باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

باغ مخفی

گلچینی از ترجمه های منتشر شده من از سال ۱۳۸۰ تا به امروز در سایت ایران امروز و بعضی نشریات دیگر

ارزش های انسانی پیوند می دهند

ارزش های انسانی پیوند می دهند، ارزش های دینی باعث جدایی

گفتگوی نشریه قنطره با فیلسوف فلسطینی ساری نسیبه

برگردان علی محمد طباطبایی

 

  

 

استاد برجسته فلسطینی در فلسفه ساری نسیبه خواستار راه حل عمل گرایانه برای مناقشه خاور میانه است ـ به ویژه برای مسئله آوارگان فلسطینی. وی در این گفتگو توضیح می دهد که چرا نظامی کردن انتفاضه دوم به منافع فلسطینی ها آسیب رسانده است

 

قنطره: اسرائیل شصتیمن سالگرد استقلال خود را جشن می گیرد. واکنش شما به عنوان یک فلسطینی با این موضوع چگونه است؟

 

نسیبه: به باور من این که چند سال از استقلال اسرائیل می گذرد فرق چندانی ندارد. جشن گرفتن سالگردها مسئله ای کاملاً عادی است و این واقعیت در مورد اسرائیل نیز صدق می کند. از طرف دیگر « نکبت » برای ما روی دیگر آن چیزی است که اسرائیل به عنوان استقلال خود آن را جشن می گیرد. این تناقض همچنان باقی خواهد ماند تا این که بالاخره بتوانیم به یک توافق برسیم و روابط جدیدی میان دو طرف برقرار کنیم. 

 

قنطره: آیا به باور شما حق بازگشت به همان نحوی که معمولاً توسط فلسطینی ها ادراک می شود هنوز هم شصت سال پس از آن مناقشه به قوت خود باقی است؟

 

نسیبه: من شخصا فکر می کنم که بازگشت آوارگان رویایی است که در آینده ی قابل پیش بینی قابل تحقق نیست. در درجه اول نمی تواند از این جهت به انجام برسد که یک آواره فلسطینی نمی تواند به همان خانه ای بازگردد که والدین او و اجدادش از آن رانده شده بودند. بیشتر این منازل یا مدت ها است که تخریب شده و یا جای آنها را ساختمان های چند طبقه گرفته است. هرچند یک حق قانونی وجود دارد و معنایش این است که ما برای مثال می توانیم ادعای خسارت کنیم و یا شکل دیگری از جبران برای تبعید و آواره شدن شدن از سرزمین مادری را خواستار گردیم.

در نظر من این راه حل همچنین باید متضمن این واقعیت باشد که دو کشور وجود دارد و این که ما برای جبران خسارت مادی و اخلاقی آوارگان باید قادرباشیم که یک زندگی جدید برای آنها میسر سازیم و آنهم به جای دل نکندن از چیزی که به لحاظ علمی مقدور نیست ـ یعنی بازگشت در همان تصور مرسوم از آن. اگر معضل آوارگان قرار است که بالاخره حل شود، لازمه آن گذشت قابل توجه از سوی اسرائیلی ها است: تمامی اورشلیم شرقی، به ویژه شهر قدیمی و منطقه مقدس آن بهایی است که باید برای دست کشیدن از حق بازگشت پرداخته شود. به عقیده من آوارگان فلسطینی برای یک چنین از خود گذشتگی آماده هستند.

 

قنطره: شما همیشه نظامی کردن انتفاضه دوم را رد کرده اید. می توانید شهروندان فلسطینی را به اهمیت مفهوم مقاومت بدون خشونت متقاعد سازید؟ و آیا نمونه هایی وجود دارد که مقاومت صلح طلبانه قرین موفقیت شده باشند؟

 

نسیبه: بله، در تاریخ مثال های زیادی وجود دارد که به ما نشان می دهد چگونه انسان ها به کمک روش های صلح طلبانه به اهداف سیاسی خود رسیده اند. منظورم البته این نیست که روش های بدون خشونت همیشه تنها روش ممکنی هستند که انتخاب آنها صحیحی و اصولی است. چنین چیزی را نمی توانم بگویم. آنچه می دانم این است که استفاده از خشونت هرگز به ما در فلسطین کمکی نکرده است، حتی باید گفت که صدمات بسیاری نیز رسانده.

برای مثال، هنگامی که آخرین انتفاضه به راه افتاد ـ که من این نام را با بی میلی بسیار بر زبان می آورم، زیرا هرگز یک قیام مردمی نبوده است ـ بمب گذاری های انتحاری این بهانه را به اسرائیل داد تا آن دیوار معروف خود را بسازد که نه فقط دهکده ها را از هم جدا کرد که مذاکرات بعدی را نیز با دشواری بیشتر روبرو ساخت.  در نتیجه ی این انتفاضه ما اکنون در مقایسه با وضعیت خود در زمان کمپ دیوید در یک موقعیت بدتری قرار گرفته ایم.

