باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

عدالت به مثابه آشتی

دزموند توتو

برگردان علی محمد طباطبایی

 

 

 

 

در آفریقای جنوبی و عملاً در سراسر جهان انسان ها به طریقی بار می آیند که برای آنها عدالت معادل با تلافی و مجازات است. با توجه به افزایش هولناک و بی سابقه ی جنایت های بسیار خشونت انگیز و موج فزاینده ی بزهکاری های نفرت انگیزی چون تجاوز و سوء استفاده ی جنسی از کودکان اکنون درخواست های پی در پی برای از نو باب کردن حک اعدام به گوش می رسد که توسط بخش های وسیعی از مردم نیز حمایت می شود.

 

خوشبختانه تصمیم مجمع قانون اساسی آفریقای جنوبی در باره ی حکم اعدام ـ که پس از آزادی از ژریم آپارتاید برچیده شده بود ـ هنوز هم اعدام را مغایر با قانون اساسی می داند.   

متاسفانه در بسیاری از کشورهای جهان هنوز هم چنین به نظر می رسد که انسان های در حسرت انتقام، فراتر از تذکر انجیلی « چشم در برابر چشم » رشد نکرده اند. در بعضی از کشورهای اسلامی عملاً دست سارقین در ملاعام قطع می شود. لیکن آن ضرب المثل انجیلی در اصل برای جلوگیری از پدرکشتگی بیشتر و مصون ماندن خویشاوندان بیگناه فرد مجرم از انتقام گیری های متقابل به کمک آمده بود. حکم انجیلی « چشم در برابر چشم » توقع داشت که تنها همان شخصی که مقصر اصلی است آماج انتقام قرار گیرد و نه آن دیگرانی که تنها جرمشان خویشاوندی با مجرم بود. بنابراین منظور اصلی از این ضرب المثل آن معنایی که امروز از آن برداشت می شود نیست، یعنی این که گرفتن جان یک انسان در برابر جان انسانی که او به قتل رسانده. چنین چیزی در کشور من و با توجه به خشونت در دوره ی آپارتاید هرکز موثر واقع نمی شد و به سرانجام مقصود نمی رسید.  

پس از سقوط رژیم آپارتاید بعضی از مردم آفریقای جنوبی خواهان نوعی دادگاه نورنبرگ بودند، به ویژه برای مرتکبین آن شقاوت هایی که جهت حفظ و استمرار نظام وحشیانه آپارتاید انجام می گردید. در آن زمان بسیاری توقع داشتند که مقصرین آن جرائم به حداکثر مجازات محکوم شوند.

اما از این جهت ما بسیار خوش شانس بودیم که نورنبرگ هرگز برای ما مورد توجه جدی قرار نگرفت. برگزاری دادگاه نورنبرگ به این خاطر مقدور گردید که متفقین شکست بدون قید و شرطی را به نازی ها تحمیل نمودند و به این ترتیب موفق به تکلیف نمودن به اصطلاح عدالت فاتح شدند. در مورد وضع خودمان در آفریقای جنوبی، نه رژیم آپارتاید و نه نهضت های لیبرال نمی توانستند یکدیگر را مغلوب کنند. ما درواقع به یک بن بست رسیده بودیم. علاوه بر آن در مورد نورنبرگ مدعی العموم ها و قاضی ها می توانستند پس از پایان محاکمه چمدان های خود را بسته و آلمان را به مقصد کشورهای خود ترک کنند، حال آن که ما می بایست در سرزمین مادری مشترک خود خانه هایمان را بسازیم و بیاموزیم که چگونه با یکدیگر کنار آئیم.    

چنین محاکمه هایی اگر به راه می افتاد احتمالاً برای همیشه ادامه می یافت و زخم های عمیقی از خود به جای می گذاشت. همچنین به دست آوردن شواهد کافی برای محکوم کردن متهمین بسیار دشوار می بود. ما همگی به خوبی می دانیم که در از بین بردن شواهد لازم برای مجرم دانستن متهم، بوروکرات های کارکشته تا چه اندازه مهارت دارند.

بنابراین، این خود مایه سعادت بود که کشور ما تصمیم به پیمودن راه کمیسیون آشتی و حقیقت یابی گرفت و در مقابل حقیقت، عفو عمومی را پذیرفت. چنین تصمیمی در نهایت بر اصول عدالت ترمیمی و Ubuntu (یا انسانیت در جامعه) مبتنی بود.

در جلسه های دادرسی کمیسیون مربوطه برای ما جزئیات وحشتناکی از فجایعی که برای حفظ یا مخالفت با آپارتاید انجام شده بود روشن گردید. « ما ابتدا به او قهوه ی که در آن داروی خواب آور ریخته شوده بود خوراندیم و سپس گلوه ای در مغزش شلیک کردیم و بعد جنازه ی او را آتش زدیم. چون سوختن جسد انسان به 7 یا 8 ساعت زمان نیاز دارد، ما همان کنار آتشی روشن کرده و به پختن کباب و نوشیدن آبجو پرداختیم ». به راستی تا چه اندازه ما انسان ها می توانیم در منجلاب رفتار وحشیانه مدفون گردیم!

