هنوز هم این اصلاحات انجام یافته را رد می کنید. چرا؟

 

یاسین: مخالفت من به دلایلی دینی نیست، بلکه سیاسی است. من نیز می خواهم که وضعیت زنان را بهبود بخشم. البته این کاملاً درست است که زنان از آزادی بیشتری برخوردار باشند. اما چنین چیزی در عمل چگونه خواهد بود؟ برای مثال اگر قرار است یک زن پس از طلاق کار آبرومندی نداشته باشد و مجبور به تن فروشی گردد، پس این حق طلاق به چه درد او می خورد؟ در نواحی روستایی اکنون به مراتب ازدواج های غیر قانونی بیشتری نسبت به گذشته وجود دارد. در آنجا زنان در برابر این انتخاب قرار دارند که یا به میل خود به تن فروشی بپردازند یا ازدواج کنند و یا به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند. پادشاه قانونی را برای زنان به تصویب رسانده تا بتوانند به دبیرستان بروند. اما این قانون به درد مردم معمولی مناطق روستایی نمی خورد (2).

 

اشپیگل: بنابراین اگر شما بودید چه پیشنهاد دیگری می داشتید؟ در ایده های شما یک کشور اسلامی چگونه باید باشد؟

 

یاسین: آن اسلامی که ما خواهان ترویج مجدد آن هستیم اسلام گفتگو است. ما یک سازمان سیاسی و اجتماعی هستیم با این وجود اعتقادی به کاربرد خشونت نداریم، بلکه یک نهضت معنوی هستیم. به باور ما پیامی که قرآن حامل آن است یک پیام جهانی است. انتقاد ما این است که مراکش یک پادشاهی موروثی و استبدادی است. بسیاری در غرب بر این باوراند که جوامع غرب باید به طور ذاتی خودکامه باشند، اما این واقعیت ندارد. یک الگوی اسلامی برای حکومت مطابق با تصورات ما نمونه ای است از یک دموکراسی مردمی.

 

اشپیگل: آیا شما می خواهید بساط حکومت سکولار را برچینید؟

 

یاسین: برای من سکولاریسم یک افسانه است. شاه در هر حال فقط جدایی محدودی در قدرت را تحمل   می کند. آنچه ما می خواهیم دموکراسی و شفافیت واقعی است. ما خواهان یک پیمان اسلامی هستیم که تمامی گروه های اجتماعی را در بر می گیرد ـ پیمانی که مطابق با کمترین مخرج مشترک در این کشور کار کند: یعنی اسلام. این پیمان یک قانون اساسی جدید را بوجود می آورد که دیگر در خدمت حکومت خودکامه قرار ندارد.

 

اشپیگل: منظور شما یک قانون اساسی مبنی بر قوانین اسلامی یا همان شریعت است؟

 

یاسین: اگر این همان خواست دموکراتیک مردم است بله.

 

اشپیگل: در می 2003 بیش از 40 نفر در یک بمب گذاری انتحاری توسط بنیادگرایان اسلامی در کازابلانکا به قتل رسیدند و در سال جاری حمله های انتحاری دیگری انجام یافته. شما چگونه خود را از خشونت گرایان جبهه ی اسلامی جدا می کنید؟

 

یاسین: متاسفانه باید بگویم که حملات جدید همانقدر محتمل هستند که یک کودتا. شرایط اقتصادی به هیچ وجه تغییر نکرده است. در حالی که شما دهه ها است که در غرب دارای یک جامعه مدنی کارا هستید، اتحادیه های کارگری و طبقه ی متوسط دارید، ما فقط یک طبقه ی بالا داریم که بدون هرگونه محدودیتی به به پر کردن جیب های خود مشغول است. ما هیچ سروکاری با سلول های اسلام گرایان بنیادگرا و خشونت طلب نداریم. لیکن انگیزه ی آنها را به خوبی درک می کنیم. به همین خاطر است که مرا فرد خطرناکی می دانند. من یکی از مهمترین مخالفان شاه هستم.

 

اشپیگل: اگر شاه از شما بخواهد که با او همکاری کنید پاسخ شما چه خواهد بود؟

 

یاسین: آنها به طور دائم تلاش می کنند که مرا وارد نظام خود کنند. از این بابت گاهی دچار ترس می شوم و گاهی وسوسه. اما تا زمانی که تغییرات فراگیری در این کشور بوجود نیاید من نمی توانم بخشی از بازی سیاسی آنها باشم.

 

اشپیگل: و شما از این بابت که در جنبش شما این مردها هستند که نقش اصلی را بازی می کنند مشکلی ندارید؟

 

یاسین: این کاملاً طبیعی است و تقریباً قانون طبیعت. مردها همیشه در راس سازمان های بزرگ قرار داشته اند. لیکن زنان زیادی هم در سطح پائین این جنبش ها فعالیت می کنند. ما حتی احتیاجی به سهمیه نداریم. این عرصه ی دیگری است که ما نیازی به تقلید از غرب در خود احساس نمی کنیم.

    

 

Our Religion Is Friendly to Wom. INTERVIEW WITH MOROCCAN ISLAMIST NADIA YASSINE.

http://www.spiegel.de/international/world/0,1518,492040,00.html

 

1: ترجمه ی آن به زبان روشن یعنی ما برای جنبش زنان هیچ سخنی برای گفتن نداریم. مترجم.    

2: مرحوم گلسرخی عین همین سخن را در مورد سپاه دانش و باسواد کردن روستایی ها در زمان شاه گفته بود. کینه از قدرت و از اصل زندگی و بداقبالی وقتی از حد معینی فراتر رود همه چیز را انکار می کند. مترجم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.