امروز در واقع خواهان بازگشت به موقعیت خود در سال 2000 هستیم به جای آن که خواهان بازگشت به مرزهای 1967 باشیم و ما حالا می خواهیم که آمریکایی ها با اعمال فشار به طرف مقابل آنها را متقاعد کنند که از تمامی آن چند صد ایست بازرسی فقط یک چند تایی را برچینند. موقعیت ما در مذاکرات با طرف مقابل اسف بار است و من بر این باورم که ما خودمان بودیم که باعث شدیم به چنین موقعیت تاسف باری نزول کنیم.

 

قنطره: تا آنجا که می دانیم اکثریت اسرائیلی ها و فلسطینی ها از یک راه حل صلح طلبانه بر اساس وجود دو کشور مستقل حمایت می کنند. موانعی که این راه حل باید بر آنها غلبه یابد کدام ها هستند؟

 

نسیبه: در دو طرف منازعه اتفاق نظری در این باره که این راه حل مبتنی بر دو کشور مستقل چگونه باید باشد وجود ندارد. عامل دیگر در اختلاف نظر میان آنچه رهبری سیاسی می خواهد و پویایی های تحولات واقعی قرار دارد. تاریخ در انتظار تصمیمات و اقدامات سیاستمداران نمی ماند. علاوه بر آن، یک علاقه ی به اندازه کافی جدی در دو طرف دیده نمی شود. در واقع شاید این راه حل اصلاً بخشی از برنامه های روزانه آنها هم نباشد و آنها وقت کافی در تلاش برای رسیدن به یک چنین راه حلی صرف نمی کنند.

 

قنطره: آیا شانس آن که در سال جاری پیشنهادهای پرزیدنت بوش جهت برپایی یک کشور فلسطینی به مرحله عمل درآورده شود و آنهم علی رغم موقعیت ضعیف عباس و اولمرت وجود دارد؟

 

نسیبه: به لحاظ منطقی که باید ممکن باشد. اما من خودم چنین انتظاری را ندارم. اگر عباس و اولمرت در باره شکل دو کشور به موافقت برسند ـ که به عقیده من آنها هر لحظه می توانند یک چنین قراردادی را به امضا رسانند ـ می توانند در برابر مردم خود ظاهر شده و به آنها توضیح دهند که این موافقتنامه به سود هر دو طرف خواهد بود. سپس هر دو طرف می توانند انتخابات جدیدی را به انجام رسانند. عباس می تواند آن قرار داد را به عنوان برنامه سیاسی فتح اعلام نماید و اولمرت نیز مبارزات انتخاباتی خود را بر مبنای آن موافقتنامه به پیش برد. اگر چنین چیزی روی دهد هر دوی آنها دوباره انتخاب خواهند شد و قادر هستند که آن قرار داد را به اجرا درآورند.

به این ترتیب من هیچ گونه پرده ی آهنینی که جلوی آن راه حل را گرفته باشد نمی بینم. و من البته بر این عقیده نیستم که چون عباس و اولمرت موقعیت ضعیفی دارند نمی توانند به یک چنین توافقنامه ای برسند. یک سیاستمدار یک غول سیاسی است یا یک کوتوله سیاسی و آنهم بر اساس آنچه او واقعاً انجام می دهد. اگر اولمرت و عباس بتوانند به چیزی شبیه به این برسند، آنها به لحاظ تاریخی فقط طی 24 ساعت به یک غول سیاسی تبدیل خواهند شد. اما آیا ما می توانیم در انتظار چنین رویدادی باشیم؟ متاسفانه به نظر می رسد که هردوی آنها بیش از اندازه برای برداشتن چنین قدمی مردد هستند. به ویژه اولمرت در وضعیت بدتری نسبت به سابق قرار دارد. و به همین دلیل است که این راه حال شاید برای همیشه از دست برود.  

 

قنطره: طی شصت سال گذشته رهبران فلسطینی و عرب چه اشتباهاتی را مرتکب شده اند؟ آیا همانگونه که همیشه ادعا شده است رهبری فلسطینی واقعاً شانس های بسیاری برای رسیدن به صلح را با بی توجهی از دست داده؟

 

نسیبه: یقیناً همین طور است. برای مثال، هنگامی که وزیر امور خارجه بریتانیا لورد بالفور در 1917 به یهودی ها قول یک کشور را داد، پدربزرگ های ما دست به اعتراض و تظاهارت زدند. به جای آن رهبران جامعه می بایست هواپیمایی اجاره کرده و به لندن می رفتند تا با وزیر امور خارجه صحبت کنند. آنها لازم بود در باره موضوعات مربوطه به مباحثه پرداخته و یک دیپلوماسی فلسطینی ایجاد کنند. اگر چنین کرده بودند در وضعیتی قرار می گرفتند که بهتر می شد از عهده ی اوضاع برآمد.