هر زمان که چنین داستان های هولناک منتشر می شد، می بایست به یاد می آوردیم که این اعمال به واقع اهریمنی بودند، اما در عین حال مرتکبین آن جنایت ها همچنان فرزندان خداوند باقی می ماندند. یک هیولا مسئولیت اخلاقی ندارد و نمی تواند مسئولیت اعمالی را که نجام داده بپذیرد. اما آنچه به مراتب حاد تر است این که هنگامی که روی کسی نام هیولا می گذاریم، هرگونه امکان اعاده حیثیت بعدی را از او صلب می کنیم. عدالت ترمیمی و Ubuntu به طور جدی بر تصدیق انسانیت بنیادین مبتنی است، حتی در مورد بدترین جنایتکارانی که به تصور در آیند. 

ما نمی توانیم انسان ها را به حال خود رها کنیم. اگر این صحت داشته باشد که هرگز کسی نمی تواند خودش را تغییر دهد و هر کس که دست به جنایت زده بازهم دست به جنایت های دیگر خواهد زد، پس تمامی اقدام های قانونی کمیسیون آشتی و حقیقت یابی نیز ممکن نمی بود. اما چنین چیزی رخ داد زیرا ما بر این باوریم که حتی افراطی ترین نژادپرست ها هم ظرفیت تغییر را دارند. و به باور من ما در آفریقای جنوبی از این جهت بد عمل نکردیم. حد اقل این آن نظری است که به نظر می رسد باقی جهان در باره ی دگرگونی در کشور ما و مراحل دادرسی کمیسون آشتی و حقیقت یابی می اندیشند. هنگامی که جوامع بشری با هم درگیر در منازعه و اختلاف می شوند، « چشم در برابر چشم » هرگز نمی تواند به نتیجه رسد. اقدام های تلافی جویانه در چنین جایی به ادامه ی تلافی جویی های دیگر می انجامد، یعنی در همان حلزون خون و خونریزی که در خاورمیانه شاهد آن هستیم.

آن نوع از عدالتی که آفریقای جنوبی به اجرا می گذارد، آنچه من آن را « عدالت ترمیمی » می نامم، بر خلاف اقدامات تلافی جویانه است و در درجه ی اول بر مجازات تکیه نداشته و به طور بنیادی خصلت تنبیهی ندارد، بلکه بر التبام بخشی متمرکز است. آن جنایت ها باعث شکافی در مناسبات انسانی گردید و این شکاف است که باید ترمیم شود. عدالت ترمیمی شخص خلاف کار را به عنوان یک انسان می نگرد، به عنوان فاعلی با مفهومی از مسئولیت و احساسی از شرمساری، کسی که نیازمند ادغام مجدد در جامعه است و نه رانده شدن از آن.

در سنت های قدیمی جامعه ی آفریقایی گنجینه ای از حکمت و فرزانگی وجود دارد. در آفریقای قدیمی عدالت یک مسئله ی عمومی بود و جامعه اهمیت بسزایی برای هماهنگی اجتماعی و صلح قائل بود. باور عمومی بر این بود که انسان فقط از طریق انسان های دیگر به عنوان یک انسان قابل مطرح شدن است و یک انسان خرد شده نیازمند کمک و التیام بخشی است. باور عموم بر این بود که آنچه یک جنایت باعث مشوش کردن آن شده است باید ترمیم شود و باید به شخص خلافکار و به قربانی کمک نمود تا به آشتی و تفاهم برسند.

عدالت به مثابه مجازات و تلافی اغلب قربانی را نادیده می گیرد و نظام آن معمولاً خالی از احساس و بی روح است. اما عدالت ترمیمی امیدوار کننده است و بر این باور است که حتی بدترین خطاکار و جانی می تواند به انسان بهتری تبدیل شود.

البته معنای آن این نیست که باید در برابر جنایت برخوردی ملایم داشت. شخص خلاف کار باید وخامت و حساسیت کار خلاف خود را توسط محکومیتی که دریافت می کند درک کند، اما باید امیدی هم وجود داشته باشد، امید برای آن که شخص مجرم بتواند پس از پرداخت هزینه ای که به جامعه بدهکار است به عضو مفیدی از جامعه تبدیل شود. هنگامی که چنین رفتاری را الگو قرار دهیم مبنی بر آن که ما واقعاً معتقد هستیم که هر انسانی می تواند انسان بهتری باشد، آنها نیز غالباً انتظارات ما را از خود برآورده خواهند ساخت.

 

تاریخ انتشار اولیه یکشنبه 23 بهمن 1384

 

 

اسقف اعظم دزموند توتو برنده ی جایزه ی صلح نوبل است.

 

1: Justice Is Reconciliation by Desmond Tutu.

Project Syndicate 2006.

   

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.