در دهه 1930 طرحی وجود داشت که بر اساس آن یک کشور برای تمامی فلسطین ایجاد می شد و در آن مسلمانان، مسیحی ها و یهودی ها هر کدام یک سوم آن سرزمین را در اختیار می گرفتند. عرب ها دو سوم آن را به دست می آوردند و یهودی ها فقط یک سوم. اما آنها این طرح را نیز رد کردند. اگر آن را پذیرفته بودند اکنون در وضعیت به مراتب بهتری قرار می داشتند. و بقیه موقعیت ها برای ایجاد صلح نیز به همین ترتیب به جایی نرسید. هر بار وضعیت آنها در نتیجه اشتباهات بی شمارهبرانشان بدتر از قبل شد. این درست است که نیمی از معضل به اشغال فلسطین باز می گردد، اما مسئولیت آن نیم دیگر به لحاظ تاریخی به عهده رهبران ما است.

 

قنطره: اگر سیاستمداران موفق به برقراری صلح نشوند، آیا می توان به جامعه مدنی در اسرائیل و فلسطین امیدی داشت؟

 

نسیبه: به عقیده من در هر دو طرف، عرصه عمومی فعلاً در وضعیتی نیست که توان آن را داشته باشد. بدبختانه ما در شرایطی نیستیم که در آن مردم بتوانند برای چنین کاری پیشقدم شوند، زیرا هر دو طرف نمی دانند که به کدامین سو می روند. با این وجود فکر می کنم که طی چند ماه یا چند سال آینده یک دوره جدید آغاز شود که در آن خیابان ها قادرشوند تا به رهبران دو طرف فشار بیشتری وارد آورند.

 

قنطره: در غرب بحثی جریان دارد مبنی بر آن که چگونه باید با نهضت های اسلامی برخورد نمود. آیا غرب باید با آنها وارد مذاکره شده و تلاش به جذب و تلفیق سیاسی آنها کند؟

 

نسیبه: به باور من نهضت های اسلامی بخش جدانشدنی از صحنه سیاسی و فرهنگی جهان اسلامی هستند. چرا باید با یهودی ها وارد دیالوگ شد و همزمان دیالوگ با نهضت های اسلامی را رد کرد؟ در هر حال دیالوگ معنایش پذیرش عقاید طرف مقابل که نیست.     

 

قنطره: ابتکارعمل های بسیار متفاوتی در باره ی این قبیل دیالوگ ها میان فرهنگ ها و ادیان وجود دارد، اما آنها هنوز هم به نتایج مورد نظر نرسیده اند. به عقیده شما نقطه ضعف این قبیل دیالوگ ها در کجا است؟

 

نسیبه: هر وقت که در باره ی این قبیل دیالوگ ها صحبت می کنیم منظور ما فقط دیالوگ میان ادیان یکتاپرستانه است: یهودیت، مسیحیت و اسلام و ما هرگز در باره دیالوگ میان بودیسم و هندوئیسم سخن نمی گوئیم که درواقع میانشان معضلات جدی وجود ندارد. برعکس: شینتوئیسم در اصل دین مسلط در ژاپن بود و هنگامی که بودیسم از چین وارد شد، ژاپنی ها از شینتوئیسم خود دست نکشیدند، بلکه تبدیل به بودایی هایی شدند که دو دین را با هم متحد ساختند.

به نظر می رسد که این مسائل در درجه اول همیشه میان یهودیت، مسیحیت و اسلام است که ظاهر می شود زیرا آنها به یکدیگر شبیه هستند و دارای منشا واحدی می باشند. بودیسم و شینتوئیسم چون با هم بسیار متفاوت بودند توانستند در کنار یکدیگر به هم زیستی ادامه دهند.

راه حل این معضل قبل از هر چیز در طرد تمامی انواع جزم گرایی دینی نهفته است و در سمت گیری ما به سوی ارزش های انسانی و نه ارزش های دینی. زیرا همه می توانند بر اساس ارزش های انسانی به توافق برسند و اگر یک اصل دینی با اصول انسانی در تعارض قرار گیرد باید از اصول انسانی حمایت کرد. این تنها شیوه ای است که می توانیم به پذیرش دو طرفه نائل شویم.

 

ساری نسیبه از 1995 رئیس دانشگاه القدس در اورشلیم است که در همانجا به تدریس فلسفه اشتغال دارد. وی که موفق به دریافت جایزه Lev Kopelev  گردیده است از 2001 تا 2002 نماینده  PLOدر اورشلیم بود. جدیدترین کتاب او با عنوان « روزی روزگاری یک کشور: زندگی در فلسطین » اخیراً توسط انتشاراتPicador    منتشر خواهد شد.

 

http://www.qantara.de/webcom/show_article.php/_c-476/_nr-983/i.html

http://www.qantara.de/webcom/show_article.php/_c-736/_nr-17/i.html

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.